سرویس تجسمی هنرآنلاین، داوود شهیدی متولد فروردین ۱۳۳۰ تهران و دانش آموخته معماری دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران ومعماری شهری از دانشگاه بوستون است وهمچنین مدتی هم در دانشگاه شیراز به تحصیل الکترونیک پرداخت.
شهیدی ازجوانی و ازسال ۱۳۴۴ فعالیت هنری خود را در زمینه کاریکاتور و طنز سیاه شروع کرد و دوسال بعد با چاپ آثارش درجهان نو، خوشه، اطلاعات و تماشا به شهرت رسید. مسافرت آمریکای وی وقفهای در حضورش در صحنه کاریکاتور ایران بود. وی بعد از بازگشت نیز همواره با نشریاتی چون کیهان کاریکاتور همکاری داشت، همکاریای که دامنه آن در چند سال اخیر به گل آقا، و... نیز گسترش یافته است.
شهیدی درکنارنامهایی چون کامبیزدرمبخش از پیشگامان کاریکاتور ایران است و درسالهای پس ازانقلاب که کاریکاتورایران بیشتربه حوزه طنز محدود میشد از معدود کسانی بود که درایران با دید هنری به کاریکاتور میپرداخت.
گالری ساربان از پنجم تا 15 آبان ماه میزبان نمایشگاهی از کاریکاتورهای داوود شهیدی با عنوان "طرحهای بیدار خواب" است. این نمایشگاه شامل 30 اثر ازاین هنرمند است که با مرکب و اکرلیک روی مقوا درابعاد مختلف خلق شدهاند. طرحهایی که از700 هزار تومان تا دومیلیون تومان قیمت گذاری شدهاند.
"بیدارخواب ها"، طرحهای اخیر داوود شهیدی به شمار میروند، به بهانه برپایی نمایشگاه اخیر شهیدی با او گفت و گو کردهایم.
چگونه به طور جدی وارد عرصه کاریکاتور شدهاید؟
من خیلی زود با کتاب و مطالعه آشنا شدم. داستانهایی که میخواندم تخیل مرا را بارورتر میکردند و این تخیل تبدیل به داستانهایی ازسرگذشت پهلوانانی میشد که با تعریف برای همسالانم ،آنها را نیز مجذوب میکرد.این قصهها را روی دیوار و روی آسفالت کف کوچه برای بچهها نقاشی میکردم. در همان مقطع تاریخی پسرخالهای داستم که دبیر بود و فعالیت فرهنگی میکرد و با ادبیات آشنایی خوبی داشت. او زمانی که 13 ساله بودم؛ زمینه آشنایی من با جواد مجابی را فراهم کرد وهمین آشنایی زمینه راه یابی کاریکاتورهای من به مطبوعات را فراهم کرد. خیلی زود با این که من 13 سال بیشتر نداشتم دوستی میان من و یکی از کاریکاتوریست های به نام شکل گرفت وبه مرور در سال های بعد با سه دوست کاریکاتوریست یک گروه چهارنفری تشکیل دادیم و طرح هایمان درمجله جهان نو که به سردبیری جواد مجابی منتشرمی شد.
با توجه به این که کاریکاتورهمواره درخدمت ژورنالیست بوده است و کمتر به عنوان هنر مستقل مطرح میشود، نگاهتان نسبت به کاریکاتور چگونه است؟
بی شک من نسبت به کاریکاتورنگاه هنری دارم. من این زبان تصویری را که ریشه درعصر طلایی کاریکاتور فرانسه داشت، گسترش دادم. درفرانسه سام په و شاوال، در انگلستان رونالد سیرل و در آمریکا استاین برگ این زبان تصویری را رهبری میکردند. من این زبان را آموختم ولی به دلیل تحصیلات بالایم این زبان تصویری را نه در قالب ژورنالیستی بلکه درامتداد هنرهای تجسمی به کار گرفتهام. یعنی درحقیقت در نمایشگاههای من یک مجموعه همگن و منسجم از کارهایم ارائه شد که تحت عنوان یک مانیفست بوده است. مشهورترین اینها طنزسیاه است و خیلی زود من به عنوان بنیانگذار طنزسیاه مشهور شده ام.
چه عاملی موجب شد که شما به عنوان بنیانگذارطنز سیاه مطرح شدید؟
در سال 1347 با ارائه مجموعه ای ازهاشورهای هولناک درمجله نگین به چنین طنزی پرداخته ام و این خط فکری را ادامه دادهام. این خط فکری به روشنفکری مستقل اروپای آن زمان مرتبط می شد . نویسندگانی چون ژان پل سارتر، آلبر کامو و فرانتس کافکا یا دیگرانی درتئاترچون ساموئل بکت، اوژن یونسکو و درهنرسینما اینگماربرگمن و لوئیس بونوئل دراین زمینه کار کرده اند.
شما درگفت وگوی کاریکاتور را طنزی ترسیمی مطرح کرده اید، دلیل تان برای این نام گذاری چیست؟ به نظرمن کاریکاتورطنزترسیمی است و به همین دلیل به جای برخورد تقویمی و موضوعی با هنرکاریکاتور، انسان را دریک مقوله کلی نگاه می کنم، مثل رمان مسخ کافکا. دراین رمان کوتاه، قهرمان داستان ناگهان تبدیل به حشره می شود که نوعی مضحکه و تراژدی در آن اتفاق می افتد، یعنی هم می خنداند و هم می فرساید. من این موضوع را محور اصلی کارم قرار دادم.
