به گزارش خبرنگار تئاتر هنرآنلاین، در داستان اثر به روشنی دو نکته برجسته وجود دارد که یکی دشنهای است موروثی متعلق به پدر و دیگری ترسی بیمارگونه است در پسر خانواده که به خود تلقین کرده اگر پدر دشنهاش را به او دهد و او مدتی آن را به همراه داشته باشد، هرم دشنه ترس او را فرو خواهد ریخت.
شکل بیان روایت از همان دقایق اول نشان میدهد که ما با روایتی کلاسیک روبهرو نیستیم و این عناصر کاملاً کارکردی سمبلیک دارند. از همین جاست که میشود برداشتهایی چند سویه از اثر داشت و این یعنی مهم ترین ویژگی هنر آوانگارد.
نگاهی به روایت داستان: جادوگر-پزشکی که در پایان پا به صحنه می گذارد، که نابیناست و امان نام دارد، زنی (با بازی سحر دولتشاهی) است که در سلاخی ضربه نهایی را بر مخ گاوها در هنگام سر بریدن وارد می کند تا حیوان راحت تر جان بدهد و بمیرد.
او حامل یک دشنه است که روزگار جوانی و جاهلی سیامک (با بازی سیامک صفری) را در برگرفته است. او در آن روزگار اهل بزن بهادری است و از دعوا و مرافعه لذت می برده تا اینکه روزی تکه پاره می شود و در بیمارستانی بستری می شود که پرستاری این همه زخم و بریدگی را می دوزد.
بخیه هایی که حیات دوباره این مرد را ممکن می سازد. سیامک به خواستگاری پانته آ ( با بازی پانته آ پناهی ها) می رود، عمه جان پرستار مخالفت می کند اما چون خود دختر هم رضایت خاطر دارد از این وصلت پدر موجبات این وصلت را فراهم می کند. اما شرط ممکن از سوی دختر، گذاشتن دشنه به کنار و پرداختن به زندگی است.
این دشنه به امانت در نزد امان نهاده می شود. پس از آن روزگار عیالواری آغاز شده، و صاحب دو اولاد شده به نام بابک (بابک حمیدیان) و مینا (مینا ساداتی) که پسر از همان کودکی دچار ترس های عجیب و غریب می شده و انگار همیشه سایه هایی او را تهدید می کنند. نوعی ترس مدام که پزشکان آن را فوبیا می گویند.
حتی مادر برای درمان، پسر را به اتریش هم برده اما هنوز آن طور که شاید و باید این ترس درمان نشده است. حالا این بچه بزرگ شده و گویی سر دعوایی خیابانی و زد و خورد با یک جوان دیگر، سر از زندان درآورده، اما در آنجا با لات گنده ای به نام اسماعیل سه نقطه مواجه می شود که او آن قدر خلاف است که برای همین جلوی نامش، سه نقطه می گذارند.
اسماعیل سه نقطه برای اینکه بابک دل و جرات پیدا کند و اصطلاحا صاحب جیگر بشود، گفته باید دشنه پدری ات را دست بگیری! حالا این جوان پدر را واداشته برای پایان دادن به ترس هایش آن امانتی که دشنه است، از امان باز پس گیرد. پدر هم پیغام فرستاده تا امان به خانه شان بیاید. زنی که نمی بیند اما از هر آدم چشم داری راحت تر راه می رود و فکر همه را می خواند. از زمان کمی جلوتر است و چون جادوگران با افسانه خوانی می تواند درمانگر بیماران باشد. هر چند در کودکی بابک خواسته اما نتوانسته او را با افسانه خواندن درمان کند و ادامه ماجرا...
به هر تقدیر در این نمایش دشنه را می شود نمادی از ارزشهای نسل گذشته قلمداد کنید که نسل حاضر میپندارد با دستیابی به آن میتواند به ترس ناشی از سرگشتگی خود پایان دهد و یا امتناع پدر از دادن دشنه به پسر را گناه نسل گذشته در انتقال ارزشهایش به اخلاف خود تعبیر کنید و یا کاملا برعکس، دشنه را نشانهای از ضدارزشهای گذشتگان بپندارید که نسل جدید به اشتباه آن را منجی خود پنداشته بدون این که ارزشهای واقعی پدران خود را دریابد.
البته شاید در اینجا مواجه باشیم با دشنهای با دهها تعریف؛ اما این خیلی مهم نیست، آنچه در خانه سربی حائز اهمیت است اینکه در ایندست آثار تئاتری خلق معنا مهمتر است یا نتیجهگیری؟
نمایش "خانه سربی" نوشته و کار علی نرگسنژاد است که با بازی پانته آ پناهیها بابک حمیدیان، سحر دولتشاهی، مینا ساداتی، فرزین صابونی و سیامک صفری ساعت 20 به مدت 70 دقیقه هر شب در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر به صحنه میرود.
انتهای پیام/52/53