به گزارش خبرنگار هنرآنلاین؛ این مراسم با موضوع شب نخبگان غایب و برگزاری بزرگداشت سه تن از کارگردانان سه نسل تئاتر یعنی عباس جوانمرد، فرهاد مهندس‌پور و حامد محمدطاهری همراه بود.

در ابتدای این مراسم حسین کیانی، عضو هیات مدیره خانه تئاتر با اشاره به غیبت برخی نخبگان تئاتری در این مراسم گفت: مدیریت در تئاتر و نه مدیریت بر تئاتر در هرکجای کشور افتخاری است که نثار مسوولین می‌شود، نه وظیفه‌ای از سر اجبار.

این کارگردان تئاتر در ادامه زمزمه‌های مبنی بر خصوصی شدن تئاتر را مد نظر قرار داد و افزود: همانقدر که مسوولی که راه خصوصی شدن نادرست تئاتر را نشان داد مقصر می‌دانیم، خود ما نیز مقصریم. تئاتر از ما می‌گذرد و به آیندگان می‌رسد و آن‌ها حق دارند که از ما بپرسند شما چه کشتید که ما بدرویم؟

سپس علیرضا نادری، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر، که به عنوان مجری در این مراسم حضور داشت با اشاره به موضوع غیبت و نخبگی گفت: نخبه خفتگی ندارد. ترس یا خاف هم ندارد. در اکنون زندگی می‌کند. نخبه هر روز و نو به نو به دنیا می آید. همان‌طور که شب به شب می‌میرد.

پس از آن فیلمی با موضوع نگاه فشرده به زندگی و کار عباس جوانمرد برای حاضران پخش شد و سپس محمود دولت‌آبادی و اصغر فرهادی برای سخن گفتن درباره عباس جوانمرد از سوی نادری دعوت شدند.

دولت‌آبادی ضمن اشاره به بزرگداشت جوانمرد و دو کارگردان دیگر افزود: واژه تئاتر از زبانی غیرفارسی می‌آید و کوشش شد تا واژه نمایش جایگزین آن شود که تاکنون بی‌نتیجه مانده و اصراری هم بر آن نیست. اما آنچه جوانمرد را از دیگران متمایز کرد، پرداختن به زبان فارسی در تئاتر بود.

این نویسنده در ادامه با یادآوری نام گروه هنر ملی که به نوعی جوانمرد پایه‌گذار آن بوده است به طنز گفت: من همیشه فکر می‌کردم که چرا گروه هنر ملی، نه گروه تئاتر ملی؟ اما به این نتیجه رسیدم که چون موسیقی هم در این گروه جای داشت و حرکاتی هم که بعدها نام آن را حرکات موزون گذاشتیم در این گروه بود و خلاصه همه هنرها در این گروه جایی داشتند.

دولت آبادی نامی هم از دوستان دیگری که در گروه هنر ملی پیدا کرده بود و از جمله نصرت جوانمرد، بهرام بیضایی، پرویز فنی‌زاده، جمشید لایق، عنایت بخشی و بهمن مفید برد.

او در ادامه دشوار بودن کار کردن با جوانمرد را یادآوری کرد و افزود: یکی از ویژگی‌های کار جوانمرد این بود که او می‌خواست هنرپیشه نقش را همان‌گونه که در ذهن اوست بازی کند.

سپس دولت‌آبادی خاطراتی از کار با جوانمرد را بیان کرد و گفت: یک بار بر روی صحنه ناگهان جوانمرد به من گفت که چرا دست در جیب من کردی؟ من هم در پاسخ گفتم که من دست در جیب بابام هم نمی‌کنم چه رسد به تو و او تعجب کرده بود و گفت که یعنی به خاطر این تهمت هم عصبانی نمی‌شوی، پس چطور می‌توان تو را عصبانی کرد؟

پس از او اصغر فرهادی با اشاره به موضوع مراسم گفت: به نظر من درباره غیبت نخبه‌ها کمی اغراق شده است. چه اگر نگاهی به چهره‌های حاضر در این مراسم بیندازیم، بسیاری از نخبه‌ها را می‌بینیم. اگر چنین مراسمی در یک کشور اروپایی برگزار می‌شد، این تعداد بازیگر و کارگردان مورد علاقه مردم در آن شرکت نمی‌کردند. با وجود همه شرایط سختی که وجود دارد و همه از آن آگاهیم، اما فکر می‌کنم که هنوز نخبگان زیادی در هنر ما هستند. به ویژه تعداد نخبگان در تئاتر بیشتر از سینما است.

