کتاب کودک در ایران وضیعت بسیاربغرنجی دارد و ناشران در مقایسه با دیگرحوزه های فرهنگی، کمتر برای انتشار کتاب های حوزه کودک و نوجوان از خود اقبالی نشان می دهند و دربیشتر موارد اگر وارد حوزه کتاب های کودک شوند، کتاب های بازاری شانس بیشتری برای انتشار دارند.

البته اگر نویسنده ای با اقبالی هم پیدا شد که ناشری برای انتشارکتابش ازخود اقبال نشان داد، در بیشتر موارد اگر تصویرسازی برای کتاب او انجام شود این تصویرسازی با بی اطلاعی نویسنده از تصویرگرکتابش خواهد بود.

ما نویسندگان کودک ونوجوان رویاهای خودمان را برای کودکان می نوسیم و برای ما بسیارمهم است که چه کسی رویاهای ما را به تصویرمی کشد.

برخی ازن اشران نیز از تصاویر آماده برای آماده سازی یک کتاب استفاده می کنند و همین موضوع در بیشتر موارد موجب می شود که داستان و تصویرسازی با هم خوب منطبق نشوند وهر کدام ساز خودشان را بزنند.

در چنین شرایطی اگر کتاب خوبی هم نوشته و تصویرسازی شود با توجه به رکود بازار کتاب و پخش نامناسب کتاب، به سختی درکنارکتاب های بازاری جایی درکتاب فروشی ها برای عرضه پیدا می کند.

بسیاری از کتاب های حوزه کودک و نوجوان با اینکه بازارچاپ و پخش کتاب درتهران متمرکز شده است حتی درکتاب فروشی های تهران هم عرضه نمی شود، چه برسد به این که به کتاب فروشی های شهرستان راه پیدا کند.

متاسفانه بازارکتاب تولیدی درحوزه کودک درایران بسیارضعیف است؛ حتی اگر ناشری ازخودش برای انتشارکتاب کودک رغبت نشان بدهد؛ شرایط توزیع کتاب کودک درآن قدرضعیف است که کتاب های تالیفی درحوزه کودکان تنها درتهران و چند شهر بزرگ توزیع می شود و به کتاب فروشی های شهرستان ها راه پیدا نمی کند.

همچنین قیمت کتاب کودک درایران با توجه به این که سوبسید به آن تعلق نمی گیرد بسیاربالا است درچنین شرایطی چگونه انتظار داشته باشیم که یک خانواده با درآمد حداقلی بتواند درماه برای دو کودکی که دارد حداقل دو کتاب بتواند بخرد.

درچنین شرایطی خانواده ها مجبورمی شوند به سمت کتاب های بازاری روی بیاورند و کتاب های "سه تا هزار تومانی" را از کیوسک های روزنامه فروشی بخرند وقید کتاب های خوب را بزنند.

درچنین شرایطی من نویسنده واقعا نمی دانم چه راهکاری باید اندیشید تا تحولی دروضیعت کتاب در ایران بوجود آید، آیا تعلق گرفتن سوبسید به کتاب های کودک ونوجوان می تواند خون تازه ای به حوزه نشرکتاب کودک بدمد، نمی دانم.

اگر به حافظه تاریخی مان رجوع کنیم می بینیم که دربیشترموارد هرگاه که سوبسید دولتی به کالایی تعلق گیرد، دست درآن کار زیاد می شود و کارهای بازاری، بازار را اشباح می کنند.

درشرایط فعلی نویسنده ایرانی دروضیعت خوبی قرارندارد؛ اگرسوبسیدی هم به کتاب های این بخش تعلق گیرد به نظرم دیگرهیچ کتاب تالیفی دراین حوزه منتشرنخواهد شد وکتاب های ترجمه با کیفیت پایین بازار را اشباح می کنند.

بهتر است شرایط به سمتی برود که با تعلق گرفتن سوبسید به کتاب های تولیدی خون تازه ای به فضای نشر کودک دمیده شود وکودکان مان حداقل کتاب خوب به دستشان برسد.

متاسفانه بسیاری از کسانی که اتفاقا ربطی هم به بازار کتاب کودک ندارند اظهارات عجیب غریبی درباره این حوزه می کنند و مدعی هستند که انتشارکتاب کودک درایران بسیارآسان است و نویسنده ها و ناشران این حوزه با نوشتن یک کتاب 17 صفحه ای سود بالایی به جیب می زنند.

اما اگر نگاهی اجمالی به تیراژکتاب کودک در ایران ودشواری های انتشارکتاب بکنیم متوجه می شویم که کتاب کودک درایران هرگزدرشرایط آرمانی قرارنداشته و ندارد.

خود من که چندین جایزه معتبرادبی دراین حوزه دریافت کرده ام وچند کتابم نیز به زبان انگلیسی ترجمه شده است، با توجه به شرایط نشرکتاب کودک درایران؛ مجبورم بیشترازروی تفنن، هرازگاهی کتاب کودک بنویسم و گاه دو سال هم برای انتشارش انتظار می کشم.

من واقعا نمی دانم چرا درکشورما سینما ملی داریم وشاهد حمایت های دولتی هم دراین بخش هستیم اما هیچ مرجع قانونی ازحوزه تالیف ملی حمایت نمی کند.

متاسفانه در کشورما برای تصمیم گیری هایمان هرگزاز کودکان نظرسنجی نمی کنیم و به گونه ای حق و حقوق آنها را نادیده می گیریم اما ای کاش شرایط به سمتی می رفت که کودکان مان درجای جای ایران ازسهم یکسانی برخوردارباشند و بتواند دررفاه زندگی کنند و کتاب های خوب به دستشان برسد. این حداقل آرزویی است که می توانیم برای کودکان مان درروز جهانی کودک بکنیم.