به گزارش هنرآنلاین، فیلم "بچه‌های بُزکشی" سال گذشته در کابل ساخته شد و طرح اولیه و تهیه‌کنندگی آن برعهده اریل نصر، فیلمساز افغان - کانادایی تهیه‌کنندگی بوده است.

بنابر این گزارش، "بچه‌های بزکشی" با بازی فواد محمدی، جوانمرد پاییز و ولی تلاش، داستان آرزوهای دو پسر بچه در خیابان‌های کابل است که یکی در کارگاه آهنگری پدرش کار می‌کند و دیگری یک کودک خیابانی است که از طریق دود کردن اسپند برای دیگران امرار معاش می‌کند. احمد، پسربچه اسپندی آرزو دارد تا یک چاپ‌انداز (سوارکار بازی بزکشی) شود.

او دوستش رفیع را از کارگاه آهنگری پدرش به تماشای بازی بزکشی می‌برد. آن دو جذب هیجان این بازی می‌شوند. اراده و تصمیم احمد در تحقق آرزویش برای سوارکار شدن بسیار جدی است اما رفیع به واقعیت موجود زندگی و کار در کوره آهنگری پدر تن داده است. روز بعد احمد، دوستش رفیع را به تماشای اسپی می‌برد که در یک محوطه شخصی بسته شده است. احمد سوار اسب می‌شود و گویا به آرزوی خود دست یافته است اما اسب در میان گورستان آهن‌پاره و اتوبوس‌های متلاشی شده از دوران جنگ، او را به زمین می‌زند و رفیع با جسد احمد روبرو می‌شود.

رفیع پس از مرگ دوستش در جدال با آرزوهای برباد رفته و واقعیت روزمره زندگی است اما تصمیم می‌گیرد که به نزد پدر در کوره آهنگری برگردد و کار کند.

سرنوشت محکوم یک نسل

فیلم "بچه‌های بزکشی" درنگاه اول قصه ساده و روانی دارد، روایت انسانی و ملموس از زندگی کودکان شرقی و آرزوهای برباد رفته آنان. کودکان خیابانی که در افغانستان، هند، پاکستان و یا هر کشور دیگر شرقی با سرنوشت محکوم شده‌ای روبرو هستند. سرنوشتی که فقر، سیاست، سنت، اجتماع یا خانواده برای این کودکان رقم زده است و گویا از آن گریزی نیست.

هنگامی‌که احمد و رفیع پس از تماشای بازی بزکشی، به گشت و گذار در ویرانه‌های قصر دارالامان در کابل می‌روند، احمد از آرزویش می‌گوید که می‌خواهد یک سوارکار بازی بزکشی شود اما رفیع می‌گوید: "تو خیال پلو می‌زنی، تو که اسب نداری! من که فکر می‌کنم مثل پدرم یک آهنگر شوم و این را کسی هم تغیر داده نمی‌تواند."

رفیع کاملا حس می‌کند که این جامعه سرنوشت او را از قبل تعیین کرده و برای همین هم در عالم خیال زندگی نمی‌کند و رسیدن به آرزو ها برایش خوابی بیش نیست. اما احمد همچون اسب بی‌باک درصدد رهایی از سرنوشت موجود است. هرچند این رهایی به قیمت جان او تمام می‌شود اما در اصل این جامعه، جهل، جنگ و فقر است که او را قربانی کرده است.

تصویر نه چندان متفاوت از افغانستان

سام فرینچ، کارگردان آمریکایی فیلم "بچه‌های بزکشی" در گفتگو با گاردین گفته است که با ساخت این فیلم قصد داشته چهره متفاوتی غیر از جنگ از افغانستان برای جهانیان نشان دهد. اما فیلم در نشان دادن این چهره متفاوت که در آن جنبه‌های غیر از فقر و فلاکت، خشونت و یا پس زمینه جنگ باشد ناموفق است.

به نوشته بی.بی.سی، نشان دادن چند تصویر عمومی از شهر کابل و زندگی روزمره مردم نگاه متفاوت نیست. نگاهی که با وجود درد و مشکلات روزمره، در آن عشق، دوستی، فداکاری و شور زندگی جاری باشد، در فیلم وجود ندارد. او فقط در سطح خیابان‌های شهر باقی مانده و چیز بسیار متفاوتی از آنچه مردم غرب از افغانستان تصور می‌کنند، نشان نمی‌دهد.

فیلمساز در "بچه‌های بزکشی" مستقیم به موضوع جنگ نپرداخته است، اما آنچه نشان می‌دهد، متاثر از جنگ است.