برنده اسکار در ادامه سخنان خود به آشنایی بیست و چهار ساله‌اش با عباس جوانمرد اشاره کرد و افزود: او دو خصوصیت دارد که بر من و حتی در زمینه زندگی شخصی‌ام تاثیرگذار بوده است. یکی این که در این همه سال کوچک‌ترین بی‌ادبی‌ای از جوانمرد نه دیده و نه شنیده‌ام و او را به عنوان تجسمی از یک انسان مودب در ذهن خود تصویر کرده‌ام. دوم آن که با وجود دقت و وسواس زیادی که در کار خود دارد، در تماشای کار دیگران خیلی سخت‌گیر نیست. خصوصیت دوست داشتن دیگران و آدم‌های روی صحنه، برخلاف ما، در جوانمرد پررنگ و پررنگ‌تر شده است.

سپس جمشید مشایخی ضمن بیان خاطراتی از کار با عباس جوانمرد گفت: در سال‌های 45 یا 46 در پاریس فستیوال تئاتر برگزار می‌شد. در آن دوران به دلیل مشکلات شخصی کمی عصبی بودم و آقای جوانمرد در نمایش "آلونک" مرا هم به کار دعوت کرد تا ضمن سفر به پاریس از دغدغه‌های شخصی‌ام دور شوم و من به این دلیل به جوانمرد بدهکارم.

پس از آن عباس جوانمرد ضمن دریافت جایزه گفت: تصور من این است که ما اهالی نمایش یا تئاتر، به موهبتی به نام تئاتر به میزان کمی آگاهیم. حرفه ما حرفه‌ای بسیار شکوهمند و با قدرت است و من فکر می‌کنم که ما از این قدرت استفاده نمی‌کنیم.

او سپس به موضوع تئاتر خصوصی اشاره کرد و افزود: تئاتر را می‌توان طوری مدیریت کرد که خودکفا شود. قبول ندارید؟ من با تئاتری‌های موجود، این حرفه را خودکفا می‌کنم. فقط جا بدهید. می‌گویید جا نداریم؟ من می‌گویم که جا هم داریم. ما از بسیاری از سالن‌های موجود استفاده نمی‌کنیم. امروز بدون مشورت با کارشناسان آگاه، برای ساخت سالن‌هایی هزینه صرف می‌کنند که 80 سال از تئاتر دنیا عقب است.

جوانمرد در ادامه کیفیت خوب برخی نمایش‌ها را مد نظر قرار داد و گفت: چرا نمایش‌هایی همچون "چگونه می‌توانم یک پرنده باشم "یا "سقراط" در اوج کار خود برداشته شدند؟ چرا نمایش آقای فراهانی یا نمایش "شکلک" نباید برای اجرا به شهرستان بروند؟ پیرزن و پیرمرد گناوه‌ای هم به اندازه تهرانی‌ها حق دیدن نمایش دارند. مگر شهرستانی‌ها مالیات نمی‌دهند؟ او در پایان سخنان خود گفت: نمایش به راحتی می‌تواند خود را اداره کند و من امیدوارم که مسوولین ما به این درایت دست یابند که اهل عمل و اهل کار را سر کار نگه دارند.

در ادامه این مراسم و پس از پخش فیلمی درباره فرهاد مهندس‌پور، محمد چرم‌شیر خطاب به عباس جوانمرد گفت: آقای جوانمرد! من محمد چرم‌شیر هستم و زمانی به تئاتر کشور وارد شدم که شما رفتید. جوانان آن روز یعنی ما سخت به وجود شما احتیاج داشتیم. اما نه تنها نتوانستیم سپاس خود را برای آموخته‌هایمان از شما به شما منتقل کنیم، بلکه مجبور شدیم آرام آرام و به سختی و در نبود شما جهانی را که شما گذرانده بودید دوباره بگذرانیم و فرهاد مهندس‌پور از کسانی بود که این جهان را برای ما ساخت.

این نمایشنامه‌نویس به دوری بیش از 13 ساله مهندس‌پور از صحنه اشاره کرد و افزود: در دوران گذشته جوانان ما به دلایلی از حضور بزرگان خود محروم بودند و جوانان امروز هم به دلایل دیگری از حضور بزرگانی همچون فرهاد مهندس‌پور بی‌بهره هستند. بسیاری از شب‌ها با بغض و چشمان اشک‌آلود از خود می‌پرسم که چرا جوانان تئاتر این مرز و بوم، همچون من جوان 58، دوباره بی یاور و بی‌پناه باید چیزی را تجربه کنند که خود شما می‌دانید تجربه کردنش چقدر سخت است.

چرم‌شیر سخنان خود را این‌گونه به پایان برد: فرهاد مهندس‌پور خیلی زود فهمید که این تئاتر ظرفیت او را ندارد. نمی‌دانم که آیا باید از او خواست که به این تئاتر بازگردد یا خیر. تئاتری که تلاش دارد تا در پایین‌ترین سطح خود باقی بماند و توان و تحمل مهندس‌پور و سطح بالای تئاترش را ندارد.

