به گزارش خبرنگار تجسمی هنرآنلاین ؛ همزمان با برپایی نمایشگاه شور سپید˝،برگزیده ٥٠ سال نقاشى‌هاى غلامحسین نامى، فیلم مستند ˝غلامحسین نامی و گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان ˝ ساخته امیرحسین بهبهانی در گالری بوم اکران شد و در ادامه نشست غلامحسین نامی به پرسش های حاضران پاسخ داد. محمود نورایی مدیریت این نشست را برعهده داشت.

گروه آزاد نقاشان و مجسمه‌سازان یکى از پیشروترین گروه‌هاى تجسمى ایران بود که به همت نامى و دوستان هم عصرش پایه‌گذارى شد اما روند کار و چرایى پایان کارش همیشه در سایه محاق بوده است؛ نامى در این فیلم ناگفته‌هاى جذابى از این بخش از تاریخ هنر ایران را بازگو مى‌کند.

پس از اکران این فیلم دل زنده پژوهشگر فیلم و امیرحسین بهبهانی در سخنان کوتاهی درباره این فیلم گفتند.

دل زنده گفت: من با همکاری امیرحسین بهبهانی 4 فیلم در بخش تاریخ شفاهی هنرهای تجسمی ایران کار کردیم و هدف اصلی ما این بود که بخشی از تاریخ شفاهی هنرمعاصر ایران را ثبت و ضبط کنیم تا بتوانیم دستمایه ای برای ریشه یابی و انگیزه های شکل گیری جریان های هنری را فراهم کنیم و بهترین شیوه با توجه به نبود منابع؛ گفت وگو با بزرگان هنرنوگرای ایران بود.

او درباره ساخت پروژه فیلم نامی گفت: در سفری که به کانادا داشتم با غلامحسین نامی درباره ساخت این فیلم صحبت کردم و در یک قرار 4 ساعته بخش گفت وگو با غلامحسین نامی انجام شد و پس از آن تدوین این فیلم مستند آغاز شد.

امیرحسین بهبهانی درباره چگونگی ساخت 4 فیلم درباره هنرهای تجسمی گفت: بی شک نخستین جرقه های ساخت این فیلم ها در کتاب فروشی روزنه خورده است. سال ها پیش من می خواستم فیلمی درباره مکتب سقاخانه بسازم و زنده دل نیز می خواست دراین خصوص پژوهش کند این موضوع موجب شد که تصمیم بگیرم با هم همکاری کنیم. اما زمانی که خواستم این فعالیت را به صورت جدی آغاز کنیم متوجه شدیم در این زمینه منابعی در اختیار نداریم از این رو تصمیم گرفتیم که در ابتدا مستندهایی درباره افراد تاثیر گذار هنر مدرن ایران بسازیم تا زمینه ای برای پژوهش های آتی خود فراهم کنیم.

او افزود: برنامه های متنوعی برای ساخت فیلم مستند داشتیم و داریم اما با توجه به پراکندگی هنرمندان پیشکسوت ایرانی در سایر کشور و قول رضایت ندادن هنرمندانی که در ایران سکونت دارند تنها توانستیم که 4 فیلم با حمایت بخش خصوصی بسازیم اما امیدواریم بزودی زمینه ساخت فیلم های متنوع دیگری درخصوص هنرهای تجسمی فراهم شود.

او در پایان سخنانش عنوان کرد که به تازگی مجوز تکثیر و توزیع این 4 فیلم فراهم شده است و امیدواریم بزودی در کتاب فروشی توزیع این فیلم آغاز شود.

غلامحسین نامی ضمن تشکر ازدل زنده و امیرحسین بهبهانی گفت: من قدردان این جوان ها هستم که با انگیزه شخصی اقدام به ساخت این فیلم کردند. با ساخت این فیلم ها و پژوهش ها عملا زمینه ای برای گردآوری اسناد درباره تاریخ 92 ساله نقاشی مدرن ایران فراهم می شود. متاسفانه با تمام پژوهش های که در حوزه هنرهای تجسمی انجام شده است هنوز خلاء وجود تاریخ تحلیلی نقاشی مدرن ایران به چشم می خورد و امیدوارم روزی چنین امری میسر شود. هر چند که روبین پاکباز دوست نقاش ما سال ها در زمینه هنرهای تجسمی احساس مسولیت کرده و کتاب های متعددی تالیف کرده اما باز هم خلاء کتاب تحلیلی درباره نقاشی احساس می شود.