فیلم با آنکه خود را در رده فیلم‌های واقع‌گرا مطرح می‌کند اما فیلمساز به بیان سمبولیک برگرفته از فضای جنگ نیز متوسل شده است.

حمد و رفیع در اتاق‌ها و سالن های فرو ریخته قصر دارالامان در کابل راه می‌روند و از آرزوهای شان گپ می‌زنند.

پس‌زمینه تصاویر شهر در زمستان کابل نیز تیره روشن یا نقره‌ای است که حس سرزمین جنگ زده را بیشتر القا می‌کند. وارد شدن اسب در گورستان اتوبوس‌های منهدم شده شهری نیز، پرداختن غیر مستقیم به موضوع جنگ است و اینکه احمد نیز در همان گورستان آهن پاره‌های جنگ می‌میرد. این صحنه یکی از بهترین صحنه‌های نمادین فیلم است. اسب سرکش که در گوشه‌ای ایستاده است، احمد، پسربچه اسپندی خیابان‌های کابل را در این گورستان به زمین زده است.

رفیع می‌آید و با جسد دوستش روبرو می‌شود. صدای گنجشک‌ها در فضای خشن گورستان آهن پاره‌های جنگ شنیده می‌شود. تصویر از بدن بی‌جان احمد و نگاه حیرت زده رفیع بالا می‌آید و کوهی از اتوبوس‌های منهدم شده شهری را نشان می‌دهد که روی هم انباشته شده‌اند. در واقع اینجا محل دفن آرزوهای نسلی است که زندگی‌شان از جنگ متاثر شده است.

زندگی در دایره بزکشی

بازی بزکشی نوعی ورزش ملی در افغانستان است که در آن تعدادی از سوارکاران اسب به رقابت می‌پردازند. در این بازی لاشه یک بز سنگین وزن باید توسط یکی از سوارکاران به دایره تعیین شده در میدان انداخته شود.

این بازی نیاز به قدرت و مهارت بالایی دارد و چاپ‌انداز (بازیکن بزکشی) باید بتواند از میان ده‌ها سوار کار رقیب در میدان، موفق به عبور شود. ذات این بازی خشن است و فیلمساز برای نشان دادن خشونت برخاسته از جنگ در افغانستان از آن بهره گرفته است.

رفیع پس از مرگ دوست اسپندی‌اش ذوق کار در کارگاه آهنگری پدر را ندارد. او در جدال با آرزوی‌های برباد رفته و واقعیت زندگی قرار دارد. دوباره به تماشای بازی بزکشی می‌رود. در تصویر آهسته لاشه بز قربانی را می‌بینیم که در دستان مرد سوارکار به هر سوی میدان بزکشی کشانده می‌شود تا در دایره بیفتد.

رقابت با چهار فیلم دیگر در اسکار

پنج فیلم نامزد بهترین فیلم کوتاه در اسکار امسال "مرگ یک سایه" ساخته تام وان ورمت، "اسد" ساخته برایان باکلی، "خاموشی در شب" ساخته شاون کریستیان سن و "هنری" ساخته کولین لوین است.

هرچند فیلم "بچه‌های بزکشی" تاکنون بیشترین امتیاز را از نظر تماشاگران اسکار به عنوان بهترین فیلم کوتاه بدست آورده اما باید در نظر داشت برخی فیلم‌های رقیب دیگر او نیز از ساختار بسیار قوی برخورداراند و امتیاز تقریبا هم سطح با "بچه‌های بزکشی" را کسب کرده‌اند. از این میان فیلم "مرگ یک سایه" داستان زندگی یک سرباز مرده جنگ جهانی است که سایه‌اش او را رها نمی‌کند. فیلم از ساختار و تکنیک بسیار عالی برخوردار است.

فیلم "اسد" هم رقیب قوی دیگر "بچه‌های بزکشی" یک فیلم ضدِجنگ است. "اسد" یک پسر بچه اهل سومالی است که در فضای جنگ داخلی آن کشور برای زنده ماندن تلاش می کند. او که یک ماهی‌گیر است، باید بین ماهی‌گیر ماندن و دزد دریایی شدن یکی را انتخاب کند، چراکه گروه‌های مسلح سومالی ماهی صید شده او را به زور می‌گیرند. این فیلم نیز مانند "بچه‌های بزکشی" به زندگی کودکان در کشور های جنگ زده پرداخته و از موضوع انسانی برخوردار است.

اگر فیلم "بچه‌های بزکشی" موفق به کسب جایزه بهترین فیلم کوتاه امسال شود، این اولین اسکار برای یک تهیه کننده افغان و سینمای افغانستان خواهد بود.

انتهای پیام/