سرویس تئاتر هنرآنلاین، یرما از نمایشنامههای شناخته شده در ادبیات نمایشی جهان است از آنها که بروی صحنه بردنشان جرات و جسارت میخواهد چرا که قهرمانهایی محبوب و معروف دارند.
"یرما" یعنی بیثمر، بی بار...
یرما از محبوبترین قاتلهای تاریخ ادبیات نمایشی است قهرمانی که همدلی و همذات پنداری را در تماشاگر برمیانگیزد. دنیای نمایشنامه یرما زنانه است حضور مردان درآن کمرنگ است و در یرما زنان نه ملکه بلکه سلطان صحنه هستند.
یرما اثر فدریکو گارسیا لورکا شاعر و نمایشنامه نویس اسپانیایی، نمایشنامهای در سه پرده که در سال ۱۹۳۴ نوشته شدهاست و برای نخستین بار در همان سال اجرا شد. لورکا یرما را در قالب یک شعر تراژیک بیان میکند. یرما داستان زنی بی فرزند است که در حاشیهٔ یکی از شهرهای اسپانیا زندگی میکند. انگیزه و آرزو ی مادر شدن تمام ذهنش را گرفته و در نهایت دست به کاری فاجعه آمیز میزند. در آن جامعه انتظار داشتن فرزند باعث میشود که یرما با این مساله کنار نیاید.
شعر تراژیک یرما از زبان لورکا که خود از قهرمانان دنیای ادبیات است به گوش جان شنیدنی است اما همانطور که اشاره شد نزدیک شدن به چنین آثاری و اجرایی قابل قبول از آنها جسارت و شجاعت میطلبد. علی رفیعی نه تنها در عرصه تئاتر ایران بلکه در تئاتر دنیا جسور و شجاع است. اجرای وی از یرما نگاهی وفادارانه به نمایشنامه اصلی دارد اجرا محکم ، جاندار و استخواندار است.
بازیگران و هنرجویان جوان که توقع میرود سالها خاک صحنه را تجربه کنند تا به عنوان بازیگران حرفه ای تئاتر پذیرفته شوند با کارگردانی وی چنان بر صحنه میدرخشند که باورش سخت است.بدنها و بیانهای آماده، بازیهای پویا و قابل پذیرش و خلق تصاویر با حس زیبایی شناسانه خاص که همه و همه نشان از تمرینات چند ساله جدی و صبورانه گروه است و در اینجا بی انصافی است که اگر به تاثیرات حمید پورآذری کارگردان محبوب تئاتر که در کسوت دستیار کارگردان یرما را همراهی میکند اشاره نکنیم و قدردان او نباشیم.
صحنهها گیرا و جذاب است. تعادل صحنه در تمام لحظات برقرار است رنگهای درخشان بار معنایی مورد نظر کارگردان را به تماشاگر انتقال و در کشف مفهوم اثر به کمک تماشاگر میآیند. رنگهای قرمز ارغوانی،سفید و مشکی رنگهای غالب صحنه هستند که هریک مفاهیم روانشناسانه مرتبط با تم اصلی نمایشنامه را در درون خود پنهان نموده و بر ناخوداگاه تماشاگران اثری را که باید بگذارند بی صدا و پنهان میگذارند.
در طراحی صحنه رفیعی صحنه را به 3 قاب مجزا تقسیم میکند که به ترتیب اولویت از خانه یرما آغاز میشود. کارگردان در این میان از نمادها و استعاره و همانطور که اشاره شد قدرت رنگها بهره فراوان میبرد. مبل قرمز - ارغوانی خانه یرما، تورها،ملافهها و دیوارهای سپید و حتی یک لیوان شیر...!! همه و همه در خلق یک دنیای تراژدی زنانه موثرند.
بازی دو دختر 16ساله در یکی از صحنهها که علی رغم اینکه خودشان هنوز در دنیای کودکان به سر میبرند ولی مادر هستند و بیشتر به عروسک نیاز دارند تا بچه به شکل موجزی تمام خشونت های تحمیل شده بر زنان در طول تاریخ را در دهکده کوچک یرما که همانا دهکده کوچک جهانی است را به تصویر میکشد و قهرمانان کوچک دیگری را به جز یرما در این بازی وارد میکند. در صحنه دیگر رختشویی زنان دهکده، طرز نگاه خشونت آمیز مردم به آدمهایی که نمیخواهند تسلیم زندگی ساکن روزمره شوند و از خواست ها و آرزوهای خود دست نمیکشند را به تصویر میکشد...
و سرانجام اوهام زنانه یرما و قدرت باروری زنانه ذهن تماشاگر را به ابعاد پیچیده و قدرتمند موجودی به نام "زن" میکشاند و دکتر علی رفیعی خالق این نگاه جدید برای تماشاگران است..
سارا سالک
پایان پیام/