در ادامه غلامحسین نامی به پرسش های شرکت کنندگان در این نشست پاسخ داد.

نخستین پرسش این نشست پیرامون کتاب های غلامحسن نامی بود که او درباره آن ها توضیحاتی داد.

نامی گفت: به دلیل این که سال ها در زمینه آموزش فعالیت می کردم ؛لازم بود که در زمینه های مختلف هنرهای تجسمی پژوهش هایی نیز بکنم و در ابتدا خودم یک چیز را خوب یاد بگیرم و سپس آن را آموزش یدهم و یا به نسل های دیگر منتقل کنم. با توجه به این که سال ها من در زمینه آموزش نقاشی به کودکان فعالیت می کردم، نخستین کتابم را به آموزش نقاشی به کودکان اختصاص دادم.

همواره وقتی می خواهم به یک کودک 5 ساله نقاشی را آموزش بدهید از خودت می پرسید چگونه به او آموزش بدهم که خلاقیت اش را از دست ندهد و از چه زبانی باید استفاده کنم. کودکان دنیای ذهنی آزاد و رهایی دارند و آن چیزی که آن ها تصور می کنند با آن چیزی که ما در عالم واقع با آن روبرو می شویم بسیار متفاوت است. مثلا اگر قرار باشد که به یک بچه 5 ساله بگویی پدرت را نقاشی کن او یک دایره می کشد و دو نقطه می گذارد و دماغ و دهن و دو خط هم از کنارهای گردنش به عنوان دست می کشد.

در عالم واقع این تصویری هیچ ربطی به پدر او نخواهد داشت اما این کودک به هیچ وجه راضی نخواهد شد که آن چیزی که کشیده هیچ ربطی به پدرش ندارد. همین موضوع نشان می دهد که دنیای کودکان با دنیای ما متفاوت است و آموزش دادن به آن ها دشوار است. به کودکان به صورت غیر مستقیم می توان رنگ و فرم را آموزش داد و نخستین کتابی که من نوشتم راهنمای آموزش نقاشی به کودکان بود که در سال 1343 منتشر شد. برای تالیف این کتاب از تجربیات محمد ابراهیم جعفری و اصغر محمدی نیز بهره گرفته ام.

پس از آن با توجه به این که عضو شورای عالی آموزش و پرورش بودم متوجه شدم که در بخش هنرستان های آموزش و پرورش در زمینه کتاب در زمینه مبانی هنرهای تجسمی بسیار ضعیف هستیم از این رو پیشنهاد تالیف کتاب اصول ارتباطات بصری را پیشنهاد کردم و نگارش این کتاب به خودم واگذار شد که من در 2 جلد کتاب مبانی هنرهای تجسمی اصول ارتباطات بصری را تالیف کردم که همچنان این کتاب در هنرستان ها تدریس می شود.

پس از بازگشایی دانشگاه ها پس از انقلاب با توجه به اهمیت مبانی هنرهای تجسمی در امر آموزش هنر؛ پیشنهاد شد که برای تدریس در دانشگاه ها کتابی پیرامون این موضوع تالیف کنم. پس از آن نیز کتاب طراحی با قلم و مرکب را نوشتم که هنوز آثار این مجموعه در قالب نمایشگاهی به نمایش گذاشته نشده است. همچنین کتاب مجموعه آثار من از سال 1345 تا 1374 از سوی نشر هنر ایران منتشر شده است.

سوال دوم این نشست پیرامون رنگ شناسی در آثار غلامحسین نامی بود.

