سرویس فرهنگ و ادب هنرآنلاین، شانزدهم شهریورماه "هوشنگ مرادی کرمانی" خالق قصه های مجید 68 ساله شد؛ نویسنده ای همچنان مهمترین دغدغه اش نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان است. مرادی کرمانی این روزها همچنان شوق نوشتن برای نوجوانان را حفظ کرده است وهمچنان داستان می نویسد. داستان هایش نه تنها ازسوی مخاطب ایرانی؛ بلکه ازنوجوان های سایرکشورجهان نیز با اقبال روبرو شده است وآثارش به زبان های دیگر ترجمه شده است. اوکه چندی پیش کتاب آب انبارش منتشر شد؛ این روزها درپی کشف سوژه ای برای نوشتن کتاب است . مرادی کرمانی می گوید:" این روزها قلاب انداختم و مشغول ماهیگیری هستم. هنوزسوژه ای چاقی که بتواند ذهن من را چنان درگیر خودش کند که بخواهم بنویسمش به قلاب نویسندگی ام من گیرنکرده است. البته من نویسنده وسواسی هستم و هر سوژه ای را برای نوشتن انتخاب نمی کنم و همین موضوع موجب می شود که تقریبا هرسه سال یک بارنوشتن یک کتاب را آغاز و به انجام برسانم." هنرآنلاین به بهانه 68 سالگی هوشنگ کرادی کرمانی با او گفت وگو کرده است.

چه عاملی موجب شد که شما به نویسندگی روی آورید؟

نوع زندگی من درروستا سیرچ و ازدست دادن پدرومادرم، به ویژه مادرم موجب شد که من همواره کمبودهایی را درزندگی ام تجربه کنم و به مرورهمه این عوامل دست به دست هم دادند که دست به قلم ببرم و داستان زندگی خودم را به بیانی ساده و شیرین که درآن رگه های طنز نیزبه چشم می خورد را بنویسم. زمانی که درروستا زندگی می کردم، تنها ارتباطم با دنیای خارج، نوشتن نامه به عمویم بود که درشهرزندگی می کرد. من دراین نامه ها درباره دغدغه ها ونیازهایی که داشتم می نوشتم. مثلا یکی ازچیزهایی که من همیشه نیازداشتم کفش بود وبرای این که بگویم عمو برایم کفش بخرآن قدردرباره کفش اهالی روستا واتفاقاتی که برای آنها افتاده بود می نوشتم که درنهایت عمویم به همراه نامه یک کفش برایم می فرستاد

آیا برای نوشتن داستان تلاش می کنید؟

برای خیلی ها عجیب است که من هنوزدراین سن وسال می توانم برای نوجوانان قصه بنویسم. من واقعا برای اینکه برای بچه ها بنویسم تلاش نمی کنم آن قدرحس کودکی درمن قویی است که نمی توانم چیزی غیرازاینکه که بچه ها بخوانند، بنویسم.

آبشخور قصه شما کجاست؟

آبشخوربیشترقصه هایی که می نویسم در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خودم است اما من هرگز این سوژه ها را به راحتی خرج نمی کنم و هر بارکه تصمیم می گیرم که قصه چیزی را بنویسم مدت ها درباره آن تحقیق می کنم و بعد دست به قلم می برم شاید یکی ازرمزهای موفقیت من همین موضوع باشد.مثلا برای نوشتن "بچه های قالیبافخانه" شش ماه دریک قالی بافی که بیشتربافندگانش را بچه های کوچک تشکیل می دانند، گذراندم.

این روزها مشغول نوشتن چه کتابی هستید؟

این روزها قلاب انداختم و مشغول ماهیگیری هستم. پس ازنوشتن کتاب آب انبارهنوزنوشتن کتاب خاصی را شروع نکرده ام. راستش را اگر بخواهم بگویم؛ هنوزسوژه ای چاقی که بتواند ذهن من را چنان درگیر خودش کند که بخواهم بنویسمش به قلاب نویسندگی ام من گیرنکرده است. البته من نویسنده وسواسی هستم و هر سوژه ای را برای نوشتن انتخاب نمی کنم و همین موضوع موجب می شود که تقریبا هرسه سال یک بارنوشتن یک کتاب را آغاز و به انجام برسانم.

