به گزارش خبرنگار هنرآنلاین، همیشه آخرین روز هفته فرصت خوبی است برای معاشرت های فرهنگی از سینما رفتن تا کتاب خواندن که صد البته کمتر رسانه ای از پیشنهاد آخر هفته جا می ماند اما این بار و بر اساس این گزارش می خواهیم یاددآوری کنیم چه فیلم هایی استانداردند اما به راحتی اعصاب شما را خرد می کنند. شاید مرور این فیلم ها به این سبک سلیقه ای باشد ولی بی شک خالی از لطف نیست.

دیده اگر خطا کند دل که خطا نمی کند

فیلم موفق "شب بیست و نهم" به نویسندگی و کارگردانی حسین درخشان از آن فیلم هایی ست که با دیدنش اگر ناخن نجوی بی شک حرص لازم را می خوری، حتی اگر برای بار چندم فیلم را ببینی.این فیلم که ساخته سال 1368 است شاید درست ترین و تنها ترین فیلم ژانر وحشت در ایران باشد.

محترم و حسین مطابق یک سنت خانوادگی، از کودکی برای یکدیگر در نظر گرفته می شوند تا در جوانی با هم ازدواج کنند.والدین حسین هنگام به دنیا آمدن محترم و خاک کردن جفت او، با دیدن شبحی نگران آینده هستند. در تابستان ۱۳۴۲، شایعه‌ای سر زبانها می‌افتد راجع به زلزله تهران. که این شایعه باعث خالی شهر از سکنه می‌گردد. محترم در راه بازگشت به خانه، میان خیال و واقعیت شبحی را بر بام خانه‌شان می‌بیند و دقایقی بعد در چند متری خود در آشپزخانه با شبح روبرو می‌شود که باصدای وحشتناک بسوی او می‌آید. آنچنان هراس وجودش را دربر می‌گیرد که ابتدا یارای حرکت ندارد و بعد با فریادی بیهوش می‌شود... این شبح کیست؟ و از کودکی تا جوانی آنها چه نقشی داشته‌است؟ در واقع آن شبح دختر بیوه همسایه بود که با ترساندن های مکرر محترم و نمایاندن خود به حسین با او ازدواج می کند و باعث جدایی آن دو می گردد.

محترم با بازی معصومانه مرجان گلچین آنقدر تاثیرگذارشده که بی انصافی است برایش حرص نخوری و پا به پای شخصیتش عصبی نشوی.دختر همسایه با ترفندی موذیانه زندگی اش را می گیرد و تنها یک بیت شعر وقت مردن از زبان محترم بار دراماتیک داستان را به عهده می گیرد.

دیده اگر خطا کند دل که خطا نمی کند دل به زمانه می دهم ،هر چه زمانه می کند

اگر به فرض این فیلم در دسترس شما بود حتما آن را ببینید اما با علم به این که عصبانیتان می کند.

بخند، بیشتر بخند، بیشتر ،حالا شد

نه تنها هرگز با فیلم "قرمز" نمی شود خندید بلکه می شود آنقدرعصبی شد که حد و حساب ندارد.این فیلم درخشان به کارگردانی فریدون جیرانی حول و حوش ده سال بعد از فیلم" شب بیست و نهم" یعنی در سال 1377 ساخته شد.داستان بی نظیر فیلم با فراز و فرودهای ماجراجویانه اش جان می دهد برای جان کندن و حرص خوردن.

هستی، بیوه زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوان پولداری به نام ناصر ملک ازدواج کرده‌است. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن است و مدام او را کتک می‌زند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم می‌گیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمی‌شود. ناصر حتی تحمل نمی‌کند که هستی را در حال صحبت با تلفن، یا در خیابان در حال خرید ببیند و به ضرب و شتم او می‌پردازد. هستی که دیگر طاقت تحمل ندارد، از دادگاه درخواست طلاق می‌کند و قاضی به رغم اظهار عشق ناصر از او می‌خواهد به پزشکی قانونی برود تا وضعیت روانی اش مورد بررسی قرار گیرد. هستی بار دیگر سر کار خود بر می‌گردد، اما در می‌یابد ناصر، طلا دختر هستی را برداشته و به خانه پدری خود برده‌است و اکنون از او می‌خواهد برای صرف شام به آنجا برود. هستی به همراه یک زوج خبرنگار - که در رفت و آمدهایش به دادگاه با آنها آشنا شده بود - به محل خانه پدری همسرش می‌رود. غافل از اینکه ناصر و خواهرش در کمین او نشسته‌اند.

هستی را هدیه تهرانی بازی کرده است درست همان سال هایی که بودن اسمش برای رفتن خیلی ها به سینما کافی بود و البته محمدرضا فروتن آن روز ها را که به این داستان علاوه کنید حدس خواهید زد که "قرمز"چه فیلم پرفروشی بوده است، ناصر هستی را کتک می زند و تو ناچاری حرص بخوری و در دلت هر چه فحش بلدی به ناصر بدهی ."قرمز"فیلم منحصر به فرد جیرانی آنقدر خوب وظیفه اش را انجام می دهد که مثال زدنی ست .وظیفه اش چیست؟ میخکوب کردن مخاطب با چاشنی عصبانیت.

