گروه فرهنگ و ادب هنرآنلاین، این که یک برگ از 365 برگ تقویم را به کودک اختصاص داده اند، چیز کمی نیست. کودکان،آن قدر اهمیت داشته‌اند که روزی را به آنها اختصاص دهند،حتی اگر آن گونه که باید و شاید این گروه از مردم جامعه را با حق و حقوق خود آشنا نکنند و به اموزش و پرورش‌شان اهمیت ندهند. شانزدهمین روز از ماه مهر، روز جهانی کودک نام گرفته. به بهانه این روز با کسی به گفتگو نشسته‌ایم که کودکان دیروز و امروز، او را به خوبی می‌شناسند. مجموعه "بازی با انگشت ها"، "اون کیه،اون چیه؟"،"ترانه های نیایش"،"قصه دوتا لاکپشت تنها" و...از جمله آثار این شاعر و نویسنده نام آشنای کودک و نوجوا‌ن‌اند. گفت‌وگوی هنرآنلاین با مصطفی رحماندوست به بهانه روز جهانی کودک را می‌خوانید:

ادبیات کودک و نوجوان، شاخه ای نورسته از درخت تنومند ادب فارسی است. جایگاه این ادبیات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

روزگاری می گفتیم به جز ژاپن، وضیت بهتری را به نسبت کشورهای دیگر در سطح منطقه دارا هستیم اما حالا این طور نیست؛ کشورهایی چون مصر و کره جنوبی، بسیار جلوتر از ما هستند. ما به لحاظ تعداد شمارگان، سطح فهم مخاطب، میانگین مطالعه و... از وضعیت خوبی در سطح منطقه برخوردار نیستیم، چه رسد به قیاس با کشورهای دیگر.

علت را در چه می بینید؟

یک دلیل و دو دلیل برای این کار وجود ندارد.از یک سو سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین است و کم اند خانواده هایی که مخاطب جدی و حرفه ای کتاب هستند. هرچند این روزها تعداد پدر و مادرهایی که با کتاب‌های خوب آشنا هستند و سراغ کتاب‌های بازاری نمی‌روند بیشتر شده است... از سوی دیگر سیستم آموزش و پرورش به گونه ای است که بچه ها را از هرچه کتاب است بیزار می کند؛ سیستمی که در آن نه نیروی فکری کارامدی وجود دارد که بنشیند و برای بچه ها برنامه ریزی کند و نه بودجه چندانی دارد تا به تجهیز کتابخانه‌ها بپردازد.

به جز اموزش و پرورش، شهرداری، وزارت ارشاد و نهادهای مرتبط دیگر هم هزینه چندانی برای ساخت کتابخانانه صرف نمی‌کنند؟

همه مشابه هم رفتار می کنند. کتابخانه، بهترین مکانی است که می تواند بچه‌ها را به کتاب علاقه‌مند کند، به شرط این که سیستم آموزشی آنها را با کتاب اشنا کرده و به این سمت، سوق داده باشد وگرنه به جایی می رسیم که اینک در آنیم. بین 52 کشور در رده جهل و پنجم به لحاظ درک مطلب و در ردیف 185 از جهت سرعت اینترنت هستیم.

سرعت اینترنت چه ارتباطی به ادبیات کودک دارد؟

بالا بودن سرعت اینترنت، نشانه رشد فرهنگی یک جامعه است و باید به اطلاع برسانم که ما از عراق و افغانستان هم در این زمینه عقب تریم.25 سال پیش فکر می کردیم ادبیات کودک و نوجوان ما می تواند در دنیا تاثیرگذار باشد اما امروز، همه آرزوهامان، نقش برآب شده است.

قرار ارشاد مبنی بر این که ناشران و کتاب فروشی ها از پرداخت مالیات معاف می شوند و هرکس که بخواهد می‌تواند مکان مسکونی خود را به کتابفروشی تبدیل کند تا چه اندازه در رشد کتابخوانی تاثیرگذار است؟

کتابفروشی دردی را درمان نمی کند و فایده ای ندارد.منصفانه داوری کنید، جایگاه کتاب در سبد خانوار کدام است؟! گرانی و تورم اقتصادی، به ویژه در سال های اخیر موجب شده، درآمد طبقه متوسط و قدرت خرید او به عنوان موثرترین طبقه اجتماعی پایین بیاید و توان خرید کتاب را اتز دست بدهد. حقوق کارمندان در سال، پنج یا شش درصد بالا می رود اما قیمت کتاب،25 درصد.شما خود را به جای پدر و مادر بگذارید، ترجیح می دهید شکم بچه تان را سیر کنید یا برایش کتاب بخرید؟! باور کن تا شکم سیر نباشد کسی به فکر غذای روح نمی افتد.

