فیلم هایی با ایده های یک خطی نامنسجم و بدون جذابیت کافی که معمولا به تبیین دیدگاه یا آرمان های فیلمنامه نویس /سازنده می پردازند بخش عمده محصولات سالیانه ما را تشکیل می دهند و طبعا استقبال مخاطب از این سینمای منفعل و سرد روز به روز کم و کمتر می شود .

انتخاب شدن "خط ویژه" به عنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره 32 از نگاه تماشاگران ، تاکید دوباره ای بود بر نیاز جدی تماشاگر سینما به قصه شنیدن . میان تمام اسم و رسم دارهای خاضر در جشنواره ، مصطفی کیایی جوان و خوش فکر بود که با فیلمنامه ساده ، قصه گو و تر وتازه اش دل از مخاطب ربود و فیلم خود را در اوج دید . "خط ویژه" بخش عمده ای از موفقیت خود را مدیون فیلمنامه جذاب و خوش ریتم است . فیلمنامه فیلم بدون گیر افتادن در دام زیاده گویی و هرز رفتن ، به سادگی داستان خود را پیش می برد و از هر واقعه ای برای جلوبردن داستان استفاده می کند . مشکل بزرگ فیلمنامه نوعی سطحی نگری آزارنده است که فیلم را فاقد عمق کافی برای بدل شدن به یک اثر اجتماعی گزنده و تاثیرگذار کرده است . انتخاب شخصیت هایی با ویژگی های تقریبا مشابه و فقدان رنگ آمیزی رفتاری در موقعیت های مختلف ، فیلمنامه را از نیمه های کار از نفس می اندازد و نویسنده برای پیش بردن روند قصه گویی به جای شخصیت ها به حوادث تکیه می کند . فیلمنامه البته در سطح سینمای ما اثری کاملا قابل قبول است ، به ویژه با پیچ های تندی که مخاطب را غافلگیر می کند و او را به همراهی با روند این قصه تند و تیز و شتابنده مجاب می کند . فیلمنامه به ویژه در یک سوم ابتدایی از شاخصه های کلاسیک بهره برده و به خوبی قواعد ژانر را رعایت می کند ، هم در نوع معرفی شخصیت ها و هم در ایجاد موقعیت آشوب زده که آدمهای قصه را دچار چالش های پیاپی کند . در یک سوم میانی اما فیلمنامه دچار لکنت می شود و موقعیت های تکراری ریتم را به کندی می کشد ، اما در پایان بندی اثر جسارت نویسنده باز به کمک او می آید و چینش روند اتفاقات انتهایی ، فیلم را در ذهن مخاطب ماندگار و موثر می کند .

"خط ویژه "از کارگردانی حساب شده و بدون خودنمایی کیایی هم بهره فراوانی برده است . به رغم برخی خودنمایی ها در شیوه چینش پلان ها و میزانسن های بعضا دشوار و گاه بیهوده ای که طراحی شده ، کارگردان به جای فرم گرایی تلاش کرده با حذف نسبی حضور خود روند داستان گویی فیلمش را تسهیل کند . کیایی در طراحی سکانس های طولانی که در آپارتمان شهرزاد اتفاق می افتد اوج مهارت خود را به نمایش می گذارد و بدون افتادن در ورطه تکرار ، پلان هایی ساده اما موثر و مناسب را به بیننده فیلم هدیه می کند .

بازی های یکدست فیلم نیز شاخصه دیگری است که در "خط ویژه "دیده می شود . درخشش هومن سیدی در نقش جذاب یک هکر گیج و خاص در کنار بازی - برخلاف همیشه - خوب مصطفی زمانی ، حضور گرم و گیرای هانیه توسلی و بازی خوب محسن کیایی قصه را به خوبی پیش می برد و حضور به شدت تاثیرگذار میلاد کی مرام برگ برنده ای می شود تا فیلم به خوبی مخاطب را همراه کند . ستاره فیلم اما بی تردید سام قریبیان است ، بازیگر تازه واردی که با بازی سرد ، جذاب و به شدت حرفه ای در نقش یک بدمن نفرت انگیز به خوبی جا می افتد . او به خوبی موفق می شود مخاطب را عصبی کند ، و این یعنی موفقیت او در ایفای نقش "آدم بده" داستان .

"خط ویژه" فیلم قابل اعتنایی است ، اما با تاریخ مصرف محدود . این فیلم که یکی از آثار جذاب سینمای ایران در سال های اخیر است ، می توانست با عمیق تر شدن ، نگاه موشکافانه به واقعیت های تلخ اجتماعی و دوری از محافظه کاری آشکار موجود در اثر ، بدل به یک فیلم شاخص و ماندنی شود . مصطفی کیایی با همین سه فیلمی که ساخته ("بعدازظهر سگی سگی "، "ضدگلوله "و "خط ویژه" )نشان داده که نگاهی تیزبینانه و حرفه ای دارد و نه صرفا برای فیلم ساختن که برای وارد شدن به چرخه سودآوری اقتصادی فیلم می سازد . پیشرفت این کارگردان جوان در آثارش مشهود است و حالا دیگر بدل به فیلمسازی شده که باید منتظر فیلم بعدیش باشیم .