با زخم باید ساخت طول می کشه اما خوب می شه

چرا؟ نه واقعا چرا باید یک فیلم تا این اندازه خوب و متشنج کننده باشد.فیلم "سگ کشی" پس از ۱۰ سال عدم امکان ساخت فیلم توسط بهرام بیضایی تولید و در سال ۱۳۸۰ اکران شد و عنوان پرفروش‌ترین فیلم سال را از آن خود کرد.

یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه‌ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده است، با پایان جنگ به تهران برمی گردد. شوهرش که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه می‌شود که شریک شوهرش با صحنه سازی، تمامی سرمایهٔ شرکت را برداشته و به طور غیر قانونی از مرز خارج شده و شوهرش مانده با تمامی بدهی‌های شرکت و فشارهای طلبکاران.

گلرخ وظیفهٔ خود می‌داند در جبران سوءظن بیجای خود، حالا به نجات شوهرش بشتابد و با تلاش برای پرداخت خرید طلبها و اثبات بی گناهی او، و گرفتن رضایت شاکیان از شوهرش، برای آزادی اش از زندان بکوشد. در واقع، گلرخ کمالی با ساده دلی اش وارد ح دنیایی می‌شود که با اندیشه‌های او فرسنگها فاصله دارد. دنیای داد و ستد و مسلخ بازار. او با یک یک طلبکاران و شاکیان وارد بده بستان و معامله می‌شود تا رضایت آنها از شوهرش را جلب کند. و در این کار تا جایی پیش می‌رود که دیگر راه بازگشت ندارد و می‌فهمد وارد جنگی شده که دیگر نباید در آن شکست بخورد. او همه را تحمل می‌کند. از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز، و در پایان شوهرش را آزاد می‌کند، و شوهرش به عنوان تشکر طلاقنامه اش را به او می‌دهد.

گلرخ در می‌یابد که همهٔ این بازی صحنه سازی شوهرش بوده که با ترساندن و گریزاندن شریکش سرمایهٔ شرکت را تصاحب کند، و حالا با در دست داشتن رضایت شاکیان - که گلرخ گرفته - عملاً صاحب قانونی آنست و قصد دارد به عنوان نخستین کار خود با منشی شرکتش برای ماه عسل به خارج از کشور برود. گلرخ ضربه را با وقار و سختی تحمل می‌کند. اما نقشهٔ ناصر معاصر نمی‌گیرد، زیرا شریک بازگشتهٔ او، و دیگرانی که گلرخ را در تمامی دوندگیهایش دنبال می‌کردند نیز به اندازه ناصر معاصر هشیار و منتظر بوده‌اند و حالا از راه می‌رسند.

حتی خلاصه داستان هم به اندازه کافی عصبی کننده است چه برسد به خود فیلم .این فیلم 330 میلیون تومان فقط در تهران فروخت.مژده شمسایی،مجید مظفری، میترا حجار،رضا کیانیان و دایوش ارجمند جمعی از بازیگران این فیلمند.

حقوق برابر میخوای برو فاضلاب پاک کن

اصلا محال است تا نیمه نخست فیلم حرص خوردنی در کار باشد.ریتم عاشقانه فیلم زمانی است برای عاطفی بودن اما امان از آن زمانی که بازی برای مخاطب رو می شود، دلت به هم می ریزد،دق می کنی و کاری از پیش نمی بری.

تصادفی دریکی از خیابانهای دوبی منجر به آشنایی و سرانجام ازدواج نگار دختر یک تاجر پولدار یرانی با کامران یک رستوران دار میگردد. بعد از مدتی رفتار کامران با نگار تغییر کرده و بنی ناسازگاری را میگذارد و این واقعه به سبب نزدیکی روحی بیشتر به نیما دوست و شریک کامران اتفاق میافتد اما این یک بازی است بازی کامرا و نیما.

پارسا پیروزفر و امین حیایی اعصاب شما را به یک دوئل مرگبار دعوت می کنند و تا شما را نکشند، نمی گذارند از جایتان تکان بخورید.البته باید اعتراف کرد این فیلم از آن فیلم های اعصاب داغان کنی است که تلافی نیم بندش کمی حال مخاطب را خوشمی کند اما دقت کنید فقط کمی

کارخرابی رو میشه درست کرد، خرابکاری رو نمیشه درست کرد

با "هفت دقیقه تا پاییز" علیرضا امینی باید غمگین شوی ،حرص بخوری،عصبی شوی، غصه داشته باشی و سرآخر به این نتیجه برسی که دنیا چه جای بی خودی است.

مردی با خانواده‌اش برای سفر کاری همسرش به شمال می‌روند و در راه تصادف می‌کنند و دخترش سارا براثر تصادف فوت میکند.گریه های هدیه تهرانی و بازی بی نقص محسن طنابنده ،عصبانی بودن حامد بهداد همه و همه به تو یادآوری می کنند ، زود باش عصبانی شو.

در این لیست "اقلیما"،" پست چی سه بار در نمی زند" ، "بوتیک" ، "چهارشنبه سوری" و "درباره الی " هم وجود دارند، فیلم هایی که ممتازند اما برای آخر هفته می توانند شما را عصبانی کنند.حالا انتخاب با شماست.

مارال دوستی