"پنج ستاره" فیلمی است که عمیقا می کوشد گرم و دوست داشتنی از آب درآید اما موفق نمی شود.همه شواهد و قرائن پیش از تماشای فیلم حکایت از یک فیلم قصه گوی زنانه خون دار و دوست داشتنی می کنند.حضور یک فیلمساز زن که سابقه مبسوطی در عرصه بازیگری دارد، جمع پرتعدادی از طیف های مختلف بازیگران محبوب سینمای ایران.از شهاب حسینی گرفته تا بهنوش بختیاری و از بهناز جعفری تا لیلا بلوکات.فیلمی که روایت را خوب آغاز می کند و با طراحی یک داستان چند لایه ، می کوشد در این سینمای بی قصه ،داستانی سرراست و جذاب را تعریف کند.اما این قصه به ظاهر دوست داشتنی و ساده خیلی زود - حتی پیش از آن که فیلم به نیمه برسد- از کف می رود و ته می کشد. مشکل فیلم از همان جا آغاز می شود که می خواهد مثل ملودرام های موفق دهه شصت ( یعنی ژانر غالب سینمای ایران از آن روزگار تا کنون) با یک پیرنگ روایی ساده و جذاب ، با میزانسن و دکوپاژی که بیشتر به تله فیلم ها شباهت دارد تا یک فیلم سینمایی و از همه مهم تر با تلاش در راه جلب همدلی مخاطب ، کار را به سرانجام برساند.اما همین رویکرد باعث می شود جذابیت قصه و فیلم ده - پانزده دقیقه بیشتر دوام نداشته باشد.از این دقایق به بعد قصه دیگر جلو نمی رود ، بلکه در عرض گسترده و فربه می شود.بی آنکه خرده داستان ها به هم دیگر ربط منطقی پیدا کنند و یا اصلا خود پیرنگ روایی اصلی روشن و شفاف باقی بماند. پیرنگ اصلی در طول فیلم یکی دوبار با تغییر و چرخش های اساسی مواجه می شود.قضیه ثبت نام دختر جوان در دانشگاه و ناتوانی مالی خانواده اش در تامین هزینه های ادامه تحصیل ،یک باره تبدیل می شود به روایت گرفتاری ها و مشکلات شخصی چند بانوی کارگر هتل.دیگر از ماجرای دانشگاه خبر چندانی نیست.این تغییر مسیر روایت باعث می شود مثلا شخصیت کنش گر و در نگاه اول تاثیر گذار دختر دانشجوی فعال و معترض ( که لیلا بلوکات نقش او بر عهده دارد) از همان اوائل در فیلم گم شود و کارکرد بالقوه اش را از دست بدهد.بعد در ادامه جایی اواسط فیلم سروکله اش پیدا می شود و به شکلی خنثی جلوی دوربین می آید و خیلی زود هم غیب می شود.به این ترتیب پتانسیل این شخصیت برای تاثیر گذاری در روند شکل گیری درام ،به کلی نادیده انگاشته شده و هدر می رود.با همان تعبیر کلیشه ای همیشگی می توان گفت این شخصیت می توانست از ابتدا هم در فیلمنامه حضور نداشته باشد و هیچ اتفاقی هم نیفتد. اشاره کردم که پس از نمایش معضلات ثبت نام ، ناگهان این بخش از داستان حذف می شود و در ادامه تنها چند اشاره گذرا از آن می شنویم.از این جا با خرده قصه های بیش و کم نزدیک و مشترک چند کارگر خدمات هتل مواجهیم.هر کدام از این زن ها مشکلاتی دارند و به شیوه خود به مقابله با مشکلات می روند. در این بخش ضعف شخصیت پردازی ، انتخاب نامتناسب بازیگران و یکدست نبودن نوع و جنس بازی آنهاست که به فیلم لطمه می زند.به عنوان نمونه از همان ابتدا معلوم بود که بهنوش بختیاری به واسطه ویژگی های کلیشه ای بازیگری اش ، تعریفی احتمالا متفاوت از آنچه در فیلمنامه مدنظر بوده ارائه می دهد و در چارچوب چینش بازیگران و نقش ها سازی مخالف می نوازد.چون لحن لوده ای که انتخاب کرده متناسب با این شیوه شخصیت پردازی نیست.از سوی دیگر تمامی تلاش های بهناز جعفری برای خلق نقشی بیش و کم متفاوت از کارنامه بازیگری اش موفق به نظر نمی رسد ،چون اساسا گزینه مناسبی برای نقش یک زن شکست خورده - که به زبونی و مظلومیت اغراق شده برای برانگیختن همدلی اطرافیان پناه آورده - نیست. وجه دیگر ماجرا پرداخت شخصیت مدیر داخلی هتل ( با بازی اغراق شده و ضعیف سحر قریشی ) است.شخصیتی زیاده از حد سیاه و منفی و که بی آنکه دلیل روشن و متقنی داشته باشد، عصاره همه بدی هاست.در پرداخت این شخصیت و بخشیدن وجه منفی به او به قدری اغراق شده که عمل وجهی کمیک یافته و حتی آن نمای اشک ریختن اش در سکانس پایانی هم نه این شخصیت را تلطیف می کند و نه مانع قابل پیش بینی بودن قصه از همان شروع گره روایی مربوط به گم شدن ساعت می شود. پناه آوردن فیلم به فضاهای داخلی و گذشتن بیش از 80 درصد زمان فیلم در یک هتل را می توان در راستای هجوم همه جانبه فیلم های ایرانی سال های اخیر به داخل خانه و فضاهای محدود و بسته ارزیابی کرد.بحرانی که به شکلی جدی سینمای ایران را تهدید می کند.اما چه حیف که "پنج ستاره" از فضای مناسب و متنوعی که یک هتل بزرگ در اختیار گذاشته استفاده معقولی نمی کند.فیلم صرف نظر از یکی دو سکانس از طبقات مختلف هتل خارج نمی شود و همه موقعیت ها در فضاهای بسته شکل می گیرند ، در حالی که باز هم هیچ توجیه منطقی ندارند.در واقع جز موضوع ثبت نام دانشگاه مریم ، از هیچ کدام از مشکلات شخصیت های دیگر رد و اثری بیرونی نمی بینیم و باز هم با ساختاری نزدیک به تله فیلم ها ، همه چیز را از زبان این شخصیت ها می شنویم.