به گزارش خبرنگار موسیقی هنرآنلاین، حبیب سماعی در ابتدا با ساز پدر ضرب می‌گرفت و به این طریق با یکی از مهمترین ارکان موسیقی یعنی "وزن" - که امروز به آن ریتم می‌گویند- آشنا شد.

در شش سالگی پدر کم کم حبیب را با ساز سنتور آشنا تر می سازد و او را تحت تعلیم قرار می‌دهد. می‌گویند در ده سالگی ساز حبیب کاملاً شنیدنی بوده و استادان زمان او را تحسین می‌کرده اند.

او در دوازده سالگی با استادان معروف موسیقی زمان خود مثل آقا حسین قلی و نایب اسدالله در یک مجلس ساز می نواخت و اهل هنر موسیقی می‌دانند که این نیازمند مقام بسیار بالایی در هنر آن زمان بوده است.او به مدرسه موسیقی سالار معزز نیز سری می‌زند و در آنجا با نت نویسی نیز آشنا می‌شود اما هرگز از آموخته‌هایش برای ثبت موسیقی و معلومات خود استفاده‌ای نمی‌کند و در واقع آنها را به هیچ می‌گیرد. او تنها شاگرد یکی از آخرین استادان ساز سنتور بوده است و در واقع در زمان حیات وی هیچ نوازنده سنتور دیگری دیده نمی‌شود.

هیچ کس سنتوری نمی سازد و نمی نوازد و حبیب با معلومات و سازی که به ارث برده است یکه و تنها قلندرانه شیوه‌ای از سنتورنوازی را روایت می‌کند که حاصل تداوم یک سنت بسیار قدیمی در نوازندگی این ساز است. طبق تحقیقات آقای مجید کیانی نوازنده سنتور و پژوهشگر موسیقی ردیف دستگاهی ایران ویژگی ها و اصل و نسب سنتورنوازی حبیب سماعی را تا پنج نسل قبل از او می‌توان دنبال کرد. این پنج نسل آنانی هستند که از ایشان صفحه‌ای به یادگار مانده است.

قبل از آن البته به دلیل نبود منابع صوتی نمی‌توانیم خط سیر سنت موسیقی حبیب سماعی را دنبال کنیم اما همین پنج نسل تداوم و انتقال ویژگی ها و پایه‌های اصلی هنر آن استادان در ساز حبیب سماعی کافی است تا توجه ما را به اهمیت نقش و جایگاه هنری این استاد متوجه سازد. شیوه گرفتن مضراب، نوع مضراب، شیوه نشستن، کوک کردن، واژه‌ها و جمله بندی ها، گردش نغمات و اوزان موجود در سنتور حبیب سماعی درست در تداوم نسل های پیشین است و تغییر اساسی در آن رخ نداده است.

تفاوت ساز حبیب با استادان قبلی وی یک تفاوت کاملاً طبیعی و از جنس همان تحولاتی است که در زبان فارسی رخ می‌دهد. می‌توان گفت ساز حبیب سماعی در اصول نوازندگی کاملاً در مسیر استادان قبل است و در فروع نوازندگی نشان دهنده شخصیت، روحیه، شرایط زمان و مکان و عوامل دیگری است که این استاد در آن می زیسته است.

آن استادان پیش از حبیب هم البته هر یک با دیگری در اصول مشترک هستند ولی در فروع کار تفاوت دارند و این همان عاملی است که به ساز هر استاد در زمان خود طراوت و تازگی می بخشد.تازگی و طراوتی از جنس طبیعت و از جنس زمان. زمانه حبیب سماعی البته از طرفی زمانه هجوم تحولات تند ناشی از غربی شدن و مدرن شدن در ایران هم هست.

در موسیقی ایرانی یک نگاه متجددگونه شکل می‌گیرد و خلاصه آن این است که موسیقی ایرانی با موسیقی فرهنگ غالب یعنی غرب درآمیزد و نو شود و تحول یابد و بالاخره از آن حالت قدیمی و کهنه، به زعم استادانی که البته آنها هم ایرانی بودند و چه بسا حسن نیت هم داشتند، به درآید؛ حبیب سماعی اما کاری به این کارها نداشت و سبک نوازندگی او کاملاً اصیل و بدون آلودگی و آغشته شدن به سبک های دیگر باقی ماند.

او البته نه تنها سبک خود را حفظ کرد بلکه کوچک ترین علامتی را که نشان از توجه درونی او به موج جدید موسیقی ایران باشد نیز از خود بروز نداد و علاوه بر اینها گاه به مسوولان موسیقی رادیو و... هم اعتراض های شدید و تند می‌کرد که «شما دارید موسیقی ما را از بین می‌برید...»حبیب سماعی علاقه‌ای به ثبت آثارش چه به صورت مکتوب و چه به صورت مصوت نداشت و همواره از این کار دوری می جست و تنها چند صفحه ای پر کرد و اینها تنها یادگار های حبیب شدند. صفحه های مذکور از این قرارند:

صفحه ماهور و دلکش، با شعر: شب دراز به امید صبح بیدارم ...

صفحه شور و شهناز، با شعر: خراب تر از دل من غم تو جای نیافت...

صفحه ابوعطاوحجاز،باشعر:ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی..

صفحه ی اصفهان، بیات راجع، با شعر: آب حیات من است خاک سر کوی دوست..

صفحه ی ضربی شهناز، گریلی، با شعر: شبی مجنون به لیلی گفت ای محبوب بی همتا

همچنین نورعلی برومند، مهدی ناظمی، مرتضی عبدالرسولی و مهندس قباد ظفر از شاگردان حبیب سماعی بودند.از حبیب سماعی صفحه هایی چون "ماهور،دلکش"، "ابوعطا،حجاز"، "شور،شهناز"، "بیات راجع،اصفهان" و ... باقی مانده است.

او دو بار ازدواج کرد که حاصل ازدواج ناموفق اول،دختری به نام توران بود.از ازدواج دوم صاحب دو پسر و یک دختر شد که یکی از پسران را در خردسالی از دست داد و این ضربه ی مهلکی برای او بود.پس از مرگ فرزند،راهی عراق شد و بعد از مدتی به تهران بازگشت.

سرانجام حبیب در بهمن 1324 در اثر سرما خوردگی مبتلا به ذات الریه شد و پس از شش ماه در بیستم تیر ماه 1325 در سن 41 سالگی درگذشت و در کنار فرزندش در مقبره ی ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. روانش شاد

پایان پیام/46