سرویس تجسمی هنرآنلاین؛ تمام شرکت کنندگان خارجی سمپوزیوم چهارم تجربه کار با سنگ را از دو سال تا 15 سال در کارنامه خود دارند و در سمپوزیومهای بسیاری شرکت کردند.
با سابقهترین آنها خوزه میگل ایسلا از اسپانیاست که در بیش از 70 سمپوزیوم به گفته خودش شرکت داشته و برای تهران طرحی آبستره از یک ساز موسیقی را با سنگ اجرا کرده است. هر چند به نظر میرسد طرح او برای اجرایی شدن با سنگ مشقتهای بسیاری دارد اما او همان طور که در حال سابیدن مجسمهاش است میگوید: میدانم که قدرت سنگ از من بیشتر است و دانستن همین موضوع به من کمک میکند که با این متریال کنار بیایم.
از کنار او که بگذریم رولاند مایر از کشور آلمان است که معتقد است تهران شهر بیمجسمهای است.او در حال ساخت مجسمهای عمودی است که به گفته او برای این طراحی شده تا مخاطب کشف کند هر قسمت این مجسمه دارد درباره چه چیزی صحبت میکند. او که میگوید در بیش از 40 سمپوزیوم حضور داشته اسم مجسمهاش را نوعی بازی فکری گذاشته است و دلش میخواهد حتما مخاطب را جلوی کارش به تفکر وادارد. مجسمه اش در پایین یک نیم دایره دارد که ورودی یک خانه را نشان میدهد و بالای سرش چیزی شبیه قیف است. مجسمه او که به شدت فرم گراست به نظر میرسد به سختی از دل مجسمه بیرون آمده باشد. اویر آستورگا از مکزیک اما مشخص است که سالهاست با سنگ کار کرده است. هر چند میگوید تخصص اصلیاش استیل است اما میگوید 15 سال است با سنگ کار کرده. مجسمه او موضوع عجیبی دارد. او در برابر آب شدن یخها در قطب شما و جنوب احساس مسئولیت میکند و میخواهد با ساخت این مجسمه این احساس مسئولیت را با مخاطبان نیز به اشتراک بگذارد.
جالب اینجاست کخ تورگی دورگون از ترکیه نیز که کم سن ترین مجسمهساز خارجی چهارمین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران است نیز همین احساس مسئولیت را کرده و درباره مجسمهاش خیلی کوتاه میگوید: این حفرههایی که میبینید اشاره به آب شدن یخهای قطبی است. به نظرم ما خیلی به زمین آسیب رسانده ایم و شاید این در ظاهر مشخص نباشد. من میخواهم این هشدار جهانی را به گوش مردم تهران هم برسانم. حالا این که مخاطب از هر دوی این مجسمهها این برداشت را خواهد کرد یا نه شاید نیازی به یک زیرنویس داشته باشد. ماریو لوپز دیگر هنرمند خارجی است که هر چند از پرتغال است اما باغ ژاپنی را برای سمپوزیوم ساخته. یک فرم ارگانیک فرم گرا که در نهایت کاری انتزاعی است و شاید ساده ترین کار این سمپوزیوم.
هیروکی آساکاوا از ژاپن اما میگوید این روزها گرچه هنرمندان مجسمهساز ژاپنی تحت تاثیر هنر سنتی هستند اما بیشتر به سمت هنر مدرن گرایش دارند. او هم یک مارپیچ که به قول خودش نوعی بازی است را دارد میسازد. اسم مجسمه اش را گذاشته "کرو کرو 2012" چون میگوید قرار است این مجسمه در یک پارک کوچک باشد و مخاطب تیلهها را داخل این مارپیچ رها کند و صدایی شبیه کرو کرو به گوش برسد.
فرناندو آلوارز از اسپانیا یک نیم دایره ساخته با کلی حفره و میگوید ایده اش را از یک ساختمان قدیمیدر محل زندگی اش برداشته که سوراخهایی برای رد و بدل شدن هوا در آن ساختمان دیده اما به هر حال شما میتوانید هر برداشتی از این نیم دایره و حفرههایش داشته باشید.
آخرین مجسمه خارجی ساز اما کار فرانچسکو پانچری است از ایتالیا. او در این مجسمه تصمیم داشته از گذشته و حال و آینده بگوید. یک پایه که سه مثلث روی آن است و انکه سرش رو به بالاست حال است. او میگوید به نظرم همان قدر که آینده نامعلوم است گذشته هم نا مشخص و گنگ است.
بدون شک هر کدام از این مجسمهها داستانی دارند و به نظر میرسد هر کدام نیاز به توضیحی موقع نصب و این طور که به نظر میرسد بیشتر مجسمهها در فضایی انتزاعی و ابستره خلق شدهاند. باید دید این مجسمهها بعد از اختتامیه به سطح شهر راه مییابند یا در محل ساخت خود باقی میمانند.
انتهای پیام/31