انتخاب یک سوژه برای شما چگونه است؟

سوژه باید از چنان توانی برخوردار باشد که مرا در وسط راه جا نگذارد. گاهی وقت ها یک سوژه وسط راه من را جا می گذارد و گاه چنان با من قهر می کند که من باید نازش را بکشم تا دوباره روی خوش به من نشان بدهد. گاهی پیش آمده که یک سوژه درابتدای راه با من خوب راه می آید؛ اما وسط راه من را جا می گذارد. این اتفاق نه تنها برای من بلکه برای سایر نویسندگان هم پیش می آید. چند وقت پیش یکی از دوستان شاعرم به من گفت که کتاب خاطرات ات؛ من را وداشت که بخواهم خاطراتم را بنویسم، اما متاسفانه پس از 70 صفحه نوشتن دیگر این کتاب پیش نمی رود.

آیا برای شما پیش آمده که به دلیل شبیه شدن کتابی که مشغول نوشتن اش هستید با کتاب هایی که پیش از آن نوشته اید؛ نوشتن آن را رها کنید؟

بله. این اتفاق چند باربرای من پیش آمده و این شباهت من را بسیارناراحت کرده است؛ اما یک نویسنده حرفه ای هنگام نوشتن باید همه جوانب کار را بسنجد و یک سوژه چنان در ذهن اش پخته شود که بتواند از آن یک بشقاب کتاب خوب برای مخاطبش روی میز بگذارد. به نظرمن هرسوژه ای که برای نوشتن خودش را به نویسنده می نماید، ساز خودش را می زند و آهنگ هر سازی با ساز قبلی باید چنان متفاوت باشد که نویسنده را ترغیب به نوشتن کند. کتاب های یک نویسنده مثل بچه های او هستند که باید درهر مرحله ای ازآنها مراقبت کرد تا خودشان بتواند گلیم خودشان را ازآب بیرون بکشند از این رو من برای این که بچه خوبی تحویل جامعه بدهم خیلی زحمت می کشم.

شیوه نوشتن تان به چه شکل است چقدر روی یک کتاب کار می کنید؟

پس ازاین که یک سوژه خوب به قلابم افتاد، نوشتن اش را شروع می کنم و گاه برای نوشتن یک سطر بارها آن را می نویسم خط می زنم،حتی یک واژه را. برای من تک تک واژه هایی که در کتاب هایم استفاده می کنم، ازاهمیت خاصی برخوردارهستند. گاه پیش می آید برای نوشتن یک سطر بارها و بارها آن را خط بزنم، اما همین سوژه ممکن است پس از سه صفحه چنان خوب پیش برود که دست من را با خود بکشد و با خود بکشاند به سمت جلو. اما داستان روان و خوش نوشت برای من از صفحه سوم یا چهارم خودش را نشان می دهد و جلو می رود.

درمیان کتاب هایتان کدام کتاب نوشتن اش سخت پیش رفت؟

درمیان کتاب هایی که نوشتم کتاب "آب انبار" واقعا من را اذیت کرد و به سختی پیش رفت. موضوع کتاب بسیارسخت بود و تا پیش از آن در سایرکتاب هایم به آن نپرداخته بودم و داستان با فلاش بک هایی که به گذشته داشتم، پیش می رفت و این موضوع به دشواری نوشتن این کتاب اضافه می کرد.

شما برای نوشتن یک کتاب آیا از کامپیوتراستفاده می کنید؟

نه من همچنان دستی می نویسم و پس از کامل شدن کتاب آن را به ناشر می سپارم و ناشر کتاب ام را حروف چینی می کند.

بهترین کتاب تان از نظرخودتان چیست؟

بهترین کتاب ازنظرمن کتابی است که مخاطب با آن بتواند ارتباط برقرار کند. من وقتی مخاطبی می آید و می گوید که من از خواندن این کتاب تان لذت بردم دراین لحظه برایم آن کتاب بهترین کتاب من است. به نظر من یک کتاب همین طوری الکی مورد توجه مردم سخت پسند قرار نمی گیرد؛ پس ازاین نظرمی توانم بگویم که درموقیعت های مختلف "قصه های مجید"، "بچه ها قالیباف خانه"، "خمره"،"شما که غریبه نیستید" و... مورد توجه مردم قرار گرفته اند و این برای من لذت بخش است. تیراژ بالای کتاب های من دلیلی بر این ادعا است. مثلا قصه های مجید تا به امروز 25 بار زیر چاپ رفته است و آخرین کتاب ام آب انبار که تازه چند ماه از انتشارش نگذشته است، تاکنون دوبارمنتشر شده است.