نامی در پاسخ به این پرسش گفت: سال ها پیش منتقدی در مجله فردوسی در نقد یکی از نمایشگاه های من نوشته بود که نقاشی با رنگ آغاز می شود و چه طور ممکن است نامی که در آثارش رنگ جایگاهی ندارد را نقاش بدانیم. من سال ها مبانی هنرهای تجسمی درس داده ام و یکی از مواردی که در این کلاس تدریس می شود رنگ شناسی است من پش از این که تمام اصول ساختن رنگ، ترکیبات را به هنرجویانم آموزش می دهم پس از پایان دوره می گویم که حالا درس تمام نشده و آن این است که اگر شما بخواهید خلاقیت به خرج بدهید و حدیث نفس خودتان را در نقاشی بیان کنیم باید تمام آموزه های من را درباره رنگ شناسی به دور بریزید و با ناآگاهی خودتان دست به قلم مو و رنگ ببرید. چون راه هنر از ناخودآگاه و فراموشی می گذرد و یک هنرمند زمان خلق اثر هنر باید به رهایی برسد. خود من با تمام شناختی که از تکنیک های مختلف داشته و دارم زمان خلق اثر به احساسم پناه می برم. البته باید به این نکته توجه کنید که زمان خلق اثر در ناخودآگاه آموخته های ما به یاری مان می آیند. همواره انتقادی که به من می شد این بود که در کارهای سفید و 3 بعدی ام رنگ نداریم. زمانی که نور بر قسمت های برآمده تابیده می شود سایه های در آن اثر ایجاد می شود و در حقیقت این سایه ها ایجاد رنگ می کنند و طیف رنگی گسترده ای را بوجود می آورند. رنگ سفید متشکل از همه رنگ ها است.

سومین سوال این نشست اختصاص به رنگ یا دوره آبی در آثار نامی داشت.

او گفت: من در دوره های نقاشی ام هیچ گاه دوره آبی نداشتم و فکر می کنم این پرسش اشاره دارد به نمایشگاه گروهی که من با دوستانم برپا کردیم و تم اصلی این نمایشگاه رنگ آبی بود. من در آثارم از رنگ آبی در موارد بسیار محدودی استفاده کرده ام و یکی از موارد استفاده من به تابلو بزرگ باز می گردد که من از کویر کار کردم و در این اثر چون کویر را کار کردم، احساس کردم که همان طور که شن های کویر را به تصویر می کشم آسمان کویر را با رنگ آبی اش به تصویر بکشم.

پرسش دیگری که از غلامحسین نامی شد پیرامون نگاه او درباره نقاشی خط بود.

او گفت: نقاشی خط بحث بسیار مفصل و چالش برانگیری است . من درباره این موضوع بارها سخن گفته ام. دهه 40 یکی از درخشان ترین دوران تاریخ نقاشی نوگرای ایران است که همزمان با دهه 60 میلادی است که در اروپا درخشان ترین آثار هنری خلق شد و تحولات عجیب و غریبی در عرصه هنر شکل گرفت. دهه 60 آغاز مینی مالیست و پست مدرنیستم است.

در ایران در دهه 40 شاهد پیدایش نقاشی خط هستیم. پرسشی که در این نشست و جای دیگری هم قصد ندارم به آن پاسخ بدهم این است که خوشنویسی آیا هنر است یانه؟ خوشنویسی یکی از هنرهای سنتی ایرانی است که ارزشمند و قابل احترام است به ویژه که بازگو کننده ادبیات غنی سرزمین ما است.

روح خوشنویسان ایرانی با ادبیات عجین شده است. اما بی شک برخورد یک نقاش با خوشنویسی و کالیوگرافی بسیار متفاوت باید باشد. الفبای نقاشی با الفبای خوشنویسی بسیار متفاوت است. از دهه 50 بارها با دوست مان درباره بهره برداری از خط در نقاشی گفت وگو کرده ایم و بارها این گفت وگو ها به جدل کشیده شده است. حرف من این است اگر قرار باشد که من نقاش با یک قلم درشت اندام خط نستعلیق و شکسته را بردارم و بر روی یک بوم بزرگ نقاشی کنم و در حاشیه آن ابر و باد هم بسازم این نقاشی نخواهد بود و به نوعی تکرار کار یک خوشنویس است. در اروپا و آسیای شرقی نیز از خط در نقاشی بهره گرفته می شود اما برخورد آن ها همچون خوشنویس ها با خط نیست. در نقاشی باید از 2 عنصر ریتم و حرکتی در خط وجود دارد بهره گرفت. اگر به سیاه مشق های استاد کلهر نگاه کنید در آنجا ادبیات جای ندارد و خود خطوط هستند که با زیبایی شان مخاطب را درگیر خودشان می کنند. من در آثار در 3 دوره از خط بهره گرفتم که نخستین دهه 50 بود و هیچ گاه در آثاری که از خط استفاده کردم به ادبیات توجه نداشتم و این حرکت برایم مهم بود. بی شک در آثار این دوره ها مخاطب به نوعی با خط فارسی روبرو می شود.

