گروه فرهنگ و ادب هنرآنلاین، همزمان با روزگار مشروطه بود که روزنامه‌نگاری در ایران شکل گرفت و افرادی چون میرزاده عشقی، سید اشرف الدین گیلانی، علامه دهخدا و فرخی یزدی به رشد و گسترش آن کمک کردند؛ هرچند مهران بهروزفغانی، روزنامه‌نگار براین است که ما نیاز جدی به مبادلات فرهنگی نداشتیم و روزنامه‌نگاری برای ما یک هنر وارداتی بود؛ هنوز هم فرهنگ مردم ما شفاهی است؛ بعد این همه سال به هم که می‌رسیم می‌گوییم: "خوب...تو که خواندی، بگو چه خبر؟ "

اما نشریات از آن زمان تاکنون، تاثیر خود را گذاشته و می‌گذارند. هنرآنلاین، طی گفت‌گوهایی با صاحب نظران به بررسی تاثیر متقابل ادبیات و روزنامه‌نگاری پرداخت. پوران فرخزاد در گفت‌و‌گو با هنرآنلاین که نهم آبان ماه با عنوان "سطحی نگری تنها برای روزنامه‌نگران نیست"، منتشر شد گفته بود: بسیاری از کارهای خوب و ارزشمند معاصر چون شعرهای دو مجموعه "تولدی دیگر" و" ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" از فروغ فرخزاد و اشعار مهدی اخوان ثالث و داستان‌های ابراهیم گلستان و نوشته‌های ناصر تقوایی پیش از آن‌که به صورت کتاب منتشر شود در نشریه "آرش" به سردبیری سیروس طاهباز منتشر می‌شد پس به جرات می‌توان گفت نشریه‌های تخصصی بر رشد ادبیات و معرفی شاعران و نویسندگان تاثیرگذار بوده است؛ از سوی دیگر نمی‌توان منکر شد که آشنایی با ادبیات برای روزنامه نگاران ضروری است و به دایره واژگان آنها می‌افزاید.

بهروز فغانی در گفت‌وگویی که دهم آبان و با عنوان"خبر هنری را مثل آگهی ترحیم تنظیم می‌کنند" به این مساله اشاره کرده و برخلاف فرخزاد معتقد بود کسانی چون فرخی یزدی و نسیم شمال و در سال‌های متاخر جلال آل احمد، احمد شاملو،غلامحسین ساعدی، سیروس طاهباز و... اندیشمندان و ادیبانی بودند که به دنبال راهی برای نشر عقاید و افکار خود می‌گشتند و روزنامه ارزان بود و در شمارگان بیشتری منتشر می‌شد و مجال بیشتری در اختیار آنان می‌گذاشت تا با مردم از شرایط سیاسی و اجتماعی و دغدغه‌های خود بگویند.

او با اشاره به تاثیر ادبیات بر روزنامه‌نگاری می‌گوید: کافی است پرونده نویسنده‌های داخلی و خارجی را مرور کنیم تا دریابیم بسیاری از انان کار خود را با نوشتن در مجلات و روزنامه‌ها شروع کرده‌اند. یعنی نشریات به نویسندگان و شاعران فرصت نوشتن و معرفی شدن داده است؛ بعد به این نتیجه رسیده‌اند که دنیای مطبوعات در سطح می‌گذرد پس به جهان ادبیات برگشته‌اند. اما آنچه منتشر کرده‌اند و گهگاه می‌کنند ادبیات است نه تولیدات مطبوعاتی؛ هرچند همین نوشته‌های ادبی نیز باید با نظارت و دید روزنامه‌نگارانه منتشر شود نه نگاه ادبی.

علیرضا روشن، شاعر و روزنامه‌نگار نیز چون مهران بهروز فغانی فکر می‌کند. او در گفت‌وگو با هنرآنلاین که با عنوان "مطبوعات به قلاب ماهیگیری شبیه است" و به تاریخ 19 آبان ماه منتشر شده بود آورده: مردم روزنامه نمی‌خرند که داستان بخوانند هدف از خرید روزنامه، با اطلاع شدن از اخبار و اتفاقات است؛ از سوی دیگر، گاهی روزنامه‌ها، ظرفی مناسب‌تر از کتاب و شبیه همان قلاب ماهیگیری هستند که به امید صید ماهی در آب انداخته می‌شوند؛ من نوعی، داستان‌های خود را در روزنامه منتشر می‌کنم چون تیراژ بیشتری دارد و آسان‌تر در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد. طبیعتا این داستان‌ها به مسایل روز توجه می‌کنند.

محمدرضا یوسفی نیز در گفت‌وگو با هنرآنلاین که ششم آبان ماه با عنوان "روزنامه نگاران نمی‌توانند به عمق بپردازند"، نثر ژورنالیستی را نثری شتابزده دانسته و گفته بود: روزنامه‌نگاران، زمان لازم برای پرداختن به عمق را ندارند و شاتبزده و البته هماهنگ با جریانات روز و موجز و مختصر هستند. بهروزفغانی، براین است که محتوای ژورنالیستی به معنی خبر و گزارش خبری با عجله تولید و منتشر می‌شود و طبیعی است که خبرنگار، فرصت این را ندارد که به آرایه‌های ادبی توجه کند البته این بدان معنا نیست که درست نویسی را هم فراموش و فدای شتاب خبرنویسی کند.

