هنر معاصر ایران صرفنظر از نگرشهای فرمالیستی و شکلگرایانه یک مفهوم را تا به امروز در مجموع به خوبی نمایندگی کرده و آن "نگاه بوم شناختی در پهنه جهانی" است. این مفهوم با الگوهای پستمدرنیستی و شعار اصلی آن یعنی "جهانی بیندیش و منطقه ای عمل کن" همخوانی کامل دارد. به این معنا که گروه زیادی از هنرمندان ایرانی با اینکه در طیفهای بسیار گسترده ای به بازنمایی و بیان اندیشه های خود پرداخته و میپردازند، چه خودآگاهانه و چه ناخودآگاه بازتابی از واقعیتها و موقعیتهای محلی و منطقه ای خود را نیز به نمایش میگذارند.
این ویژگی که با مفهوم "هویت" و بحرانهای هویتی در ارتباط مستقیم قرار گرفته، راهنمای بسیار مطلوبی برای درک وضعیت و چیستی هنر معاصر ایران است که مجموعه عظیمی از هنرمندان ایرانی از نسلهای قدیمیتر تا جوانان را در برمی گیرد. تفاوتی ندارد! از هنر و مکتب سقاخانه در دهه 50 تا هنرمندان جوان امروزین یک خط منطقی و البته تاریخی، روایت هویت معاصر ایرانی را شکل داده است.
ویژگی یادشده و درک زمان و مکان به آنان کمک کرده تا از چنین رویکردی استفاده مطلوب را ببرند. "هویت" در هنر معاصر ایرانی نه تنها بازنمایانگر نوستالژیک تصویر گذشته تاریخی ایران است، بلکه تولیدکننده شکل جدید، نامتقارن اما با پشتوانه ای از مفهومی یکه و تکرارناشدنی است.
نگاه این هویت به دو نقطه و دو ایستگاه معطوف است: اول، خود هنرمند که با ابزار، رسانه و تکنولوژی جدید و مفاهیمی چون پذیرش آرای دیگران و تکثر آشنا شده و همچنین نگرانیهایی در بطن اندیشه در زمینه "کیستی خود" دارد و دومین ایستگاه، جامعه و موقعیت آن اجتماعی است که هنرمند در آن به زیست پرداخته و تصویرش را تولید میکند.
درحال حاضر نمیتوان به درستی ابزاری اندیشمندانه را برای نقد این هنر جدید که تلفیقی است از معاصریت و عناصر فرهنگی کهن ایران، ارایه داد؛ زیرا نقد هنر معاصر ایران به اندازه خود این هنر تازه کار و جوان است. در چنین موقعیتی صرفاً میتوان با کمی دقت به سطوح مختلف و متعدد این هنر چه به صورت کلی و چه جزیی تنها اشاراتی کرد.
انتهای پیام/