به گزارش خبرنگار تجسمی‌هنرآنلاین، بی شک نام مهدی سحابی برای هر یک از اهالی فرهنگ و هنر آشناست هنرمند چند وجهی که در زمان حیاتش آثار درخشانی را ترجمه کرد و نمایشگاه‌های متعددی از نقاشی‌ها و مجسمه‌هایش در گالری‌های تهران برپا کرد. نقاشی‌هایی از ماشین‌های قراضه و مجسمه‌هایی که با تکه‌های چوب و مواد بسیارپیش پا افتاده می‌ساخت. نخستین کتاب تجسمی مهدی سحابی، نقاش، مجسمه‌ساز، عکاس و مترجم ایرانی که سه سال پس از درگذشتش به دو زبانه فارسی و انگلیسی و چهار رنگ از سوی نشر نظر منتشر شده است پنج شنبه سوم اسفندماه در گالری گلستان رونمایی شد. در این مراسم بابک احمدی و ابراهیم حقیقی درباره مهدی سحابی سخن گفتند.

همزمان با رونمایی این کتاب نمایشگاهی از آثار سحابی که توسط خانواده او در اختیار گلستان گذاشته شده بود؛ به نمایش گذاشته شد.

با گذشت سه سال پس از درگذشت کتاب مجموعه آثار تجسمی مهدی سحابی ازسوی نشرنظرمنتشرشده است؛ کتابی در168 صفحه که شامل نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و عکس‌های سلف پرتره او است و بابک احمدی، لیلی گلستان و ‌هادی سحابی براین کتاب مقدمه نوشته‎اند.

مقدمه‎هایی که هر یک از زاویه دید خود به آثار مهدی سحابی نگاه کرده‎اند. بابک احمدی درباره ترجمه‌های مهدی سحابی و اهمیت آنها، لیلی گلستان درباره روند کاری مهدی سحابی در حوزه تجسمی‌و‌ هادی سحابی درباره خلقیات برادرش و دوره‌های کاری که پشت سر گذاشته است. روزنگاراین کتاب توسط توکا ملکی نوشته شده است.

این کتاب با تیراژ 1200 نسخه و با قیمت 70 هزار تومان از سوی موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظرمنتشر شده است.

بابک احمدی مولف و منتقد فلسفی و هنری که از دوستان بسیار قدیمی مهدی سحابی است، گفت: با این که امروز در جشن کتاب مهدی سحابی شرکت کرده ایم اما بیش ازهرزمانی جای خالی او احساس می شود، من و او دوستی نزدیک و دیرینه ای داشتیم و رفتن بی هنگام او اندوه است که پایانی نخواهد داشت. در ابتدای سخنانم ترجیح می دهم درباره کتابش سخن بگویم و بعد درباره دوستی دیرینه مان.

وی افزود: برای انتشار کتاب مهدی سحابی مدیون همت نشر نظر و آقای بهمن پورهستیم که تمام تلاش شان را برای انتشار کتاب های چند رنگ هنری می گذارند. در دو سه سال اخیر شرایط انتشار کتاب بسیار دشوار شده بود اما خوشحالم که نشر نظر توانست پس از گذراندن این دوران سخت دوباره برای انتشار کتاب اقدام کند. امیدوارم که سایر ناشران نیز راهکاری بیندیشند و بتواند دوباره مثل گذشته کتاب خوب منتشر کنند.

این مترجم آثار فلسفی با اشاره به مقدمه کتاب مهدی سحابی گفت: مقدمه این کتاب توسط توکا ملکی نوشته شده واین مقدمه بسیار جامع و دقیق است و درباره مهدی سحابی به نکات مهمی اشاره کرده است که پیشتر حتی برای ما که از دوستان سحابی بودیم از آن اطلاع نداشتیم. ملکی البته با نگارش کتاب هنر نوگرای ایران برای نوجوانان؛ توانسته ما را با بخش مهمی از تاریخ هنر ایران به زبان ساده آشنا کند. بی شک ما نوجوان نیستیم اما این کتاب برای ما هم خواندنش سودمند است.

مولف کتاب "ساختار و تاویل متن" با بیان این مطلب که مهدی سحابی هنرمند چند بعدی بود گفت: او هنرمد چند بعدی بود و تمام کارهایی که انجام می داد هنرمندانه بود. او حتی زمانی که آشپزی می کرد هم هنرمند بود . او نقاشی را دوست می داشت و ما را همواره با زیبایی که در نقاشی هایش به چشم می خورد سهیم می کرد و برای همین بود که هر چند سال یک بار با برپایی نمایشگاه در گالری گلستان ما را با آنچه از آن لذت می برد سهیم می کرد.

