به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی نمایشگاه، در این نمایشگاه هنرمند با چیدمانی از ۷۲۲ فرم تخم مرغی شکل مسأله زایش و تکثیر را به چالش کشید. عنوان نمایشگاه ترکیبی از کلمه egg و ego است. تعداد ۷۲۲ قطعه که دو شامل دو قطعه سرامیکی در ابعاد بزرگ، ۱۲۳ قطعه سرامیکی بارکددار و بقیهی چیدمان با متریال پوسته تخم مرغ ساخته شدهاند. در واقع با خلق این مجموعه و ارائه آن به صورت چیدمان به مسأله زایش، تکثیر افسار گسیخته و مصرف گرایی اشاره کرده است.
خسروشاهی برای خلق این مجموعه به خاطرات دوران کودکیاش و بازیهای سرخوشانهاش در مرغداری عموش رجوع کرده است. سولههایی پر از مرغ که بدون هیچ نظم و ترتبی به هر سو سرک میکشند و همه همه و بوشان فضا را پر کرده است. گویی مرغها هر یک نماد و نشانه از جامعه انسانی هستند که در صفهای طویل نان گوشت و مرغ شیرایستادهاند و آرام و قرار ندارند و گاه به بهانهای کوچک با هم به جنگ و حتی جنگهای خونین میپردازند.
همواره در طول تاریخ مسأله تولید مثل و زایش از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است و نوع رویکرد و نگرش انسانها و جوامع موجب به این مسأله در جوامع مختلف متفاوت است. با این که در جوامع انسانی شیوه تولید مثل جز در مواردی خاص یکسان است اما هر یک از انسانها زیست متفاوتی دارند و گاه این زیست متفاوت موجب شده تا با موجودات ناقص و عجیب الخلقهای روبرو شویم که ما را به یاد مثل معروف شتر گاو پلنگ میاندازند.
شیوا بیرانوند منتقد هنری گفت: اینستالیشن زهرا حبیبی خسرو شاهی با موضوع Eggo ضربهای قرمز رنگ به تصویر ما از «واقعیتِ زخم» میزند؛ کفپوشی آیینهگون و مهآلود و واپاشی یک ظاهرا«مرغداری» پس از یک فاجعه، یک حمله خونبار که با نوری قرمز و گرم، چون خونی تازهریخته_شده ما را به آیینی سوگوارانه و پساز فاجعه فرا میخواند.
او افزود: همهچیز در این اثر حاکی از یک پایان پر از وحشت است؛ جایی که کانون تولد است به کانون مرگ بدل میشود؛ نطفهها سقط شدهاند و گلهای هم سقط شدهاند انگار که یک «نسلکشی»ِ عریان رخ داده باشد! در این اثر شاهد فضایی شبیه «زهدان» «دریدهشده» یک «زن» که همه تخممرغهایش به غارت شکسته و لهگشته است هستیم و در میان اثر در یک جای بالا و محکم دو تخممرغ « آرمانی» و «یوتوپیایی» و بیگزند را میبینیم که انگار نمونههایایدهآل نطفهها هستند؛ سفت و سنگی و محکماند و از گزندِ تاراج درامان!
این منتقد هنری ادامه داد: این فضای نسلکشی گونه این زهدان محروم از «مادری» در فشاری از رنگ قرمز یک زایمان ناممکن نوعی «نشدن»، «نبودن» و «نازایی» هولناک را بهدید میآورد. شیوه اینستالیشن این اثر صادقانه و گویا و به خود مطمئن است؛ تخم مرغهای تُرد در جایی برای دوری از «گزند» نیستند، در رحم نیستند رحم پیشتر دریده شده و همهچیز به بیرون پرتاب شده! تخممرغها روی زمین است جایی که بیشتر میتوان لهشان کرد!
به گفته بیرانوند؛ زهرا حبیبی درون تخممرغها را با ساروجی سخت پرکرده از دور شکسته و از نزدیک سفت و با دواماند. گروهی تخممرغ سرامیکی کوچک هم هست که از اساس سخت خلق شدهاند و روی خود یک بارکد دارند؛ بارکدهایی که ما را یاد خالکپبیهای آشویتس میاندازد و یاد نوعی هویتدادن اجیاری، قوامیافتگی و «بودن»ِ شناسنامه_دار سخت میافتیم که انگار برای بودن و برای بیگزند بودن باید سختپوست و بینفوذ شد!
او گفت: بستر کار از «آیینه» است اما نه خودِ آیینه بلکه آیینهای مهآلود که ما را به خود راه نمیدهد آیینه ناروشن و گمکننده است؛ آیینهای که هولناکی فضا و نورپردازی ساده تشدید میکند. اثر زهرا حبیبی در مرزی بین تُردی شکننده پوست تخممرغ و سختی و سخت_جانی سازههایایدهآل یوتوپیایی بیگزند، بازی جالبی با تردی و سختی میکند؛ آنچه از بیرون ترد است از درون سخت است و آنچه از بیرون سخت از درون شکننده و همهاین فضای پارادوکسیکال و گمگننده ما را به مفهومی نزدیک و دور چون«ego» میرساند و پرسش درباره آن!