پرسش دیگری که از نامی در این نشست شد پیرامون این موضوع بود که چرا معتقد است تاریخ نقاشی مدرن ایران به 92 سال پیش باز می گردد.

نامی در پاسخ این پرسش با اشاره به صحبت های برخی از منتقدان که معتقدند که تاریخ نقاشی ایران به 50 یا 70 سال پیش باز می گردد گفت: در سال 1300 نیما یوشیج نخستین شعر نیمایی و بلند را ارائه داد و در سال 1310 بوف کور هدایت نوشته می شود. در سال 1301 ابوالحسن خان صدیقی نخستین نقاشی امپرسیونیستی را از پرتره خواهرش کشید و مقدم نخستین تئاتر مدرن را با عنوان جعفر خان از فرنگ بازگشت را روی صحنه برد. در واقع همه این آثار نشان می دهند که از سال 1300 دریچه جدیدی پیش روی هنر ما گشوده شده است. چون تاریخ مدرن و تحلیلی در این خصوص نداریم عملا یک هنرجو یا پژوهشگر اگر قرار باشد درباره تاریخ 92 ساله نقاشی ایران پژوهش کند به نکته قابل تاملی دست پیدا نمی کند.

مثلا جانسون در تاریخ هنر خود که پرویز مرزبان آن را به فارسی برگردانده است درباره پیدایش هنر از زمان غار تاکنون نوشته است اما ما در ایران برای یک دوره 92 ساله اثر قابل تامل و تحلیلی نداریم. پرسش من اینجاست که در نهایت این خلا پژوهشی و تاریخی توسط چه کسی برطرف خواهد شد.

پرسش دیگر این نشست پیرامون فعالیت های نامی در تورنتو کانادا بود

نامی با بیان این مطلب که با این که در ایران نیست اما قلبش هر لحظه برای ایران می تپد گفت: عشق و ریشه های من در ایران است. با این که من در ایران نیستم اما هیچ وقت خودم را جدا از این فضا نمی دانم. 10 سال پیش از ایران مهاجرت کردم و ناگاه ارتباطم با جوانان ایران قطع شد. سال ها من در زمینه آموزش هنر فعالیت کرده بودم و روز و شبم با جوانان بود.

برای برطرف کردن این خلا گروه جدیدی را در کانادا راه اندازی کردم که این گروه 50 نفر است که هر 15 روز یک بار دور هم جمع می شویم و در یک جلسه 4 ساعته پیرامون موضوعات مختلف هنری سخن می گویم. برخی از کسانی که در این نشست ها شرکت می کنند دانشجویانی هستند که در کانادا درس خوانده اند آن ها مدعی اند آن چیزی که در این نشیت ها یاد می گیرند از آن چیزی که در دانشگاه فرا گرفته اند قابل تامل تر است. با این گروه در گالری آرتا کانادا چندین نمایشگاه هم برپا کرده ایم که با استقبال روبرو شده است. همچنین من در خانه همچنان مشغول نقاشی کشیدن هستم.

