سرویس تئاتر هنرآنلاین /

"آخرین برگ "نمایشی ساده و ژرف است. ساده است چون خیلی راحت قابل درک و دریافت است و مخاطب می داند با قصه ای خطی مواجه است اما ژرف است چون درک صلح و دوستی به عنوان آموزه ای باورمند و اعتقادی نیاز به فرصتی طلایی دارد. یعنی باید به واسطه تصاویری موثر چنین نگرشی در ما ایجاد شود. شاید بالفطره انسان با جنگ و بلوا مخالف باشد اما در موقعیت ها و شرایطی بحرانی و عصبی شاید اولین تحرک بشری همین جنگ و خشونت باشد. در حالی که با گفت و گو می شود از تمام بحران ها به سلامتی بیرون آمد. بنابراین هنر و به ویژه هنرهای نمایشی یک راه حل موثر برای القای مفاهیم کاربردی در زندگی است. اگر ما از کودکی عادت به تئاتر دیدن داشته باشیم و در تئاتر مفاهیم اساسی و ژرف در اختیار مخاطبانش قرار گرفته باشد، ما ناخواسته در برابر ناملایمات و ناهنجاریرها واکسینه شده ایم. بنابراین محمد برومند تاکیدی اساسی بر مساله صلح و دوستی می کند که تا حد ممکن بشود جلوی خونریزی و خشونت را گرفت.

"آخرین برگ" برای آنکه بتواند در سطح دنیا به ارتباطی بهینه و قابل درک برسد، بدون کلام و از تلفیق بازی با عروسک و حضور بازیگر در تن پوش و استفاده درست از کارتون شکل گرفته است. این تلفیق ضمن ارائه وضعیتی تصویری و متنوع، چشم انداز موثرتری را پیش روی مخاطبانش قرار می دهد. تکیه بر برخی از فیلم ها و کارتون های نامدار خود باعث ارتباطی بهتر با مفاهیم مدنظر خواهد بود. دیدن چارلی چاپلین در "دیکتاتور بزرگ" و دیدن تام و جری از این دست لحظات موثر است که مفهوم اصلی "آخرین برگ" را زودتر تداعی می بخشد. هدف از ارائه یک نمایش هم دقیقا رسیدن به چنین لحظه و کارکردی است که بشود زمینه های ارتباط را بهتر و بیشتر ایجاد کرد. اسباب این ارتباط بودن متدها و تکنیک هاست. وجود شیوه ها و فوت و فن متنوع و عناصر دیداری و شنیداری نمایش را دچار ضرباهنگی دقیق تر می کند. همچنین ارتباط بینامتنی به آثار هنری شناخته ی پیشین زمینه یک ارتباط بهتر را رقم می زند. در ضمن زمانه اکنون به چنین فرآیند ترکیبی و چیدمان شیوه ها و دستگاههای ضد هم و غیر همسو بیشتر اهمیت قائل می شود. اگر در گذشته ترکیب سینما و تئاتر اتفاق شایسته ای نبود امروز این نوع اتفاقات لازم و ضروری می نماید چراکه بنابر وسع موجود می شود جهان پیش رو را بهتر تفسیر و تاویل کرد. مخاطب هم می خواهد بر اساس داده های موجود به برداشتی مفید برسد.

داستان از این قرار است که در طبیعت بین دنیای حیوانات بده بستان و تنازع بقا برقرار است اما این انسان است که نظم موجود را با چالش های بیهوده و پر هیاهو برهم می ریزد. اگر انسان به طبیعت وابستگی داشته باشد هیچ گاه و با هیچ دلیلی سراغ نزاع و درگیری نخواهد رفت. در این نمایش، موش با حشرات درگیر است و بعد گربه با موش، و سپس نوبت به درگیری سگ با گربه می رسد. اما سر آخر این انسان است که با اجیر کردن روباتی بر آن است تا تمام حیوانات را از بین ببرد و همچنین روبات بلای جان خود انسان هم می شود. حالا باید این بازی بی قاعده را تبدیل به صلح و دوستی کرد و نظم طبیعت را قاعده مرسوم حیات و دنیا تلقی کرد. یعنی بازی را طور دیگری ترسیم کرد. یکی از هنرمندان به نام و سرشناس در اینجا واسطه اتفاق بهتری می شود. او بالای صحنه می رود و نظرش را درباره نمایش می گوید و از بازیگر نوجوانی می خواهد سرنوشت مرسوم را طور دیگری رقم بزند.

در "آخرین برگ" برزخ مرگ و زندگی نمایان شده و رستاخیزی دوباره شکل می گیرد تا به ما هشدار دهد که طور دیگر هم زندگی می تواند پیش رویمان مستقر شود؛ این دیگر بستگی به انتخاب و خواست قلبی مان دارد. بازیگران و عروسک گردانان آمریکایی، کانادایی و افغانستانی توانسته اند در این جولانگاه لبریز از مفاهیم انسانی به بهترین نحو حضور داشته باشند.

محمد برومند که خود هم تجربه نمایش عروسکی و هم کار در زمینه کارتون را در کارنامه هنری اش دارد، توانسته شرایط نوینی را تجربه کند که خود بیانگر یک اتفاق قابل تامل است. شاید این گونه رفتن به سراغ تئاتر راه حلی برای مطرح شدن تئاتر کشورمان در سطح جهان باشد. اینکه ما همیشه بخواهیم آنها سراغمان بیایند حالت خوبی نیست چراکه ما هم امروز می توانیم پیشنهاد دهنده های خلاقی برای ایجاد فرصت ها و اتفاقات ناب هنری باشیم. چنانچه در سینما این پیشگامی قابل ملاحظه تر است و امروز نوبت به هنر نمایش رسیده که بتوانیم در این عرصه هم پیشگام شویم.