حضور در نمایشگاه‌های مختلف تا چه اندازه به جهانی شدن ادبیات کودک و نوجوان کمک کرده است؟

شاعران و نویسنده ها راه خود را پیدا نکرده اند اما تصویرگران ایرانی توانسته اند زبان خود را جهانی کنند به عبارتی ملاک های هرجشنواره را دریافته اند و هماهنگ با آن رفتار می کنند و این کار خوبی ها و بدی های خاص خود را دارد. حضور در نمایشگاه‌های گوناگون از یک سو برای ایران، اعتبار بین المللی می آورد از سوی دیگر موجب فاصله گرفتن تصویر از مخاطب می شود.یعنی آنچه تصویر می شود هویت ما را نشان نمی دهد بلکه بیانگر معیارهای هر جشنواره است.

پس شما معتقد به بومی گرایی هستید؟

هرچه کاری که خلق می کنیم، بومی تر باشد به همان اندازه جهانی تر است و این بومی گرایی،کمی در کتاب های کانون پرورش فکری به چشم می خورد.

اشاره کردید به این که تا اندازه ای تصویرگران توانسته‌اند راه جهانی شدن را پیدا کنند،این به زبان متفاوت تصویرگری برنمی گردد. به هرحال شاعران و نویسندگان به زبان فارسی می نویسند،زبانی که به نسبت انگلیسی،گستره بسیار کمتری را دربرمی گیرد؟

زبان، نویسنده و شاعر را بسیار محدود می کند؛ ترجمه از فارسی به انگلیسی هم هزینه بر است.کلا موارد این چنین به یک برنامه ریزی کلان فرهنگی نیاز دارد اما به نظر می رسد،متولیان فرهنگی ما آنچنان دغدغه فرهنگ ندارند.همه ما گرفتار روزمرگی شده و ارزش هامان را فراموش کرده ایم.

جدای از بازار جهانی، تالیف در کشور خودمان هم به نسبت ترجمه،کم مخاطب تر است. این به ضعف متن های ما برمی گردد یا منفعت طلبی ناشران؟

باید برای تالیف سرمایه گذاری کنیم.اوایل انقلاب، همه به دنبال یک جور هویت بودند اما حالا ناشران به دنبال پول و درآمد بیشترند حتی اگر به فرهنگ و رشضد و گسترش آن هم فکر کنند کاغذی وجود ندارد که بخواهند کتاب خوب منتشر کنند؛ بازار ایران هم که پر شده از کالای چینی، چند وقت دیگر کتاب چینی هم می آید، نگران چه هستی؟!

قصه های ایرانی، می توانند معرف فرهنگ و ادبیات ما باشند...

متل ها،افسانه ها و ادبیات کهن ایران، گنجینه های بی پایانی هستند که هویت و فرهنگ ما را تشکیل می دهند و لازم است کودکان و نوجوانان با این میراث لرزشمند آشنا شوند و با شناخت گذشته خود به دوره جدید قدم بگذارند. از سوی دیگر قصه ها می توانند عادت مطالعه را در میان مردم افزایش دهند اما هیچ سرمایه گذاری بر بازنویسی و بازآفرینی قصه ها و شناساندن آن به نسل جوان نشده چه رسد به معرفی جهانی؟!

تلویزیون، یکی از رسانه هایی است که می تواند در این زمینه نقش داشته باشد...

بی گمان همین طور است اما چنین نمی کند.در هر فیلم و مجموعه ایرانی،انواع و اقسام اوازم اضافی و تزیینی دیده می شود که 90درصد مردم آرزوی داشتنشرا دارند و به خاطر گران بودن ،نمی توانند صاحبش شوند اما در هیچ کدام یک کتابخانه به چشم نمی خورد؟! این است رسانه ملی!!!

