گروه سینمایی هنرآنلاین: احمد گلچین که بیش از یک دهه پیش می‌خواست با سرمایه و تلاش خود بزرگ‌ترین پردیس سینمایی ایران و منطقه را با ۲۵ سالن در تهران بسازد، در ۱۹۶۴ وارد دوبی شد. آن زمان فقط یک سالن سینما در میدان النصر وجود داشت و فقط شب‌ها فیلم پخش می‌کرد. البته آن سینما با پیشرفته‌ترین سالن‌های نمایش امروز تفاوت‌های اساسی داشت؛ سالنی روبار با دیوارهای گِلی و صندلی‌های چوبی که مردم ترجیح می‌دادند به جای نشستن روی آنها روی زمین دراز بکشند و خستگی خود را روی شن‌ها در کنند.

تماشاگرانی هم که می‌خواستند از دور و نزدیک خودشان را برای دیدن فیلم در تنها سالن نمایش دوبی برسانند، معمولا سوار شتر و الاغ می‌شدند. درون یکی از دیوارها سوراخی بود که مردم از آن بلیت می‌خریدند و یک زنگ پنج دقیقه پیش از آغاز فیلم به صدا درمی‌آمد تا تماشاگران را فرابخواند. پنج دقیقه پیش از پایان فیلم هم همان زنگ را دوباره به صدا درمی‌آوردند تا نشان بدهند به زودی باید از سالن بیرون بروند و صندلی‌ها را خالی کنند.

گلچین به یاد می‌آورد که آن زمان بازار نمایش فیلم‌های ایرانی و هندی داغ بود و مردم وقتی از یک صحنه آزرده و خشمگین می‌شدند، بطری‌های نوشابه را سمت پرده پرت می‌کردند. برای در امان ماندن پرده نمایش، خیلی زود بطری‌های پلاستیکی جایگزین فلز و شیشه شد. این ایرانی عاشق سینما در ۱۹۴۲ از سومین همسر پدرش به دنیا آمد و دوران خردسالی و نونهالی‌اش در جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن برای ایران و مردم آن گذشت.

احمد آن روزها را چنین به یاد می‌آورد: «پدرم مردی مذهبی بود و سینما جایگاهی در خانواده ما نداشت. پنج ساله بودم که پدر و مادرم جدا شدند و من تلاش کردم دوام بیاورم. در ۹ سالگی از بلندی افتادم و بینایی یکی از چشم‌هایم را تقریبا از دست دادم اما کم نیاوردم. برای پول درآوردن هر کاری می‌کردم. خانه به خانه می‌رفتم و کتاب‌های اضافی مردم را از آنها می‌گرفتم. بعد کتاب‌ها را می‌فروختم و با پول آن هر شب بلیت سینما می‌خریدم.»

Deira Cinema
افتتاح سینما دیره در دوبی

اولین فیلمی که گلچین در سینما دید، «موبی دیک» بر اساس رمان هرمان ملویل با بازی گرگوری پک بود. بعد عاشق جلد جذاب کتاب «نارنجک آمریکایی» جیمز هادلی چیس شد و نسخه فارسی آن را با ترجمه ذبیح‌الله منصوری و نام «شش قدم تا مرگ» روانه بازار کرد. کتاب خوب فروخت و راهی تازه برابر گلچین گشود. به لطف نبودن قانون کپی‌رایت در ایران، ماجرای انتشار کتاب تا نزدیک به ۱۴۰ نسخه ادامه یافت اما انتشار برخی آنها به مذاق حکومت وقت خوش نیامد.

گلچین که به دلیل انتشار کتاب درباره جنایت‌های ارتش آمریکا در جنگ ویتنام تحت تعقیب ماموران ساواک رژیم پهلوی بود، در ۱۹۶۴ از ایران گریخت و همراه شش هفت نفر دیگر به امارات رفت تا آینده‌اش را آنجا جستجو کند. آنچه احمد با خودش از سرزمین مادری برده بود شامل اندکی پول، مقداری لوازم شخصی و یک فیلم مکزیکی دوبله به فارسی به نام «نبرد تا مرگ» بود. او ساعت هفت بعد از ظهر به دوبی رسید و در مهمانخانه‌ای در میدان النصر سکنی گزید.

