برای ورود به بحث لطفا کمی از سابقه خود برای خوانندگان ما بگویید؟

من فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشکده سوره هستم ، حدود چهار، پنج سالی هم، با این که مشغول فیلمسازی بودم وارد عرصه تئاتر شدم . آن دوران تئاتر برایم یک جذابیت عجیبی داشت و فکر می کردم این هنر از نگاهی عمق برخورداراست که اگر این عمق نگاه و دانش به سینما تزریق شود حتما شاهد ساخت فیلمهای خوبی خواهیم بود . راستش امروز که با شما صحبت می کنم تاثیر آن دوره تئاتری را در فیلمسازی ام حس می کنم ، چون من یک فیلمساز قصه گو هستم و ابعاد دراماتیک قصه برایم خیلی اهمیت دارد و آن تجربه تئاتری به من خیلی در این عرصه کمک کرد . پس از حضور در عرصه تئاتر دورانی هم وارد عرصه مستند سازی شدم و جالب است به شما بگویم که در همان ایام نیز دغدغه قصه گویی داشتم و خیلی مایل بودم که مستند قصه گو بسازم و حتی فیلم هایی ساختم که کاملا سفارشی بود اما همین فیلمهای سفارشی را هم سعی می کردم به شیوه قصه گو روایت کنم . نتیجه این دوران ساخت 9 فیلم کوتاه و حدود 20 فیلم مستند بود که همانطور که گفتم تعدادی از آنها کاملا به صورت سفارشی ساخته شدند . در همین ایام فیلمسازی کوتاه و مستند بود که آرام آرام این بیان و شیوه روایی و نگاه فعلی ام در سینما در من شکل گرفت.

این مصاحبه زمان منتشر خواهد شد که شما چند سانسی از نمایش فیلمتان در جشنواره فیلم فجر گذشته و احتمالا تعداد زیادی از مخاطبین جشنواره دیگر می دانند قصه فیلم شما چیست ، می خواستم اگر امکان دارد یک خلاصه داستان آنچه که در مطبوعات ارائه دادید به خوانندگان ما بگویید؟

تا امروز خیلی تلاش کردم قصه فیلم مطرح نشود چون حیات فیلم خیلی وابسته به قصه آن است و اگر من قصه این فیلم را بازگو کنم احتمالا رویدادی که مخاطب بدون هیچ پیش فرضی در همان زمان نمایش فیلم تجربه می کند را از او می گیرم.دوست دارم مخاطب بدون هیچ پیش زمینه ای به تماشای فیلم بنشیند.

خیلی از هم نسل های شما به دلیل این که از دنیای فیلم کوتاه می آیند در ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود معمولا روند فیلمسازی کوتاه را ادامه می دهند و به سراغ روایت های تجربی با یک ساختار منحصر به فرد می روند که نتیجه اش هم اکران نشدن و یا بد اکران شدن اغلب این فیلمها است که در سالیان اخیر شاهد و ناظر آن بودیم . اما "ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه" از این قاعده مستثنی است و ما با یک ملودرام اجتماعی طرف هستیم که اتفاقا اِلمان های جذابیت را برای مخاطبین عام هم دارد . این نگاه چقدر نا خودآگاه بود چقدر بر اساس مصلحت اندیشی های رایج در سینمای ایران صورت گرفت؟

صادقانه اگر بگویم مصلحت اندیشی در کار نبوده . در مصاحبه ای دیگر گفتم که این فیلم خیلی شبیه به خودم هست. تمام دل مشغولی من در سینما ساخت این گونه فیلمها است . به نظر من سینما یک ابزار و رسانه است که می تواند مخاطبین فراوانی را درگیر خود کند . من مهم ترین و اصلی ترین رکن یک فیلم سینمایی را قصه آن می دانم و خوب می دانم مردم سرزمینم عاشق شنیدن قصه هستند. دنبال مدیوم می بودم که این قصه ها را برای مردم بازگو کنم و دوست داشتم مخاطبین خاص و عام را توامان در کنار یکدیگر داشته باشم . راستش من خیلی به سینمای ضد قصه اعتقاد ندارم و از طرفی هم به سینمای گیشه ای و تجاری هم علاقمند نیستم . فکر می کنم فیلمهای از جنس "ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه"یک پیشنهاد برای سینمای ایران هستند که می توانند مخاطبین را دوباره به سالن های سینما باز گردانند چون از نظر من مخاطبین ایرانی از اواسط دهه 80 به این سمت به یک سطح آگاهی رسیده که به دنبال سینمای استاندارد است.این استاندارد از نظر من فیلم هایی است که در کنار روایت قصه، از یک روایت خاص و ارتیستیک بهره مند است.

