سرویس نمایش هنرآنلاین //

کافه باله نمایشی مبتنی بر حرکات موزون است. جهانی که در آن تخیلی اولیه سوار می‌شود تا بر پایه‌‌ همان بشود ساعتی را به راحتی به تماشای یک سری حرکت و هماهنگ با موسیقی دید.

کافه باله باید توسط شش نفر اجرا می‌شد که به دلیل مسمومیت یک بازیگر با ۵ بازیگر یا رقصنده اجرا شد. یک کافه را متصور شوید که صاحب‌اش صبح‌اش را با تمیز کردن میز و صندلی‌ها آغاز می‌کند و با نوای موسیقی مشتری‌ها از دور و نزدیک پا به آنجا می‌گذارند. آن‌ها می‌آیند برای وقت‌کشی و بطالت یا اینکه هدفشان این است که با حرکات موزون اتفاف بهتری را برای بدنشان تدارک ببینند؟ این از آن پرسش‌هایی است که اگر گروه می‌توانستند پاسخی برایش در نظر بگیرند و آن را در مسیری قرار می‌دادند که به ذهن تماشاگر هم القا و متبادر شود آن وقت جهان روشن‌تری برایمان ترسیم می‌شد؟! در غیر این صورت ما فقط شاهد یک شو خواهیم بود و این یعنی لذت و سرگرمی صرف.

صفحه در گرامافون است اما گرد و غبار شدیدی بر آن نشسته است. ریزه‌کاری اثر هم در اینجاست که می‌خواهد ذهن تماشاگر را تا می‌شود به کار گیرد. هدف درگیری دو جانبه است. اینکه از یک سو هوش و حواس تماشاچی معطوف به اجرا شود و از سوی دیگر گروه بتواند با بالا گرفتن نگاه‌ها بهتر جولان بدهند. از آنجا که ما در ارائه حرکات موزون چندان کسب و کاری نداریم همین نکته‌ای است که با توجه به کافه باله نگاه کنیم. بنابراین ارتباط برقرار شده است و گروه در این زمینه موفق است و همه به لحاظ حسی جذب آن شده و پذیرنده‌اش خواهند بود.

کافه بالا ترکیبی از رقص، باله و ژیمناستیک و حتی پانتومیم است. گروه بر آن است تا به صورت تک نفره، دو نفره و گروهی لحظات جذاب و شادی را تدارک ببیند. همه در ابتدا با بارانی می‌رقصند چون از بیرون آمده و هنوز گرم نشده‌اند. برای همین بعد از گرم شدن بارانی‌ها هم کنار گذاشته می‌شود و حرکات تند‌تر می‌شود. این گروه شاید در ایران بسیار جذاب باشند اما در غرب جز نامبروان‌ها نیستند چون داشته‌ها و توانمندی‌هایش محدود است و آن طور که باید و شاید خارق‌العاده نیستند.

فضا محدود است. یک پیشخوان و چند صندلی که در وسط سطحی شطرنجی طراحی شده و یک گرمافون که سوار بر میزی است. گروه در لحظه‌ای دچار بی‌صدایی دستگاه و سکوت محض می‌شود. این نشانه خوبی برای رقصندگان نیست به همین خاطر فوری به سراغ دستگاه می‌روند تا دوباره راه بیندازنش. حالا جنس صدا و موسیقی است که حالت‌ها و حرکات آن‌ها را تغیر خواهد داد. این موارد موجب لبخند و خنده می‌شود و باز هم جذابیت آن افزوده می‌شود.

بدن اصل بنیادین در این نوع نمایش هست و یک روز غفلت از بدن مانع از یک اجرای دقیق‌تر خواهد شد. البته هر ۵ بازیگر بدن‌های یکسان و هماهنگی ندارند چراکه قدرت آنان متنوع و متفاوت است. به همین دلیل هم حرکات فردیشان جذاب‌تر از حرکات گروهی است. مطمئنا خستگی سفر هم تاثیرگذار بوده در اجراهای اولیه‌شان. به هر تقدیر آنان همه سعی خود را می‌کردند که تماشاگر ناراضی نباشد و موفق هم بودند. هر چند ناهماهنگی در برخی لحظات گریبان کارشان را می‌گرفت اما چون آمادگی فردی داشتند باز بر آن بودند مانع از بروزش شوند.

کافه باله برای ایرانیان بسیار ارزشمند بود چون کمتر فرصت دیدن چنین نمایش‌هایی را دارند. اگر هم نمایش‌های ما سرگرم کننده هست، بیشتر کلامی و کمدی است. ما کمتر از طریق آواز و حرکات موزون می‌توانیم مستفیض شویم و لذت ببریم. شاید سیاست‌های فرهنگی هم طوری شود که من‌بعد شاهد اجراهای بهتری هم باشیم که با هدف سرگرم‌کنندگی جذب ایران شوند. اما چه بهتر که کمی هم به محتوا و جنبه‌های زیبایی‌شناسی هم توجه کنیم و به دنبال سوءاستفاده نباشیم. بالاخره ما هم باید با بهترین‌ها مواجه شویم و نه با بنجل‌ها و دور ریختنی‌های غربی. البته که کافه باله دور ریختنی نیست منظورم دعوت از گروهای اسم و رسم دار‌تر است تا ما هم به تدریج در جبران نداشته‌هامان بکوشیم. شاید این دعوت‌ها هم خود انگیزه‌ای برای ایجاد چنین فضایی باشد.

انتهای پیام/

رضا آشفته