"هراکلس 5 "درباره خشونت و شقاوت انسان است و در اینجا مردی جنگجو و فرمانروای بی چون و چرا از چهار جنگ برمی گردد. مردم تبس غرق در کثافات هستند و نمی توانند خود را از آن دور گردانند. پادشاه هم تن داده به این کثافت چون معتقد است که انسان وقتی گوشت گاو می خواهد باید کثافتش را تحمل کند. اما مردم از بودن بی اندازه کثافت رنج می برند و برای همین دست به دامان مردی شده اند که فاتح و پیروز جنگ هاست. اما او در این جولانگاه هر چه می کند، کم می آورد و سرآخر برای رهایی از این وضعیت به ناچار پادشاه را می کشد!

ناصر حسینی مهر در طراحی صحنه و لباس و نورپردازی و گریم موفق تر است و به عبارتی وقتی به سوی تصویرسازی می رود می تواند بیانگر یک کارگردان توانمند باشد. چنانچه ایجاد ستورگاه با آن کثافات نسبی و احتمالی، نحوه لباس و گریم شخصیت ها، فیلم های ویدئویی که در لحظاتی از اجرا مکمل نمایش می شوند، هماهنگ با مضمون "هراکلس 5 "است. اما کارگردان در القای حس و ایجاد فضا دچار انحراف از مسیر شده است. بازیگران با فشار بر حنجره صداهای غریب و آزاردهنده ای دارند. شاید می خواهند کثافات درون و هیولاوش بودنشان را این گونه نمایان کنند. در صحنه جیغ و فریاد زدن مدام واقعا آزار دهنده است و مخاطب را عصبانی می کند. اما در اجرا باعث از دادن مخاطب خواهد بود چون اولا ضرباهنگ را یکنواخت می کند و این یعنی ارتباط اولیه قطع و در لحظاتی حتما دچار گسست خواهد شد. ثانیا طولانی شدنش عکس العمل روانی چون خواب یا گریز از تالار را دامن خواهد زد. ثالثا انگار که متن و اجرا کشدار شده باشد. البته که متن موجز و کوتاه است و کارگردان در اجرا سعی کرده با طراحی حرکت کمی زمان اجرا را طولانی کند اما چون جیغ ها و فریادها بیش تر از حد انتظار است متاسفانه آن زمان تقریبی خیلی کشدارتر به نظر می رسد. ای کاش این متن حداکثر تا 45 دقیقه زمان می برد و البته بازیگران هم حس های بهتر و حالت های گویاتری را ارائه می کردند، آن وقت در اتکای به این تصاویر می شد حدس و گمان زد که یک اجرای دقیق تر و مهندسی شده تری را پیش روی داشتیم.

متاسفانه تناقضاتی در نحوه اجرا و آنچه در صحنه می گذرد وجود دارد. شاید فرمایشات آنتونن آرتو که به جنون و توهین علیه مخاطب معروف است برای کارگردانان وطنی چنین سوءتعابیر و سوءبرداشت ها را ایجاد کرده باشد. تئاتر شقاوت قصدش توهین به تماشاگر به منظور برخاستن از خواب غفلت است اما این توهین هم باید در چهارچوب یک اجرا تعریف و نمایانده شود. یعنی در ابتدا باید نمایش شکل گرفته باشد و این به ضرورت تحلیل و ضرباهنگ و فضاسازی و بازیگری درست ممکن خواهد شد؛ نه در امری باطل یا زورچپان کردن مفاهیم. توهین یعنی نشان دادن مدفوعات انسانی یا حیوانی، غیر از این ضربه و آسیب به گروه و نمایش است. لحظه ای که هرالکس دارد کثافات را به مردم تبس پرت می کند و آنها بر شیشه حایل برخورد می کند، این خود نمایانگر توهین است. بازیگر نقش پادشاه از بس جیغ زده حنجره اش خشدار و آسیب دیده است. دیگر بازیگران با رنجشی مشهود مدام در حال جیغ و خرناس کشیدن هستند. این رنجش در درازمدت بازیگران را عذاب خواهد داد و از یافتن نحوه درست بازی آنان را باز خواهد داشت. جوان بودن بازیگران که نباید با سوء استفاده کارگردانان مواجه شود. از آن سو مخاطب چرا باید از دیدن یک نمایش دچار اعصاب ویران شود؟! یقینن خود آرتو هم اصلن چنین منظوری نداشته است. چون در هنر نمایش اکتفا به القای منظورها راهبردی تر است تا اینکه توقع زیادی از مخاطب وجود داشته باشد. ناصر حسینی مهر اگر در "هملت ماشینِ" هاینر مولر موفقیت نسبی را به دست آورده؛ در "هراکلس 5" او با اشکالات عمده تری مواجه است که مانع از تکرار آن موفقیت نسبی خواهد شد. به همین دلیل انرژی خود و بازیگرانش در صحنه حیف و میل می شود و عایدی مخاطب بسیار ناچیز و کمرنگ است. فکر نمی کنم با این اوصاف متد اجرایی آنتونن آرتو هم در اجرای "هراکلس 5 "عملیاتی شده باشد! بنابراین شکست ثمره انحراف از مسیر است؛ اگر این کشف باشد!