گروه سینمایی هنرآنلاین: تاورنیه در نزدیک به چهار دهه فعالیت سینمایی حدود 30 فیلم مستند و داستانی ساخت و از محبوبترین چهرههای جشنوارههای بینالمللی بود. او در 1974 با فیلم تحسینشده «ساعتساز سن پل» وارد دنیای فیلمسازی و کارگردانی شد و در 2013 با آخرین فیلم خود «وزیر فرانسوی» برای همیشه از این عرصه کنار کشید.
تاورنیه در 1941 در لیون به دنیا آمد و پدرش رنه روزنامهنگار و ناشری با دیدگاههای ضد نازی بود. او تا پیش از آغاز کار فیلمسازی نویسنده و منتقد سینما بود و در پاریس پس از جنگ جهانی دوم نشریه خودش را منتشر میکرد. در 1961 در فیلمی از ژان-پیر ملویل دستیار کارگردان شد و کارش چنان بد بود که ملویل از او خواست در فیلم بعدیاش مسئول روابط عمومی پروژه باشد. برتران جوان در این جایگاه با برخی از فیلمسازان بزرگ موج نو سینمای فرانسه از جمله ژان-لوک گدار و انیس واردا همکاری کرد.
با این حال، نشستن روی صندلی کارگردانی بزرگترین آرزوی تاورنیه بود که در بازگشت به لیون و اقتباس سینمایی از «ساعتساز اورتون» ژرژ سیمنون به آن رسید. یک سال بعد هم در 1975 «جشن شروع میشود» را با بازیگر محبوبش فیلیپ نوآره ساخت؛ درامی تاریخی درباره یک انقلابی قرن هجدهمی که برنده چهار جایزه سزار (اسکار سینمای فرانسه) از جمله بهترین کارگردانی شد. ایزابل هوپر دیکر بازیگر همیشگی و محبوب او بود.
تاورنیه عشق خود را به ادبیات جنایی آمریکا با ساختن «حسن سابقه» در 1981 نشان داد و با آن نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد. سه سال بعد با «یکشنبهای بیرون شهر» جایزه بهترین کارگردان جشنواره کن را برد و در 1986 بهترین فیلم کارنامه خود را ساخت؛ «حوالی نیمهشب» درباره تلاشهای یک موسیقیدان برای دوام آوردن در پاریس و نیویورک که نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد را برای دکستر گوردن به ارمغان آورد.
با «زندگی و دیگر هیچ» تاورنیه باز هم روند موفق فیلمسازی خود را ادامه داد و با «بابا نوستالژی» درک بوگارد را راضی کرد از بازنشستگی خارج شود و نقش یک مرد در حال مرگ را بازی کند. در دهه 90 چند فیلم جنایی خوب ساخت و در 2002 با «مجوز عبور» سراغ صنعت سینمای فرانسه در دوران اشغال نازیها رفت. هر چند از سوی منتقدان فرانسوی متهم به تاختن به موج نو شد.
تاورنیه در 2009 نخستین و تنها فیلم هالیوودی خود «مه التکریکی» را با بازی تامی لی جونز ساخت و با اینکه با آن به بخش مسابقه جشنواره برلین راه یافت اما آشکارا از حضور در سینمای آمریکا ابراز ناخشنودی کرد. وقتی به زادگاهش بازگشت، کوشید عشق بیپایانش را به سینمای فرانسه با ساختن مستند بلند «سفر من در سینمای فرانسه» به بزرگانی چون ملویل، روبر برسون و ژاک بکر ادای احترام کرد.