گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مدت کوتاهی است مجموعه شعر «معارضه» سروده نگین فرهود تحت مجموعه (از حاشیه) از سوی انتشارات افراز به چاپ رسیده. این اثر دربردارنده‌ ۳۷ شعر در دو بخش است. بخش نخست شامل ۱۷ شعر مستقل و بخش دوم عریضه‌ها که ۲۱ شعر نیمه‌ مستقل را دربرمی‌گیرد. پیش‌تر از این شاعر دو کتاب «از رنج اشیا» و «خطبه خاک» در نشر حکمت کلمه نشر یافته است. به‌بهانه انتشار کتاب تازه فرهود گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم.

خانم فرهود، به‌نظرم سومین مجموعه شعر شما «معارضه» با دو مجموعه‌ قبلی یک تفاوت مهم دارد و آن‌ هم انتزاعی ‌شدن بیشتر شعر‌ها نسبت به دو دفتر قبلی است.

خیلی مطمئن نیستم از پاسخی دقیق به این پرسش، اما از آ‌نجا که قصد دارم شیوه‌ صادقانه‌ای را در گپ‌وگفت پیش بگیرم، شاید بد نباشد بگویم ذهنی که سعی در جست‌وجوگری دارد کنکاش می‌کند، مدام تخیل می‌کند و پادرهواست، ذهنی که در نقب‌زدن به لایه‌های نادیدنی و ناشنیدنی ا‌ست و حواسش را متوجه هر آنچه می‌کند که لمس‌کردنی و شناسا نیست. لابد برآیندش در نوشتن فضایی انتزاعی ا‌ست. مدام در فاصله‌ گرفتن از شمایل‌پذیری‌ام، در اشاره به دورها و بعیدها، و خلق تصاویر و مفاهیمی که مابه‌ازای بیرونی ندارند. هر چند به‌گمانم «معارضه» در قیاس با دو مجموعه‌ پیشین چنین طرزی را کم‌تر دنبال می‌کند.

ایده‌ای که در ذهن داشتید و بخش دوم کتاب «معارضه»، یعنی عریضه‌ها را با آن نوشته‌اید از کجا سرچشمه گرفته و آیا استفاده از این شیوه _ بگذارید من اسمش را بگذارم شعر منثور، هر چند ممکن است شما با آن مخالف باشید_ عامدانه بوده؟ در حقیقت آیا به‌نوعی می‌توان گفت طراحی‌ شده عریضه‌ها را نوشته‌اید؟

عریضه‌ها را شاید بتوان شعر بلند چندپاره‌ای خطاب کرد که کم‌وبیش در به‌هم‌پیوستگی است. در نوشتن عریضه‌ها بیش از آن‌که مراقب شعربودگی باشم، چشمم به روایت است و دیگر مهم نیست سطرها چگونه خود را در متن می‌آزمایند؛ طویل، نثرگونه، تقطیع‌ شده، یا غیر از آن. بله، من برای عریضه‌ها ایده‌ای پرداخته بودم، اما لابد در نوشتن همه‌چیز غیرقابل پیش‌بینی ا‌ست و در نهایت عریضه‌ها خودشان تصمیم‌گیرنده بودند، نه من.

در خطبه‌ (خاک و معارضه)، مخاطب با شاعری روبه‌رو می‌شود که از متون کلاسیک ادبیات فارسی و متون عرفانی بسیار بهره‌مند شده و وام گرفته است. در بعضی سطرها تاثیر مطالعات عرفانی شاعر به‌وضوح دیده می‌شود. در دفتر اول شما نمی‌‌توان گفت که ردپای این شکل مطالعاتی دیده نمی‌شود، اما در خطبه‌ (خاک) و در شعرهای (معارضه) بیشتر از قبلی‌ها شاهد چنین وضعیتی هستیم. خودتان در این‌باره چه می‌گویید؟

بی‌شک هر متنی شعر یا جز آن محصول یک دوره‌ زیستی شاعر و نویسنده است که حوزه‌ مطالعاتی‌اش نیز در همین چرخه جای می‌گیرد. سال‌هاست بر خودم واجب می‌دانم که به‌ویژه متون نثر کلاسیک را واکاوی کنم، هر چند در نثر گنجاندن متونی از این دست بحث مفصل‌تری می‌طلبد، چرا که رفتار کلمه در آن‌ها بیش از آن‌که به نثر مایل باشد، شعرگونه است. «از رنج اشیا» نتیجه‌ رویارویی من با من آن سالیانم است، با نوع نگریستنم به داشته‌ها و اندوخته‌ها، همین.

خانم فرهود، به‌عنوان پرسش آخر، شعر زنان را در یکی دو دهه‌ گذشته چطور می‌بینید؟

به‌نظرم زن‌ شاعر در دهه‌ اخیر بیش از پیش همت، هوشمندی و هدفمندی را با خود همراه داشته است. دقیق‌ شدن در تفاوت‌های زیستی، بدن، عواطف، عنادها و پرهیزهای رواشده و چه و چه، ادبیات را با شکلی دیگرگون از شعر زن مواجه کرده است (دیگرگون و نه لزوما متعالی). من دهه‌ نود را دهه‌ای پراهمیت در شعر می‌بینم و اگر اغراق نباشد، باید بگویم معتقدم زنان در ایام آینده نجات‌دهنده‌ شعر معاصر خواهند بود.