وی با اشاره به مجموعه نقاشی های درهم شکسته اش که در گالری گلستان به نمایش گذاشته شد گفت: این نقاشی ها نشانه ای از جامعه درهم شکسته و درهم رخته است که به خوبی در نقاشی های سحابی به تصویر کشیده شده اند.

احمدی با اشاره به طرح روی جلد کتاب تجسمی مهدی سحابی گفت: طرح روی جلد او به گونه ای است که ما را به یاد پاپ آرت می اندازد. اما باید به این نکته توجه کنیم که هیچ ایسمی به مهدی سحابی و آثارش نمی چسبید. آثاراو مثل زندگی است و ما کمتر هنرمندی را می شناسیم که زندگی و آثارش مثل هم باشند. آثاراو پر از شور زندگی و رنگ است. او می خواهد با نقاشی هایش شادی اش را با ما سهیم شود.

وی با بیان این مطلب که در سه سال گذشته دو دوستش خوب اش مهدی سحابی و بیژن الهی که هیچ شباهتی با هم نداشتند را از دست داده است، گفت: بیژن الهی یک انسان درون گرا تنها بود که به خوانندگان آثارش بی اعتنا بود وهمیشه وقتی با او درباره مخاطبان آثارش سخن می گفتم می گفت برای چه کسی بنویسم اصلا نوشته ها و ترجمه های من چه تاثیری در زندگی مردم خواهد داشت؛ از این رو بخش عمده آثارش هرگز منتشر نشد .

احمدی افزود: اما مهدی سحابی برخلاف او بود او یک انسان بیرون گرا بود و می خواست همه را با تجربیات خوب اش سهیم کند او نقاشی می کشید تا مردم را با شادی هایش سهیم کند و لذت زندگی را به آنها انتقال دهد. او برخی از مهمترین رمان های قرن بیستم را ترجمه کرد. او با ترجمه رمان در جست و جوی زمان از دست رفته هنرمندان و شاعران را با ادبیات مدرنیستی آشنا کرد . تمام انتخاب های او برای ترجمه کتاب حساب شده بود و در ترجمه اش سعی می کرد کلمات را به گونه ای انتخاب کند که تخیل نویسنده را منتقل کند.

به گفته بابک احمدی یکی از مهمترین کتاب های مهدی سحابی کتاب قصر به قصر است گفت: از بهترین آثاری که مهدی سحابی ترجمه کرد کتاب های سلین بود باید متن فرانسه این کتاب ها را بخوانی تا متوجه شوید که او چقدر هنرمندانه از پس ترجمه این کتاب ها درآمده است. سحابی از دانش زیبایی شناسی و وسعت واژگان برخوردار بود.

وی با اشاره به ویژگی های اخلاقی مهدی سحابی گفت او انسان مهربان و خوش قلبی بود و من هرگز رفتار بدی از او ندیدم او تحمل دیگران را داشت . چند وقت پیش مشغول گفت وگویی با امیر اثباتی بودم او درباره سحابی این موضوع را عنوان کرد که تا به امروز کسی را ندیده است که همچون سحابی قدرت تحمل شنیدن نظر مخالفش را داشته باشد و تا آهر بحث ضمن احترام به مخاطب روی نظرش پافشاری کند.

احمدی با اشاره به درگذشت مهدی سخابی و مراسم بدرقه او تا بهشت زهرا گفت: من همان روز در خیابان گفتم که من باور ندارم که مهدی رفته است من در خیابان وقتی پیکر او آمبولانس آورد به او سلام کردم و سه سال بعد نیز همچنان همان حس را دارم و به او سلام می کنم چرا که باور ندارم او از میان ما رفته است چرا که او همواره در زندگی من و دوستانش حضور دارد و به زندگی ما رنگ شادی می بخشد. احمدی در پایان سخنانش قطعه شعری از میکل آنژ را برای حاضران خواند.

درادامه ابراهیم حقیقی با بیان این مطلب که همواره وقتی نام مهدی را بر لب می آورد غم و اندوه از دست دادنش من را متاثر می کند، گفت: او دوست وقت شناسی بود و همواره هوای دوستانش را داشت و همیشه یک روز قبل از رفتن به سفر به ما زنگ می زد و از احوالمان می پرسید و دوباره یک روز پس از آمدنش چنین می کرد و زمانی که خبر رفتنش به صورت زیر نویس در تلویزیون اعلام شد به یک بار با موجی از تلفن روبرو شدیم صداهایی که همه مبهوت و اندوهگین بودند.