با این اوصاف وضعیت کتاب کودک را چطور بررسی می‌کنید؟

اوضاع کتاب را از سه منظرپدیدآورنده، ناشر و مخاطب می‌توان مورد بررسی قرار داد. شاعران و نویسندگان و مترجمان، کتاب‌های خوبی تالیف و ترجمه کرده‌اناد؛ مردم هم این روزها، سطح سلیقه‌شان بالا رفته و کتاب خوب را از بد می‌شناسند و کمتر به سراغ کتاب‌های بازاری می‌روند؛ گرچه هنوز هم تعداد کتاب‌های بازاری کم نیست. می‌ماند سومین ضلع که باید به آن توجه شود.

منظور گرانی کاغذ و مشکلات نشر است؟

گرانی کاغذ که چه عرض کنم، نبود آن، فرهنگ مملکت را تهدید می‌کند. ارزی که به واردات کاغذ سیگار اختصاص داده میو.د در رده نهم است و هیچ بوداجه‌ای برای تامین کاغذ نشر در نظر گرفته نشده است. قیمت کاغذ در شش ماه گذشته، 7 برابر شده و این بر فرهنگ و گسترش فرهنگ کتابخوانی که متولیان، بسیار از آن سخن می‌گویند تاثیر می‌گذارد.

از نشر و نبود کاغذ و مشکلات آن که بگذریم به شعر کودک می‌رسیم. مصطفی رحماندوست از جمله شاعرانی است که وزن و قافیه را در شعر کودک می پسندد

آره موسیقی شعر کودک باید سیر و غنی باشد.بچه ها به مرور زمان باید با سبک های مختلف آشنا شوند من شعر سپید را برای نوجوانان می پسندم بچه ها عاشق ریتم و تکرار و وزن و قافیه هستند و بهتر است این امکان را از شعر کودک نگیریم.

به همین دلیل است که هیچانه‌ها کودکان را جذب می کنند؟

بچه ها با این هیچانه ها بازی می کنند و لذت می برند و لذت اصلی است که نباید و نباید و نباید به دست فراموشی سپرده شود.

احمد شاملو، براین باور است که موسیقی، حتی در شعر سپید هم وجود دارد اما نوع آن متفاوت است

دقیقا همین طور است.موسیقی شعر سپید اگرچه برای ما آشنا نیست اما به یک دلیل ساده و شاید کودکانه این نوع شعر هم،موسیقایی است و آن،این که کهگاه پیش آمده وقتی شعر سپید می خوانیم،یکی می گوید:ـ«ای بابا خراب کردی! بگذار من بخوانم» این ای بابا خراب کردی، از وجود موسیقی در این گونه از شعر خبر می دهد.اما موسیقی که به طور کامل از قوانین حاکم بر افاعیلی عروضی،پیروی نمی کند.

قصه، یکی از دغدغه های جدی مصطفی رحماندوست است. حتی در شعرهای شما هم قصه و نکته ای نهفته است

قصه همواره با انسان بوده. اصلا بشر به قصه نیاز دارد در هرمکان و زمانی. متاسفانه یکی از عمده ترین مشکلات ما این است که دیگر پدر و مادرها برای بچه های خود قصه نمی گویند در چهره آنها نگاه نمی کنند و دستشان را در دست نمی گیرند و این خیلی بد است.

و همه این عوامل باعث شده که شما مجموعه "بازی با انگشت ها" را بسرایید؟

دلم می خواست پدر و مادرها نه به قصد ردکردن بچه ها از خیابان که تنها و تنها برای بازی با آنها،دست بچه هاشان را در دست بگیرند و برایشان شعر بخوانند و قصه بگویند.هیچ چیز زیباتر از این ارتباط کلامی نیست.باور کنید.

مصطفی رحماندوست در "قصه دو تا لاکپشت تنها" از عشق سخن گفته؛از دوستی دو جنس مخالف... یعنی یکی از خط قرمزهای این چند سال را نادیده گرفته

عشق، پایه هستی است.این عشق به معنی جنسیت و برپایه آن نیست؛ چه اشکالی دارد حتی دوجنس مخالف به هم عشق بورزند ؟! پرداختن به این مقوله، خوب است؛ باور کنید .

ظاهرا این کتاب، کتاب درسی بچه‌های ایتالیا شده است؟

آره؛ انگار آنها تنهاتر از ما هستند. خدا همه انسان‌ها را تنها آفریده و عشق گریز از این تنهایی است و یک همسفر خوب، مسیر را برای تو کوتاه‌تر و هموارتر می کند و موجب می شود، کمتر این تنهایی را به خاطر بیاوری گفت‌وگو: زهره نیلی