پیدا کردن سرمایه گذار و تهیه کننده برای فیلم اولتان دشوار بود؟

بله این گرفتاری است که اغلب فیلم سازان اول در کشور ما با آن دست پنجه نرم می کنند.

کمی در مورد روند نگارش و تولید این فیلم صحبت کنید ، چه عواملی سبب شد که این قصه را برای ساخت اولین فیلم بلند خود انتخاب کنید؟

من قصد داشتم فیلم نامه دیگری را به عنوان فیلم اولم بسازم ، اتفاقا آن قصه را خیلی هم دوست داشتم و هنوز هم دغدغه ساخت آن را دارم و ممکن است روزی آن را هم بسازم. متاسفانه آن قصه چندین سال در دفاتر سینمایی خاک خورد و حتی با یک تهیه کننده تا مرحله پیش تولید هم رفت اما سیاست های آن دفتر سینمایی باعث شد که فیلم وارد فاز فیلمبرداری نشود و من از ساخت آن انصراف دادم. ایده اولیه این فیلمنامه سال 88 بعد از تماشای یک فیلم اسپانیایی به نام "آمادور" آمد . خانم سارا سلطانی ایده آن فیلم را تبدیل به یک طرح فیلمنامه کرد که من آن را بسیار دوست داشتم . یادم می آید در آن مقطع می خواستم با همین تیم تولید فیلمنامه دیگری را بسازم که وقتی طرح این قصه را با خانم سحر صباغ سرشت به عنوان مجری طرح در میان گذاشتم،ایشان پیشنهاد دادند این فیلمنامه را بسازیم و من با توجه به اطمینانی که به خانم صباغ سرشت دارم، متقاعد شدم فیلمنامه "ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه" را بسازم و به نظر فیلمنامه خیلی خوش یومنی هم بود و ما خیلی زود وارد چرخه تولید شدیم و خیلی زود توانستیم پروانه ساخت این فیلمنامه را دریافت کنیم.

پروانه ساخت را در دولت فعلی گرفتید یا در دولت دهم؟

در دولت قبلی بود

تیم پشت و جلوی دوربین فیلم شما از افراد شناخته شده سینمای ایران تشکیل شده است . بر چه مبنای تصمیم گرفتید فیلم برداری این کار را به علیرضا برازنده واگذار کنید؟

من کار علیرضا برازنده را برای اولین بار در فیلم هفت دقیقه تا پاییز دیده بودم و به شدت این اعتقاد را داشتم و دارم که یک نابغه در حال ورود به فیلمبرداری سینمای ایران است . بعد از آن فیلم بود که "پله آخر" ( علی مصفا) و "جیب بر خیابان جنوبی" ( سیاوش اسعدی) را از او دیدم و به این نتیجه قطعی رسیدیم که او در هر ژانر و گونه ای از سینما می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. با دیدن این فیلم ها بود که به این نتیجه رسیدم ایشان در خدمت روایت اثر عمل می کند و یا به قولی از ان دسته فیلم برداران نیست که حضور خودش را به فیلم تحمیل کند ویا به گونه ای عمل کند که خودش دیده شود،او در خدمت فیلم است. خوشبختانه علیرضا برازنده فیلمنامه این کار را دوست داشت و قبول کرد که فیلمبرداری این فیلم را بر عهده بگیرد. وقتی با هم جلسه گذاشتیم دیدم نگاه و تحلیل او نسبت به فیلم نامه تقریبا همان چیزی است که من مد نظر دارم . در نهایت باید بگویم به نظرم علیرضا برازنده در فیلم من به یک جنس نورپردازی رسیده که خیلی از او سراغ نداریم و کارش در این فیلم عالی است و همین جا می گویم گزینه اولم برای فیلمهای آینده ام علیرضا برازنده است.

فیلم شما به صورت دوربین روی دست فیلمبرداری شده ولی از دوربین رو دست های مرسوم سینمای ایران فاصله گرفته اید و به نحوی این کار را انجام دادید که خیلی حس نمی شود . از همان ابتدا می خواستید فیلم را به صورت دوربین روی دست فیلمبرداری کنید؟

دوربین این فیلم از ابتدا روی دست نیست ، اکثر کسانی که فیلم را دیدند تصور می کنند از ابتدا تا انتها دوبین روی دست است اما واقعیت امر این است که ما در دو بخش فیلم به شیوه سه پایه خلاص کار کردیم . در واقع پرده اول فیلم و سوم دوربین روی سه پایه است و درحرکت و فقط در پرده دوم دوربین روی شانه ی فیلمبردار و باز هم در حرکت. این حرکت و سیالی بخشی از همان تحلیل فرامتنی بود که قبل از فیلم برداری با علیرضا برازنده در میان گذاشتم .