آیا شما درکلاس و یا دورهای برای فراگیری کاریکاتورشرکت کردهاید؟
نه هرگز. توان طراحی و نقاشی من خوب بود و برهمین مبنا نیزبه کارپرداختم وبه گونه ای زیر طرح هایم مهر تایید مجابی و محصص می خورد. جواد مجابی نیزازنظرمفهومی من را هدایت می کرد و کلا بزرگان گرافیک آن روزگار با این که من رسما شاگردشان باشم من را مورد حمایت قراردادند و من را از نظرات شان بی بهره نگذاشتند و عملا نقش استادی من را بی آنکه ادعای داشته باشند را ایفا کردند.
من از 13تا 16 سالگی آن قدر تمرین کردم تا آموختم. ولی به من میگفتند که متأثر از محصص هستی.اما رفته رفته توانستم تشخص خودم را در کار پیدا کنم و این زمانی اتفاق افتاد که با دیدن کارهای گویا و به خصوص کارهای نقاشان سوررئالیست از جمله رنه ماگریت و با فیلم سینمایی"مهر هفتم" اینگار برگمن،مطالعهء آثار کافکا، سارتر، "عقل سرخ"سهروردی، که فضای ساختارشکنی دارد و بعد مطالعه مطالبی که تالار قندریز چاپ میکرد به سمت طنزسیاه کشیده شدم.
کاریکاتور در زندگی شخصی شما چه تاثیری گذاشته است؟
من 16 ساله بودم که در دانشگاه شیراز در رشته الکترونیک قبول شدم و با تجربیاتی که در گرافیک کسب کرده بودم در دانشگاه به شکل جدی کار طراحی و گرافیک را دنبال کردم و پس از پایان دوره کارشناسی به واسطه این که طراحی و تکنیکم خیلی خوب در رشته معماری دانشگاه تهران پذیرفته شدم و دربرهههای زمانی مختلف همواره کاریکاتور و طراحی نقش مهمی را در زندگی من ایفا کرده است و شاید اگرکاریکاتور و علاقه من به آن نبود مسیر زندگی ام به کلی تغییر میکرد.
درکاریکاتور تاکنون چه فضاهایی را تجربه کرده اید؟
طرح های نخستین من طرح های ساده ای بود که به مروربا تاثیراتی که ازبزرگان جهان کسب کرده ام فضای کارهایم تغییرکرد. پس ازاین که برای نخستین بارکارهای مگریت و گویا را دیدم به سمت فضاهایی با هاشورهای سیاه گرایش پیدا کردم که به گونه مولد طنزسیاه بود گرایش پیدا کردم وتا چند سال اخیر فضای کارهایم سیاه و وهم آور بود ولی درچند سال اخیر با گرایش به روشی انتزاعی تر از رنگ نیز به صورت عنصری فرعی درکارهایم استفاده میکنم. درکارهای جدید هم سعی کردهام که به تجربه های جدیدی و خارج از چهارچوب متعارف دست بزنم. شاید برایتان جالب باشد که من برای کودکان نیزکار کرده ام و با خلق شخصیت خیالی آبی کوچولو، پپرخانوم و پروفسور دال شین روشی را برای آموزش کاریکاتور به کودکان بوجود آوردهام.کارهای من قصد خنداندن ندارند.من به مرور به یک بیان فلسفی گونه درباره جنگ و مرگ در طراحی دست پیدا کردم که موجب حرکت های بعدی من شد.طنز سیاه به گونه ای رفتن به سمت انسان کولی و فلسفه است و برای من همیشه این فضا از جذابیت ویژه ای برخوردار است .
آیا شما در کاریکاتورهایتان تلاشی ندارید تا به مساله اجتماعی خاصی بپردازید؟
من معتقد نیستم که ازطریق هنرباید اعتقاد یا فکری را حقنه کرد، به روشنفکری و آزادی فکردر هنرباور دارم. بنابراین کنارمیایستم و ذهن خودم را به پرواز درمی آورم وبا آن تصویر می سازم، سپس از آن دور شده و حاصل کارم را تئوریزه میکنم. به تئوری و نظریه پردازی در هنر به عنوان محور اصلی آن معتقد هستم و اعتقاد دارم که هنر نباید به مسائل اجتماعی بیاویزد، بلکه باید برخودش استوار باشد و به جامعه هم نگاه کند، دراین صورت به طورطبیعی مسائل اجتماعی و تاریخی هم درآن انعکاس پیدا می کند.
چه شد که به سمت طراحی با آب مرکب روی آوردید؟ پس از کارهای اولم، احساس کردم که باید تجربه های تکنیکی داشته باشم و درجا نزنم. چون نقطه نظرم نسبت به مسائل نیزتغییراتی کرده بود. رو آوردن من به طرح مرکبی زائیده نیازگریز ناپذیرمن به تنوع و تکامل بود، می خواستم تکنیک دشوارتر و اعصاب خردکنی را آزمایش کنم و یاد بگیرم.
انتهای پیام/مریم آموسا/31