پرسش دیگری این نشست پیرامون تعریف هنر از منظر نامی بود و جایگاهی که او در جهان به عنوان هنرمند برای خودش تعریف می کند

نامی گفت: پرسش درباره تعریف درباره هنر قرن هاست که پرسیده می شود و به پاسخی هم نمی رسد، من هم نمی خواهم خودم را درگیر پاسخ دادن به این پرسش بکنم. درباره جایگاه خودم در عرصه بین المللی به عنوان هنرمند نیز باید منتقدان سخن بگویند و اصلا چه اهمیت دارد که من کجای هنر جهان ایستاده ام اجازه بدهید همچنان من کارم را که خلق اثر هنری است را انجام بدهم. اگر من به عنوان هنرمند به روز باشم باید مسیر رویدادها هنری جهان رصد کنم و در آن صورت است که می توانم بفهم که کجا ایستاده ام وبه نظر من هنر جهان گسترده ای است که به راحتی نمی توان پاسخی به این پرسش داد. باید خوشحال باشیم که فضا و امکانی برای کار کردن داریم و همچنان کار می کنیم.

نامی این بار از سوی یکی دیگر از شرکت کنندگان در این نشست مخاطب این پرسش قرار گرفت که خود را مدرن می داند یا آوانگارد؟

او گفت: بی شک جنبش هنر نوگرای ایران از 92 سال پیش آغاز شده است و از دهه 60 میلادی پست مدرنیست ها ظهور کردند و تمام باورهای گذشته خود را زیر سوال بردند. با ظهور مدرنیست ها کنسپتچال آرت و بادی آرت و مینمالیست و ... ظهور کردند و با دید انتقادی به هنر پیش از نگاه کردند اما با این همه کسانی هم از این مکتب ها سوء استفاده کردند. اگر با نگاهی انتقادی به آثار پست مدرنیستی نگاه کنیم این آثار ملغمه ای از سنت های گذشته است. من هم در دهه 50 به مینمالیست روی آوردم این زمان همزمان است با ظهور پست مدرنیست ها پس می توان ادعا کرد که من هم پست مدرنیست بوده ام.

پرداختن من به مینمالیست و بوم های3 بعدی تجربه شخصی خودم بود اما سال ها بعد که به ایتالیا سفر کردم متوجه شدم که هنرمند دیگری نیز چنین رویردی دارد و این نشان می دهد که همزمان 2 هنرمند در 2 دو گوشه دنیا می توانند مثل هم فکر کنند.. برای من جای خوشحالی وجود دارد که در هنر فضای خوبی برای حرکت بوجود آمده و دسترسی به اینترنت جهان هنرمندان را گسترش داده است و برای من کار هنرمندان جوان بسیار قابل ارج و احترام است هر چند هنرمندانی هستند که ارتباط خود را با ریشه های فرهنگی و هنری خود از دست داده اند به نظر من باید هنرمندان جوان ریشه های خود را فراموش نکنند.

پرسش بعدی پیرامون افراد و یا رویدادهای تاثیرگذار در زندگی هنری نامی بود

نامی گفت: خیلی چیزها و عوامل بر زندگی یک هنرمند تاثیر می گذارند و یک هنرمند همواره در معرض تاثیرپذیری است. مثلا من در قم متولد شدم و در آن دوران خیلی چیزها دیده ام و خیلی عوامل بر زندگی هنری من تاثیر گذاشته اند. اگر یک هنرمند خودآموخته هنر را یاد بگیرد و خودآموخته آن را ادامه دهد از خیلی چیزها می تواند تاثیر بگیرد اما زمانی که یک هنرمند تحصیلات آکادمیک دارد می تواند حتی از این تاثیرها برداشت های خوبی بکند.

من در دانشکده شاگرد حیدریان و جوادی پور بودم و از آن ها بسیار اموخته ام اما به نظر من بهترین استادی که او آموختم و مسیر یزندگی هنری ام و هم نسلانم تغییر کرد محسن وزیری مقدم بود. ای کاش امروز ایران بود که این حرف را از زبانم می شنید. وزیری مقدم تنها 6 ماه استاد ما بود اما در همین مدت کوتاه نگاه ما را نسبت به هنر تغییر داد. در آن دروران وزیری مقدم تازه از ایتالیا به ایران بازگشته بود و در آتلیه حیدریان مستقر شده بود. روزهایی که حیدریان نبود براساس آموزه های او اقدام به خلق اثرهای مدرن می کردیم و آثار را بر روی دیوار می گذاشتیم و نقدشان می کردیم و تا حیدریان بیاد همه آثار را جمع می کردیم و انگار اصلا کاری نکرده ایم. من هرگز نمی توانم تاثیر وزیری مقدم را بر روی خودم و هم نسلانم انکار کنم. امروز اگر هم نسلان من هنرمندان تاثیرگذاری شده اند همه به نوعی مدیون محسن وزیری مقدم هستند.