به نظر می رسد علاوه بر روحیه قصه گویی یک روحیه تجربه گرایی در حوزه میزانسن و کارگردانی هم دارید ، "ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه" یک فیلم خیلی خوب در حوزه اجرا و تسلط در کارگردانی است . .

من به شدت وابسته به میزانسن هستم . واقعیت امر من خیلی تکنیکال به ماجرا نگاه می کنم و تلاشم ادغام میزانسن صحنه با میزانسن دوربین است . این نکته هم از زندگی روزمره خودم می آید. تمام ایده هایم از کنش و واکنش آدمهای اطرافم شکل می گیرد. من تلاش می کنم این اتفاق ها را دراماتیزه کنم و جلوی دوربین ببرم. البته این فیلم اولم بود تصور می کنم شما در فیلمهای بعدی من تجربه های میزانسنی و پیچیدگی های روایی بیشتری را از من شاهد باشید.

کمی در مورد ترکیب بازیگران این فیلم توضیح دهید ، چگونه به چنین ترکیبی رسیدید؟

مجموع بازیگرانی که در این فیلم بازی داشتند یک نوع شیوه بازی در بازی هایشان وجود دارد که به جنس زندگی خیلی نزدیک است ، در واقع می توانند خودشان را از دوربین حذف بکنند . تمام این دوستان انتخاب های اول من بودند و تلاش کردم تمام توانایی هایی که این دوستان به صورت خودآگاه و ناخودآگاه با خود همراه دارند در فیلم جاری شود. من به واسطه فضا سازی موقعیتی را فراهم می کنم که بازیگران بتوانند با فارغ بال بهتری جلوی دوربین ظاهر شوند.

نازنین بیاتی را من اولین بار در فیلم "دربند" ساخته پرویز شهبازی دیدم اما قبل از ایشان من از حدود 30 بازیگر دختر که تجربه بازیگری هم داشتند تست گرفتم اما وقتی به نتیجه مطلوبی نرسیدم دوباره به گزینه اولم یعنی خانم بیاتی برگشتم و فکر می کنم درست ترین گزینه برای این نقش ایشان بودند. صابر ابر و پریوش نظریه هم جز بازیگرانی بودند که وقتی فیلمنامه را به همراه سارا سلطانی می نوشتیم به آنها فکر می کردیم و باید بگویم خوشبختانه فیلم ما در زمانی کلید خورد که توانستیم تمام گزینه های اول خودمان را داشته باشیم.

چطور میان این همه تدوینگر صاحب نام و شناخته شده به احمد مرادپور رسیدید که بیشتر در حوزه کارگردانی شناخته شده هستند؟

انتخاب تدوین گر این فیلم پروسه طولانی را طی کرد ، ابتدا با دوست دیگری وارد مذاکره شدیم و تا مرحله ای هم جلو رفتیم اما به دلیل شناخت من از احمد مراد پور، با مشورت جمعی کار تدوین را به ایشان واگذار کردیم . ایشان به خوبی درام را می شناسند و روی ساختار سه پرده ای تسلط دارند. چون من این فیلم را در همین ساختار روایت کردم، ایشان به خوبی با روایت من همراه شد و شیره ی آن چیزی که می خواستم را بیرون کشیدند . من واقعا نمی دانم چرا ایشان کار تدوین را خیلی جدی دنبال نمی کنند چون معتقدم تدوینگر توانایی است.

و سخن آخر؟

دوست دارم تشکر کنم از تک تک کسانی که در این فیلم با آنها همکاری کردم . از سحر صباغ سرشت که کمک کرد تا این فیلم ساخته شود از حسن کلامی که رفتارش مانند تهیه کننده نبود و خیلی پدرانه جلو آمد ، از سارا سلطانی همسرم که در زمان نگارش فیلمنامه خیلی او را اذیت کردم. دست گروه خوبم را به گرمی می فشارم و در نهایت امیدوارم مخاطبین سینمای ایران همه و همه ( عام و خاص) فیلم "ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه" را دوست داشته باشند.

انتهای پیام/