به نظرشما الان وضیعت رمان هایی که درحوزه نوجوان توسط نویسنده های ایرانی نوشته می شود، چگونه است؟ آیا کتابی هست که نظرشما را به خودش جلب کرده باشد؟

من این روزها از چنان فراغتی برخوردار نیستم که وقت بگذارم و کارشناسانه کتاب هایی که در حوزه کودک و نوجوان نوشته شده است را بخوانم از این رو نمی توانم نظر کارشناسانه دراین خصوص بدهم اما به نظر من مهترین اتفاق این روزها در حوزه کتاب کودک و نوجوان انتشار مجدد پژوهشنامه است.

با توجه به این که شما برای سومین بار نامزد دریافت جایزه هانس کریستین آندرسن شده اید؛ چقدر از دریافت این جایزه خوشحاال خواهید شد و چقدر احتمال می دهید که برنده نهایی این جایزه باشید؟

دریافت این جایزه برای من و برای مردم کشور بسیارارزشمند خواهد بود و خیلی خوشحال می شوم زمانی که این جایزه را دریافت کنم. نامزدی این دوره من، برای دریافت این جایزه در بخش اصلی است و اهمیت این نامزدی از دو دوره ای که این جایزه را دریافت کردم بیشتراست. به نظر من جایزه گرفتن اتفاق بسیار خوبی است و من از این که جایزه ای دریافت کنم، همواره احساس خوشایندی دارم هرچند که مردم با خواندن کتاب هایم همواره به من جایزه داده اند.

آیا ترجمه جدیدی از کتاب های شما بزودی منتشر خواهد شد؟

این روزها چند داستان به زبان انگلیسی در حال ترجمه هستند که یکی از داستان هایی که در حال ترجمه است داستان قطاری که می گذرد است که داستان آن هجرت است این داستان ها به انتخاب و پیشنهاد یکی ازمجلات انگلیس انجام می شود.

علاقه شما به سینما ازکجا نشات می گیرد؟

من ازکودکی علاقه زیادی به سینما داشتم اما هزینه فیلم دیدن بالا بود، برای همین همیشه درپی کشف راهی بودم که فیلم بببنم تا اینکه به خاطرعلاقه به سینما خوشنویسی یاد گرفتم. دردوران کودکی من تبلیغات به این شکل نبود وهمزمان با اکران یک فیلم خط هایی که توسط یک خوشنویس نوشته می شد برروی درو دیوارنصب می شد تا مردم به این صورت ازنمایش یک فیلم با خبرشوند. این طوری بود که وارد دنیای عجیب و دوست داشتنی سینما شدم.

با توجه به این که داستان های شما همواره مورد توجه فیلم سازان قرار کمی گیرد آیا کتاب جدیدی از شما قراراست به زودی فیلم شود؟

بله من هروقت که خبر انتشارکتابی را به رسانه ها می دهم؛ فیلم سازان برای ساخت فیلم براساس آن اعلام آمادگی می کنند. شاید خیلی برایتان عجیب باشد که با گذشت حداکثرسه روزازانتشاریک کتاب تلفن خانه من شروع به زنگ خوردن می کند و کارگردان های بسیاری هستند که می خواهند برای ساخت فیلم با من وارد گفت وگو شوند. آخرین فیلمی که براساس داستان های من ساخته شد "شیر تو شیر" ساخته "ابراهیم فروزش" بود که در جشنواره فیلم فجراکران شد. این روزها هم فیلم نامه ای که براساس یکی از داستان های من نوشته شده تصویب شده است و ابراهیم فروزش قرار است که آن را بسازد.

مهم ترین دغدغه و درد شما در زندگی چیست؟

مهم ترین دغدغه و درد زندگی من ازدست دادن مادرم است. مادری که هرچه سنم بالاترمی رود همچنان میل به جستن ویافتنش تشدید می شود وهمین جستجوی موجب شده که درطول زندگی هنری ام بیش ازهرموضوعی درباره مادربنویسم

گفت‌وگو: مریم آموسا