رضی هیرمندی، نظری بینابین دارد. به گفته او، نثر ژورنالیستی می‌تواند تکراری، محدود، دستمالی شده و چرک‌تاب باشد؛ نثری که وقتی در دایره تکرار بیفتد، از خلاقیت فاصله می‌گیرد و به سری‌دوزی خیاط ها شبیه می‌شود.از سوی دیگر، این شتاب می‌تواند مثبت هم باشد، به این معنی که ما را با دگرگونی‌های روز هماهنگ می کند و خود شتابی که به عنوان عامل منفی از آن نام می‌بریم می‌تواند موجب پویندگی و سرزندگی هم باشد چرا که ما را با دنیایی که با سرعت جلو می‌رود و هرلحظه در آن اتفاق تازه‌ای می‌افتد، هماهنگ و همراه می‌‌کند. این شتاب، اگرچه ویژگی مثبتی نیست اما نتیجه خوبی دارد زیرا به ایجاز کلام می‌انجامد و این از جنبه‌های مثبت نثر "شبه ژورنالیستی" است؛ همان نثری که نویسنده‌ای چون جلال آل احمد از آن بهره‌ها برده است.

نویسندگی و روزنامه‌نگاری؛ دو مهارت متفاوت

روزنامه برای این نوشته و منتشر می‌شود که در کوتاه ترین زمان با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و اطلاعات لازم را در اختیار او بگذارد. نویسندگانی چون همینگوی و مارکز هم روزنامه نگار بوده‌اند و این نوع نگارش را در کارهایشان می‌توان دید. در هرحال ادبیات و روزنامه‌ها دو ظرف مختلف برای مظروف ما هستند ؛ بستگی دارد چه کسی و چگونه از آن استفاده کند.

محمدرضا یوسفی در همان گفت‌وگو به این‌که یک ارتباط دوسویه بین نویسندگان و مطبوعاتی ها وجود داشته، اشاره کرده و گفته بود: گاهی نویسنده تحت تاثیر یک گزارش یا خبر به نوشتن داستانی می پردازد. آنچه اهمیت دارد، این است که انتشار یک شعر یا یک داستان در نشریات، موجب می‌شود که کار شاعر یا نویسنده نقد و بازتاب آن دیده شود.از سوی دیگر کتاب در بسیاری شهرستان‌ها، پدیده‌ای دست نیافتنی است در صورتی که نشریات ارزان‌تر و قابل دسترس‌تر هستند. اما مهران بهروزفغانی معتقد بود، جدای از ارزان و قابل دسترس بودن مطبوعات، بهتر است روزنامه‌نگاران را از نویسنده‌های مطبوعات جدا کنیم زیرا روزنامه‌نگاران و خبرنگاران، کسانی هستند که جنس خبر، گزارش و مصاحبه خبری را می‌شناسند اما نویسندگان مطبوعات، زمان کافی برای نوشتن دارند و مقاله و یادداشت می‌نویسند و حتا اگر بخواهند نوشته‌شان را برمسند خبر سوار کنند، فرصت لازم برای این کار را دارند و می‌توانند ادبیات را با عناصر روزنامه‌نگاری درآمیزند.

آتوسا صالحی نیز در گفت‌وگیی که با عنوان"گاهی یک گزارش تاثیرگذارتر از ادبیات است" که هشتم آبان منتشر شده، ضمن مخالفت با ارزش‌گذاری قالب‌ها گفته بود: ما همیشه درپی ارزش‌گذاری قالب‌ها هستیم؛ شعر را برتر از داستان و داستان را بهتر از روزنامه‌نگاری می‌دانیم در صورتی که مخاطب به انواع مختلف نیاز دارد. گاهی یک گزارش، به مراتب تاثیرگذارتر از یک داستان یا شعر است. آنچه اهمیت دارد این است که آثار تولید شده باید خلاقانه باشند. بگذریم از این که ما روزنامه‌ای ویژه کودکان نداریم و آنچه هست هفته نامه و ماهنامه است با ویژگی‌هایی که کمتر شباهتی به ژورنالیسم دارد چراکه همان شاعران و نویسندگان کودک در آن می‌نویسند بی آن که سبک نگارش گزارش یا معرفی کتاب را بدانند.

نویسندگان ما به ادبیات بیش از اندازه بها می‌دهند و سطح روزنامه را پایین می‌آورند در صورتی که هرکدام، دانش و تخصص خاص خود را می‌طلبد. ای بسا نویسندگان خوب نتوانند گزارش نویسان خوبی باشند و ضرورتی هم به داشتن چنین تخصصی وجود ندارد؛ از سوی دیگر بسیاری از روزنامه نگاران ما با ادبیات، به ویژه ادبیات کهن بیگانه‌اند در صورتی که متون کلاسیک به دانش آنها و دایره لغاتشان می‌افزاید. در کل نثر روزنامه‌نگارانی که ادبیات را نمی‌شناسند، معیوب است.