فردا صبح که چمدانش را باز کرد، خبری از پول و گذرنامه نبود. احمد در اوج درماندگی به توصیه مالک مهمانخانه به یک کافه در همان حوالی رفت و به کمک فردی دیگر یک نامه نوشت و درخواست گذرنامه کرد. بعد دنبال کار گشت تا غذا برای خوردن و جایی برای خواب شب دست و پا کند. به لطف هنرهایی که در کودکی یاد گرفته بود، شروع کردن به کشیدن نقاشی‌های دیواری با موضوع مذهبی و منتظر رسیدن گذرنامه ماند تا خودش را به انگلیس یا آمریکا برساند.

یک روز ساعت شش صبح در ساحل شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، حاکم دوبی را دید که برای بازدید از کسب و کار مردم آمده است. همان‌جا دریافت می‌تواند در دوبی بماند و در دنیای سرگرمی فعالیت کند. شهر بدون روزنامه و جایی که تلویزیون به ندرت دیده می‌شد و وجود داشت، سینما می‌توانست به نیاز ساکنان برای سرگرم شدن پاسخ بدهد. او با ارتباط‌هایی که دوران انتشار کتاب با بحرینی‌ها برقرار کرده بود، وارد کار انتقال فیلم از این کشور و پخش فیلم در دوبی شد.

گلچین ابتدا فیلم‌های هندی نمایش می‌داد و سپس سراغ فیلم‌های ایرانی رفت و در ۱۹۶۷ شرکت پخش فارس فیلم را راه انداخت. با اینکه در ارتباط مستقیم با شرکت‌های پخش در کن و میلان می‌توانست فیلم‌های روز را به امارات بیاورد اما در نبودن سالن‌های مناسب، تعداد تماشاگران نمی‌توانست بیشتر شود. به همین دلیل، سینما دیره را افتتاح کرد که نخستین سالن با تهویه مطبوع در امارات بود و خود شیخ راشد در مراسم آغاز به کار آن حضور یافت.

Ahmad Golchin (far left) in the UAE from early 1970s
احمد گلچین در دهه ۱۹۷۰ در دوبی

در ۱۹۸۹ با همراهی و همکاری سلیم رامیه شرکتی برای پخش فیلم‌های هالیوودی و بین‌المللی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا راه انداخت و «تایتانیک» را با حضور تماشاگران بی‌شمار در امارات به نمایش گذاشت. در سال ۲۰۰۰ نیاز به وجود سالن‌های بیشتر گلچین را سراغ راه‌اندازی مالتی‌پلکس برد و همزمان با طراحی مال ابن‌بطوطه، نقشه اجرای یک مجتمع بزرگ سینمایی را با ۴۴ سالن ارائه داد. هر چند در نهایت قرار شد ۲۱ سالن در آن در نظر گرفته شود.

سال ۲۰۱۲ شراکت و همکاری گلچین با رامیه به پایان رسید و مرد ایرانی عاشق سینما وقت خود برای تولید و پخش فیلم گذاشت. یکی از آن فیلم‌های «میلیونر زاغه‌نشین» بود. گلچین می‌گوید: «وقتی تهیه‌کننده‌ها سراغ من آمدند، گفتم یک فیلم هندی بدون شاهرخ خان و عامر خان و سلمان خان مگر می‌فروشد؟ چه کسی می‌آید آنیل کاپور ببیند؟ اما فیلم را که دیدم، بسیار تکان خوردم و تصمیم گرفتم تمام پرده‌های مجتمع‌های سینمایی‌ام را به اکران آن بدهم.»

احمد گلچین تا امروز راهی دراز آمده است اما در آستانه ۸۰ سالگی همچنان رویاهایی دور و دراز دارد. او می‌گوید: «اصلا به بازنشسته شدن فکر نمی‌کنم. به همه کارهایم می‌بالم و خیلی کار نکرده دارم. همیشه خودم را هیچ پنداشته‌ام و می‌دانم کاری نکرده‌ام. هنوز جوانم و کلی رویا و آرزو دارم. فقط بنشینید و تماشا کنید.»