به گزارش سرویس معماری هنرآنلاین ؛ صدایش گرفته و بغض آلود است و دلش خون. می‌گوید خاله نیماست؛ همان پسر دوازه ساله‌ای که روز وقوع طوفان سیاه تهران، گرانیت‌های گران چسبیده بر دیوار بیرونی یک آپارتمان، فرق‌اش را شکافتند و او را به مدت 12 روز به کما بردند. روایت خاله نیما از آن روز سیاه فرق دارد با آن‌هایی که تا به حال شنیده‌اید؛ او زنده است و نفس می‌کشد اما دیگر جمجمه‌ای ندارد و حتی اگر برای او جمجمه‌ای مصنوعی تهیه کنند تازه شروع داستان زندگی پسری است که زخم خورده ساختمانی در همسایگی خانه خود است.

طوفان سیاه تهران یک درس بزرگ داشت؛ نشان داد که سازه‌های معمارانه همان‌طور که می‌توانند جان پناه شهروندان در هنگام وقوع بلاهای طبیعی باشند، می‌توانند سلاحی برای مرگ آن‌ها نیز باشند و عجیب‌تر این که با وجود این درس بزرگ، هنوز هیچ واکنشی از سوی مسئولان برای نظارت بیشتر بر نماهای شهری ساختمان‌ها دیده نمی‌شود.

عصر روز 12 خرداد، طوفانی اهالی شهر تهران را غافلگیر کرد. بعدتر که عکس‌ها، آمار کشته‌شدگان و مجروحان و خسارات وارد بر پیکر شهر در خبرگزاری‌ها منتشر شد، مردم تهران بیش از پیش به خطرهایی پی بردند که در این شهر در کمین‌شان است. عبداللهی، معاون خدمات شهری شهردار تهران، درباره خسارات وارده بر اثر این طوفان گفته بود: 130 مورد سقوط درخت، مصالح ساختمانی، چراغ راهنمایی و چراغ‌برق در اثر طوفان عصر تهران اعلام شده است.

این طوفان همچنین 5 کشته و 81 مصدوم بر جای گذاشته که حال 3 نفر از آن ها وخیم است. یکی از این افراد آن طور که در گفت و گوی اختصاصی هنر آنلاین می‌شنوید، پسر 12 ساله‌ای است که پیش از شروع طوفان و در اثنای همان بادهای اولیه، سنگ نمای ساختمانی روی سرش می‌افتد و باعث خرد شدن جمجمه‌اش می‌شود. کودکی که با وجود مخارج زیاد، تازه به هوش آمده و هنوز بهبودی کامل خود را بازنیافته است. در چنین شرایطی هیچ‌کس مسئولیت سقوط سنگ را نمی‌پذیرد. نه صاحبان ساختمان و نه کسانی که ناظر بر ساخته شدن این بنا بودند. گویا به سیاق پیشین وقوع اتفاقات تلخ، در این حادثه، مقصر یا سنگ ساختمان است یا کودک مجروح.

طوفان تهران اولین اتفاقی نبود که نمای ساختمان‌ها را بر سر مردم از همه جا بی خبر آوار کرد. سنگ‌های زیبا و گران قیمت اما فاقد ایمنی که اگر سقوط کنند، مانند ترکش عمل می‌کنند سال‌هاست که با وجود انتقادات گسترده از سوی معماران، شهرسازان، کارشناسان مقاوم‌سازی بنا و حتی کارشناسان زلزله، با قیمت‌های عجیب و غریب خریداری شده و بر جداره بیرونی ساختمان‌ها نصب می‌شود.

یک ماه پیش از آنکه این طوفان به روی مان بیاورد چقدر نمای ساختمان‌ها در هنگام زلزله یا طوفان می‌تواند خطرناک باشد، وزش باد شدید در یکی از روزهای اردیبهشت، 2 کشته بر جای گذاشته بود.

نخستین قربانی مرد جوانی بود که هنگام عبور در خیابان ابوذر همراه دو فرزندش قربانی شد. مردی 40 ساله به همراه دو کودک خود در حال عبور از کوچه بود که ناگهان قطعه‌ای از سنگ نمای یک ساختمان 4 طبقه نوساز جدا شد و بر روی این شخص افتاد. در حادثه‌ای دیگر در شرق تهران نیز زن جوانی در خیابان هنگام بر اثر سقوط سنگ نمای ساختمان جان باخت.

چند حادثه دیگر باید اتفاق بیفتد و چند نفر دیگر قربانی شوند تا دست این ساختمان‌های به ظاهر زیبا رو شود و ناظران و مسئولان را به واکنش وا دارد؟ نمی‌شود در عرض یکی، دو روز ساختمان‌های فرسوده را مقاوم‌سازی کرد، نمی‌توان در زمانی اندک معابر و گذرهای قدیمی را برای حوادث غیر مترقبه مناسب سازی نمود و...

اما بعضی چیزها شدنی است. شاید حداقل کاری که می‌شود برای تهران، این شهر حادثه خیز کرد، نظارت بر ساختمان‌ها و نمای‌شان باشد تا موقع راه رفتن در پیاده‌روهای شهر احساس خطر نکنیم. این را وقتی می‌شود باور کرد که صدای بغض‌آلود خاله نیما در گوش‌مان زمزمه می‌کند که "اگر برای پسرم اتفاقی بیافتد دیگر چیزی برای باختن نداریم."

ناگفته های خانواده نیما از روز حادثه را اینجا ببینید

انتهای پیام/