پس از او فرهاد مهندس پور با دعوت نادری سخنان خود را آغاز کرد و گفت: در این مملکت وقتی از کسی تعریف و تمجید می‌شود باید بترسد. حتی گاهی به شاگردان خود گفته‌ام که کف زدن تماشاگر همچون پرتاب گلوله به سمت شماست. در همه اجراها تماشاگران هیجان‌زده دست می‌زنند و بارها و بارها دروغین بودن این مراسم را یادآوری می‌کنند. این به آن معنی است که تماشاگر قدرت تشخیص ندارد. از سوی دیگر بازیگران ما هم قدرت تشخیص ندارند. یعنی همان دو قشری که باید تئاتر را بسازند.

مهندس‌پور با یادآوری مدت دوری‌اش از صحنه تئاتر گفت: در این مدت بارها مرا برای کار دعوت کرده‌اند. اما من نمی‌توانم بپذیرم که در شرایطی کار کنم که جوانان باذوق و مستعد پشت درها ایستاده‌اند و افراد بی‌لیاقت به داخل راه یافته‌اند. این عین بغض است.

این کارگردان تئاتر در ادامه سخنان خود به تعطیلی انجمن نمایش اشاره و اضافه کرد: تنها نهادی که می‌توانست زمینه استقلال نمایش را فراهم کند انجمن نمایش بود که آن هم در اتاق‌های دربسته و به شکلی غیرقانونی در دولت پیشین تعطیل شد. از سویی می‌گویند که مدیریت دولتی یک میانجی میان هنرمند و مردم است. این یعنی فساد. چرا تئاتر به میانجی نیاز دارد؟ امروز تئاتر خارج از آگاهی اجتماعی تولید می‌شود و این فاجعه‌بار است.

مهندس‌پور با یادآوری فعالیت‌های خانه تئاتر افزود: فکر می‌کنم خانه تئاتر باید دو کار انجام دهد. یکی این که اگر می‌خواهیم تئاتر مستقل داشته باشیم، انجمن نمایش باید احیا شود و همه دارایی‌ها و اموال و بودجه آن بازگردد و تئاتر به تئاتری‌ها واگذار شود. دوم آن که باید برای این جوانان که پشت درها مانده‌اند فکری کرد. خسته شده‌اند. بی‌تاب شده‌اند. تا کی باید جوانان ما گمراه شوند و ما شعار بدهیم که جوانان فاسد شده‌اند؟ آن‌ها فاسد شده‌اند چون پشت درهای بسته بی‌تاب شده‌اند.

پس از آن فیلمی از فعالیت‌های حامد محمدطاهر، کارگردان جوان‌تر تئاتر که مقیم خارج از کشور است و در مراسم حضور نداشت پخش شد و سپس حسین پاکدل، نمایشنامه‌نویس و مدیر سال‌های پیش مجموعه تئاترشهر گفت: حرف من این است که فقط هوای تهران و هوای کشورمان آلوده نیست. خودمان هم بیماریم. سرطان گرفته‌ایم. سرطان حسادت و بخل. همه مشکلات ما دولت و بودجه و جا نیست. بخیلیم. آنقدر که خودمان به خودمان لطمه زدیم، دولت نکرد.

پاکدل در ادامه فعالیت حامد محمدطاهر در تئاتر را یادآوری کرد و افزود: محمدطاهر 3 نمایش در ایران اجرا کرد و حالا پس از 17-18 سال در کنار عباس جوانمرد و فرهاد مهندس‌پور برای او بزرگداشت برگزار می‌شود. امروز می‌بینیم که پلاتویی به آن بزرگی و بازیگرانی قدرتمند را در خارج از کشور در اختیار حامد قرار داده‌اند تا از آن تجربه استفاده کنند. تجربه‌ای که ما تحملش نکردیم. حامد را من مدیر حذف نکردم. حامد را حسادت و بخل مجبور به مهاجرت کرد.

پاکدل در پایان چند خاطره از اجراهای حامد محمدطاهر در تئاتر شهر را که برخی از آن‌ها هم‌زمان با دوره مدیریت خودش بود برای حاضران بیان کرد.

سپس مجید بهرامی به عنوان یکی از قدیمی‌ترین دوستان تئاتری حامد محمدطاهر برای بیان خاطراتش با او و اهدای جایزه‌ به روی صحنه رفت و مادر حامد محمدطاهر، پس از گرفتن جایزه از دست مجید بهرامی دوباره این جایزه را از طرف حامد به مجید بهرامی تقدیم کرد.

در پایان مراسم لوح تقدیری هم از سوی خانه تئاتر به مدیران تماشاخانه‌های خصوصی آو، باران، سه نقطه و تالار شمس به پاس فعالیتشان در عرصه تئاتر اهدا شد.

انتهای پیام/32/