پرسش دیگر درباره استفاده خاک و اسطوره در آثار نامی بود که از سوی یکی از حاضران پرسیده شد.

نامی گفت: من تاکنون به اسطوره در آثارم نپرداخته ام و فکر نمی کنم چنین چیزی در آثارم مشهود باشد اگر کسی چنین چیزی در آثارم دیده خوشحال می شوم که نظراتش را بشنوم. درباره خاک هم باید بگویم که من در قم متولد شده ام و از سال اول دبیرستانم دفتری در اختیار دارم که طرح های آن دوره ام را در آن همچنان دارم.

ر آن دوران من دفترچه ام را دست می گرفتم و می رفتم به امامزاده هایی که در قم بود و از بناهای آن ها طراحی می کردم و با وجود 300 امامزاده در قم طراحی های متنوعی از این دوران در آثارم به جا مانده . من از همان دوران عاشق خشت، گل و معماری ایرانی بودم و در آثار من معماری کویرهای ایران به تصویر کشیده شده است. وقتی در آثارم خاک ترک می خورد آن قدر برایم دلنشین است و این نشان می دهد که خاک تشنه است و برای من خاک نماد بسیار با ارزشی است. این ترک ها من را یاد تشنگی مردم ایران می اندازد. درباره این تشنگی برداشت های مختلفی می توان کرد. از این نظر خاک برای من خیلی ارزشمند است.

پرسش دیگر درباره این بود که آیا حسی بوده که آن را کار نکرده اید؟

نامی گفت:برای من ایده های بسیاری بوده که هنوز آن ها را کار نکرده ام. وقتی هنرمندی کار خلاقانه ای می کند حتی ایده های متعددی دارد که تنها فرصت و امکان این را دارد برخی از این ایده ها را اجرا کند.

6 ماه پیش در کتابخانه ام در تهران دفترچه ای را پیدا کردم که در آن مجموعه ای از طرح هایم از 50 سال پیش به جا مانده بود که وقتی به آن ها نگاه می کنم می بینیم چقدر طرح هایی داریم که می توانم امروز روی آن ها کار کنم. برای یک هنرمند خلاق هیچ گاه طرح هایش به پایان نمی رسد.

در ادامه از نامی سئوال شد که آیا در ایران آتلیه آموزشی دارید؟

40 سال پیش در ایران آتلیه ای در خیابان ویلا در زیرزمینی راه اندازی کردیم که تمام آثار نمایشگاه های گرووه آزاد در این آتلیه خلق می شدند و تا 4 ماه پیش این آتلیه به عنوان آموزشگاه فعالیت می کرد اما با توجه به این که در 10 سال گذشته خودم در ایران حضور نداشتم. یکی از شاگردانم مسولیت کلاس ها را برعهده داشت که در نهایت با توجه به مشکلاتی که وجود داشت این آموزشگاه را تعطیل کردم و ملک آن را تحویل دادم.

آخرین پرسشی که از نامی پرسیده شد پیرامون توصیه به نسل جوان بود.

او گفت توصیه من به نسل جوان این است که زود پیر نشوند و همیشه خلاق باشند البته من هم احتیاج دارم که جوان ها به من توصیه کنند چون بسیاری از هنرمندان جوان ایرانی بسیار خوب کار می کنند. به نظر من باید جوانان هنرمندا به ریشه های فرهنگی خود آگاه باشند.

در پایان این مراسم حافظ میرآفتابی یکی از شاگرد قدیمی غلامحسین نامی از استادش قدردانی کرد.

گزارش تصویری مرتبط

انتهای پیام/

گزارش: مریم آموسا