بیرانوند در بخش پایانی سخنانش گفت: پرسشی بازیگوش و سرمست که Egg یا تخممرغ را با Ego دیوند میزند و فرزندی از جنس کلمه و هنرزاده میشود؛ «Eggo»!! که بازی سرمستی با این دو واژه دارد و پرسش پرتاملش را در دل این سرمستی و بازیگوشی و صراحت، به میان میآورد؛ نام اثر به اثر سنجاق نشده؛ نامِ اثر، «خود» ِ اثر است!
محمود مکتبی هنرمند و منقد هنری گفت: نوع رفتار هنرمند در برخورد با روزمرگیها و زیستش نشان دهنده پرسشگر بودن اوست. واقعیت را میبیند، مرور میکند و در نهایت دچار یک نشخوار فکری با تاملی آرتیستیک میشود.
او افزود: تصادفی بودن، تکثیر و میل به بینظمیای غیر قابل بازگشت، جهان پیرامون ما را بازنمایی میکند که ما تنها قادر به کم کردن سرعتش هستیم. بینظمیای فراگیر که نظم و سریالیتی در خود دارد. نگاهایدهآلیستی هنرمند نقصان بوجود میآورد و این نقصان باعث پرسشهای بیجواب پرتکرار میشود و در نهایت این پرسشهای بیجواب مکرر بیهودگی و پوچی در اثر را سبب میشود.
فوأد نجمالدین هم گفت: برخلاف بسیاری از آثار که معمولاً پیچیدگی زیادی در ارجاع دارند و دشواری و ابهام زیادی برای مخاطب ایجاد میکنند در این اینستالیشن ارجاعات و اشارات مستقیمی وجود دارد که مستقیماً مخاطب را با فرم تخم مرغی شکل، ناکامل آن، بازتولید آن، بزرگ شده آن در متربال تغییر شده آن و... مواجه میکند که بهر حال تخم مرغ است.
او افزود: ما با اثری روبه رو هستیم که از یک شی عمومی فیزیکال در جهان، که اتفاقاً ساخته دست بشر نیست. تعداد، نوع ارائه و تفاوت متریال در چیدمان همواره ما را با مفاهیمی چون جهان در شکل نخستین، جهان در شکل بیانسان و... مواجه میکند. رویکرد و تمهایی که در اثر هنرمند است بحث درباره نقطه آغاز است. جایی که از تخریب، تغییر و شکلهای اضطرار حرف میزنیم هنرمند وجه انسانی به آن افزوده است.
این منتقد هنری با بیان این مطلب که زایش دو باب دارد؛ باب اول: اثر زایش بدون انسان، باب دوم: اثر زایش با مداخله انسان گفت: به گمانم که به باب دوم نزدیکتریم. همه نشانهها از جنس تکثیر کنترل نشده، غیربارور و مصرف گراست. نگاهی ایدئولوژیکی که نظام و صورتبندی حاکم در آخر خودش را بازتولید میکند و از خود بشر برده میسازد. حال موضع هنرمند چیست؟ با نگاه به اثر میتوان گفت که هنرمند درگیر یک کلافگی شخصی است و اثر شرح مصیبتی همه گیر است. دعوت به واکنش یا اکت در مخاطب دیده نمیشود. مرثیه قاب شده بدون دعوت به تغییر...
او در بخش پایانیاش در باره تعامل در چیدمان ایگو گفت: ژانری از واکنش هیچ کاری نکردن و یا مواجهه مخاطب با وضعیت موجود در این اثر شاهد هستیم. شاید اگر در دامنه داینامیک نمیگنجد ولی در دامنه استتیک خواهد گنجید. هر مخاطب در مواجهه با اثر نوعی فشار و یا واکنش را تجربه خواهد کرد و این کافی است.
زهرا حبیبی خسروشاهی متولد ۱۳۶۰ تنکابن وکارشناس صنایع دستی گرایش سرامیک از دانشگاه هنر تبریز است. او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۸۰ آغاز کرده و از سال ۱۳۸۵ تمرکز خود را بروی سرامیک گذاشته است. او عضو انجمن سرامیک ایران و انجمن هنرمندان کانادا ومؤسسه هنرهای تجسمی است. او تاکنون دورههای آموزشی و ورکشاپهای گروهی و انفرادی در استودیوی شخصیاش برگزاری کرده و از سال ۱۳۹۸ با رزیدنسی راه و تبادل هنرمند همکاری دارد.
او تاکنون در جشنواره و نمایشگاههای گروهی متعددی در داخل و خارج از کشور شرکت کرده است. نمایشگاه ایگو آخرین نمایشگاه گالری والی در سال ۱۴۰۰ بود.