وی با اشاره دشواری های خاکسپاری سحابی در قطعه هنرمندان گفت: زمانی که با دوستمان دور هم جمع شدیم که مهدی را در مکانی به خاک بسپاریم همه به اتفاق تصمیم گرفتیم که او را در قطعه هنرمندان به خاک بسپاریم اما پس از پگیری از سوی معاونت هنری؛ به ما گفتند که نام او در لیستی که ما از هنرمندان در اختیار داریم قرار ندارد از این رو نمی توانیم او را در این قطعه به خاک بسپاریم. این جای تاسف دارد که هنرمندی که بیش از 10 نمایشگاه شرکت کرده است به عنوان نقاش و مجسمه ساز از سوی معاونت هنری شناخته نشود از این رو از سوی معاونت فرهنگی و به واسطه کتاب ها و ترجمه هایش اقدام کردیم و اتفاقا این بار جواب داد.

این گرافیست با اشاره به گالری گلستان که خاطرات بسیاری را برای او زنده می کند گفت: گالری گلستان همواره من را یاد مهدی سحابی و دوست دوقلویش محمد علی مددی می اندازد. آنها نه تنها از نظر رفتاری شبیه هم بودند بلکه این شباهت ظاهری هم بود . هر دوی آنها عینک گرد پنسی می زدند و همیشه سبیل می گذاشتند این شباهت باعث می شد که خیلی آنها با هم اشتباه گیرند.

حقیقی افزود: زمانی که ما در جمع ها خصوصی مان در خانه ما یا خانه بهرام دبیری یا مهدی سحابی جمع می شدیم سحابی و مددی از خاطراتی برایمان می گفتند که مردم آنها را با هم اشتباه گرفته اند و آنها به جای هم درباره آثار هم سخن گفته بودند.

به گفته این گرافیست؛ سحابی با جان دادن به یکه چوب های شکسته و بدرد نخور ها یک اثر زیبا خلق می کرد و می خواست با این کار حتی سرنوشت یک تکه چوب به شادی ختم شود . همیشه در هر جمعی که بودیم او برایمان با صدای خوشش آواز می خواند و این روزها وقتی آوازهایی که او برایمان می خواند را با صدای خواننده اصلی اش می شنوم هیچ وقت به یاد شاعر و خواننده او نمی افتم بلکه هر بار این مهدی است که زیر آواز زده است. گویی او می خواهد به من بگوید که:

"هر کجا رفتی پس از من/محفلی شد از تو روشن/یاد من کن ، یاد من کن/هر کجا دیدی به بزمی/عاشقی با لب گزیدن/یاد من کن ، یاد من کن/هر کجا سازی شنیدی/از دلی رازی شنیدی/شعر و آوازی شنیدی/چون شدی گرم شنیدن"

لیلی گلستان هم در پایان این مراسم گفت: کتاب تجسمی مهدی سحابی به زیبایی منتشر شده است و به نظر من آثار خوبی برای انتشار در این کتاب انتخاب شده اند و نشر نظر با انتشار این کتاب کار بزرگی کرده اند و من به سهم خودم از این اقدام قدردانی می کنم.

مهدی سحابی بیش از10 نمایشگاه انفرادی مجسمه در داخل و خارج از کشور برپا کرد، آخرین نمایشگاه او شامل مجموعه از20 پرنده بودند که در اردبیهشت ماه سال 1388در گالری دی به نمایش درآمدند.

مجسمه‌های که درنهایت سادگی و زیبایی ما را به این موضوع رهنمون می‌کرد که می‌توان جهان را گونه ای دیگر دید پرنده‌هایی که به گفته سحابی در شکل عام پرنده هستند و شاید در طبیعت نمونه از آنها بر شاخه درختی جای نگیرد.مجسمه‌هایی که با وسائل مختلف با ترکیب با چوب ساخته شده‌اند و با رنگ‌های شاد و پر نشاط به گونه ای رنگ شده‌اند که حجم جدیدی روی مجسمه ایجاد کرده‌اند.

اما با این که او روح و زندگی اش با کتاب عجین شده بود در زمان حیات اش هرگزاین شانس را نداشت که شاهد انتشارکتاب مجموعه آثار تجسمی‌اش شود. کتابی که در زمان حیات اش قرار بود منتشر شود و مراحل فنی اش را نیز سپری کرده بود.

مهدی سحابی 15 بهمن 1323 درقزوین متولد شد. اوبراثرسکته قلبی صبح روزدوشنبه 18 آبان ماه 1388 دردهکده ای نزدیک پاریس درگذشت وپیکرش در خاک ایران آرام گرفت.

انتهای پیام/ مریم آموسا

32/31