سرویس استانها هنرآنلاین// شباهتهای بسیاری میان آنچه در شیوه نمایش آیینی و سنتی سراغ داریم و آنچه که به عنوان "تئاتر بیچیز" مطرح میشود وجود دارد.
تئاتر بی چیز ظواهری را که هنرهای دیداری دیگر با آن درگیر بودند، رها کرده و فقط بر کنشهای انسانی و ارتباط میان بازیگر و تماشاگر بنا شده و تمامی جلوه های قراردادی صحنه نظیر نورپردازی، موسیقی، صحنه آرایی، چهره پردازی، وسایل صحنه و جلوه های دیداری را تا حد ممکن کم کرده است. انعطاف بدن و تکنیکهای بازیگری ،صدا و رفتار و کنش بازیگر مهمتر از ابزار در صحنه است. این شیوه از تئاتر حتی فضاسازی و خلق صحنه و مکان را هم به بازیگر محول کرده است.
نمایش آیینی هم مبتنی بر حضور بازیگر است و هرچند از بعضی امکانات صحنه و لباس و موسیقی بهره میبرد، اما تا آنجا که ممکن است این امکانات را هم در جهت مهمتر جلوه دادن حضور بازیگر و کاستن از اهمیت عظمت و بزرگی صحنه تغییر داده است.
صحنه و دکور به صورت کلاسیک در نمایش آیینی حذف شده یا تقلیل یافته است. رودخانه، سنگ، کوه و عناصر دیگر ، همه و همه به جای شامل شدن قطعات و دکور عظیم و طراحیهای پیچیده، تنها با اشیاء و اجسام کوچک و نمادین جایگزین شدهاند.
یک سبد و چند سنگ درون آن میتوانند نمادی از کوه یا تپه و یک تشت آب میتواند نمادی از رود باشد و بازیگر به جای قرار گرفتن در فضا و مکانی مشخص میتواند آن را گزارش دهد. بازیگرمی تواند با چرخش و حرکتی کوتاه و مختصر، فضا و مکان و حتی زمانی طولانیتر را طی کند و با شیوه بازیاش این تغییر را به تماشاگرانش بباوراند.
این شیوه، تعلقات و محدودیت مادی را در صحنه نمایش کاهش میدهد و در عوض ارتباط و تعلق خاص ذهنی و روحی تماشاگر با واقعه و اتفاق نمایش را نامحدود و بیکران میسازد.
نمایش آیینی نمیخواهد که تماشاگر را به شیوه طبیعتگرایانه یا رومانتیک از حال و هوای خویش بیرون بیاورد، بلکه میخواهد او را عمیقاً در خودش فرو ببرد. این نمایش با تماشاگری سرو کار دارد که نیاز معنوی ناب دارد و عمیقاً میخواهد که از طریق رویارویی با نمایش خود را تجزیه و تحلیل کند. مقصود از نزدیک کردن بازیگر و تماشاگر هم کمک به وقوع تجزیه و تحلیل جمعی است.
انتهای پیام/