احسان عبدی پور با نخستین فیلمش " تنهای تنهای تنها" به یادمان می آورد که چقدر در این سال ها تلخ شده و چقدر از ریشه های سینما فاصله گرفته ایم.گویی تصور می کنیم هر چه خشک تر و بی ظرافت تر فیلم بسازیم، ارزش هنری اثرمان بالاتر می رود.سینما پیش از هرچیز سرگرمی و لذت است.دغدغه های هنری ، انسانی و اجتماعی تنها زمانی از قالب تصاویر روی پرده بیرون می زنند و با جامعه ارتباط برقرار می کنند که در قالبی جذاب و البته هنرمندانه به تصویر کشیده شوند.عبدی پور هوشمندانه این نقیصه جاری در سینمای ایران را درک کرده و با فیلمش نشان می دهد که چگونه می توان با روحیه ای طناز و سرخوش درباره مهم ترین مسائل جهان ، از جمله موضوع انرژی هسته ای حرف و زد ، فیلم ساخت و مخاطب داخلی و خارجی را به خود جلب کرد. نخستین فیلم فیلمساز جوان بوشهری یادمان می آورد که مهم ترین مسائل جهان را می توان سرخوشانه مطرح کرد و مخاطب گریزان از واقعیت های ناگوار اطراف را پای حرف های جدی نشاند.حرف هایی که از فرط جدیت و خشکی ، به شوخی و مطایبه تنه می زنند.یادمان می آورد که در سینمای ایران ( به وِزه در رویکرد سینمای کودک و نوجوان) چقدر فقر شخصیت پردازی داریم.شخصیت رنجرو نوجوان سرخوش ، خیال باف ، رند و البته خالی بند فیلم " تنهای تنهای تنها" یکی از پرورده ترین شخصیت هایی به شمار می رود که سینمای ایران در سالیان اخیر خلق کرده و به خود دیده است. "تنهای تنهای تنها" فیلم کامل و بی نقصی نیست.اما در پس اندیشه فیلمساز جوانش ، نوعی زلالی و بی پیرایگی دیده می شود که شاید بتوان با نگاهی خطاپوش ، ایرادات اجرایی و روایتی اش را به دست فراموشی سپرد و در ماجرای رفاقت پاک رنجرو و اولگ ( پسر بچه روس که پدرش مهندس نیروگاه اتمی بوشهر است) غرق شد و لذت برد.اتفاقا هر گاه فیلم از فضای رفاقت این دو نوجوان فاصله می گیرد و به زندگی آدم بزرگ ها نزدیک می شود ، جذابیتش را از دست می دهد.ضعیف ترین لحظه های فیلم - چه به لحاظ اجرایی و چه از منظر منطق روایی- آنجاست که پای آدم بزرگ ها به ماجرا باز می شود.شخصیت پدر اولگ و لحظه های تنهایی و تردید هایش خشک و بی ظرافت تصویر شده اند.حتی شخصیت زن روس کارمند نیروگاه که به کاتالیزور رابطه سینوسی رفاقت میان دو نوجوان از دو فرهنگ و زبان متفاوت بدل شده ، به رغم شیرینی مادرانه حضورش در بطن این رابطه دوستانه ، کمی فضا را جدی می کند. "تنهای تنهای تنها" به لحاظ ریتم روایت نیز فیلم یکدست و همگونی نیست.اما چنان شیرین و سرشار از حس انسان دوستی و صلح طلبی است که می توان کاستی های تکنیکی اش را نادیده گرفت و از پیام صلح طلبانه اش لذت برد.فقط به شرط آنکه همان گونه که کارگردانش چندی پیش در مصاحبه ای گفت ، با کت و شلوار یقه سفید های سیاسی به دفاع از فیلم نپردازیم که به ضد تبلیغی برایش تبدیل می شود.حتی برای دیدنش باید کت و شلوار و از آن مهم تر نگاه سیاسی و جدی به جهان را پشت در سالن سینما گذاشت و با روحی پالوده از همه ناپاکی های جهان تیره امروز به تماشایش نشست.

پایان پیام/

مازیار فکری ارشاد