سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حضرت زینب(س) ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری قمری از دنیا رفتند. ایشان دختر حضرت زهرا(س) و امام علی (ع)هستند. حضرت زینب(س) در سفری که همراه همسرشان عبدالله بن‌جعفر به شام داشتند به لقاءالله پیوستند. ایشان چهار پسر به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام‌کلثوم داشتند.

معروف‌ترین نام ایشان زینب است که در لغت به معنای «درخت نیکومنظر و خوشبو» آمده و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است. براساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب(س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفته است.

ایشان را به سبب مصیبت‌های فراوانی که دیدند، ام‌المصائب لقب داده‌اند. برای حضرت زینب (س) القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی‌هاشم، عالمه غیرمعلمه، عارفه، موثقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةالله، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النسا، شریکة الشهدا، بلیغه، فصیحه و شریکةالحسین.

بانوی فداکار اسلام در واقعه کربلا با دو فرزندشان در کنار برادرشان امام حسین (ع) حضور داشتند. با پایان یافتن جنگ، حضرت زینب (س) و دیگر بازماندگان کاروان امام (ع) به اسارت درآمدند و به کوفه‌ و از آن‌جا به شام برده شدند. سخنان و خطبه‌های حضرت زینب (س) در کوفه و هم‌چنین در دربار یزید که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش ایشان است. کلام نافذ و دشمن‌شکن حضرت زینب (س) در بارگاه عبیدالله بن زیاد آن هنگام که گفتند کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟! و پاسخ شنید که «ما رایت الا جمیلا» (جز زیبایی چیزی ندیدم) ناشی از فهم بالا و شجاعت بی‌نظیر ایشان بود.

حضرت زینب (س) در زمان اقامت پدر بزرگوارشان در کوفه، برای زنان مجلس تفسیر قرآن بر پا می‌کردند و در زمان بیماری امام سجاد (ع) مردم برای پاسخ سئوالات شرعی خود، مرجعی جز حضرت زینب (س) نداشتند.

کتاب‌های مختلفی درباره زندگانی و شخصیت ایشان نوشته و به چاپ رسیده‌اند؛ معرفی ۳۰ عنوان کتاب:

۱- «زینب (ع) فروغ تابان کوثر» اثر محمد محمدی‌اشتهاردی

۲- «بانوی شجاع؛ زینب کبری (س)» اثر علامه شیخ محمدجواد مغنیه ترجمه احمد صادقی‌اردستانی

۳- «زینب (س) قهرمان، دختر علی (ع)» اثر احمد صادقی‌اردستانی

۴- «ترجمه خطبه‌های حضرت زینب» جواد فاضل

۵- «تکرار حماسه علی (ع) در خطبه زینب(س)» اثر علی کریمی‌جهرم

۶- «زندگانی حضرت زینب (س)» نوشته عبدالحسین مومنی

۷- «زندگانی حضرت زینب (س)» اثر مصطفی اولیائی

۸- «حضرت زینب، بزرگ بانوی کربلا» اثر عبدالامیر فولادزاده

۹- «الخصائص الزینبیة؛ ویژگی‌­های حضرت زینب(س)» اثر علامه سیدنورالدین حائری جزایری

۱۰- «خطابه زینب کبری (س) پشتوانه انقلاب حسین بن علی (ع)» اثر محمد مقیمی

۱۱- «خطبه‌ای از حضرت زینب (س)» ترجمه علی گلزاده‌غفوری

۱۲- «خواهر و برادر کربلا» شعر شیخ محمدتقی بهلول‌خراسانی

۱۳- «دختر علی (ع)، زینب (س) قهرمان کربلا» اثر علی عطایی‌خراسانی

۱۴- «در رهگذر کوفه و شام» حسین عمادزاده

۱۵- «آفتاب در حجاب» اثر سیدمهدی شجاعی

۱۶- «۲۰۰ داستان از فضائل و کرامات و مصائب حضرت زینب (س)» اثر عباس عزیزی

۱۷- «زیباترین شکیب» اثر اکبر اسدی و مهدی رضایی با مقدمه آیت‌الله جعفر سبحانی

۱۸- «درس­‌هایی از زینب کبری، نماینده هفتاد و دو قهرمان کربلا» اثر توران انصاری

۱۹- «دلم بهانه می­‌گیرد» داستان زندگی حضرت زینب (س) اثر رضا شیرازی

۲۰- «دیوان زینبیه» شعر ابوالقاسم علی‌مدد

۲۱- «زندگانی حضرت زینب (س)» اثر محمدعلی احسان

۲۲- «زندگانی حضرت زینب، سلام‌­الله علیها، رسالتی از خون و پیام» اثر علی قائمی‌امیری

۲۳- «زندگانی زینب کبری (س)» اثر شهیدسید عبدالحسین دستغیب

۲۴- «زیباترین شکیب» (زندگانی حضرت زینب سلام­‌الله علیها) اثر اکبر اسدی و مهدی رضایی

۲۵- «زینب، شکوه شکیبایی» اثر موسی صدر ترجمه مهدی فرخیان

۲۶- «زینب کبری (س) از ولادت تا شهادت» اثر سیدمحمدکاظم قزوینی ترجمه کاظم حاتمی‌طبری

۲۷- «اسوه صبر» مجموعه اشعار در مدایح و مراثی حضرت زینب کبری (س)، گزینش محسن حافظی

۲۸- «اگر زینب نبود» اثر ابراهیم طاهری

۲۹- «زینب عقیله بنی‌هاشم (س)» اثر سیدرسول چاوشی

۳۰- «جز زیبایی ندیدم» نوشته غلامرضا امامی

در سوگ وفات بانوی فداکار اسلام شعرهای آیینی متعددی سروده شده است؛ ارائه چند نمونه شعر:

روی تو خورشید هر روز است و ماه هر شب است

بلکه در هر جلوه‌اش صدها هزاران کوکب است

خوش به حال آن که تقدیرش گدایی شماست

در سرش سودای خدمت بر تو در آن منصب است

ما نماز اشک را پشت تو قامت بسته‌ایم

اقتدا بر چشم‌هایت رکن ما در مذهب است

از خدا در هر قنوت خود فرج را خواستم

روی لب‌هایم میان ندبه یا رب یا رب است

خوب می‌دانم اجابت در دعاهایی ست که

در کنارش یک قسم بر عمه جانت زینب است

از حرم کوتاه خواهد ماند دست دشمنش

پرچم عباس وقتی حافظ این مکتب است

در عزای عمه لازم نیست روضه‌خوان شوی

چشم خون بار تو گویای هزاران مطلب است

لحظه های آخرش جا داده در آغوش خویش

یادگاری را که زخمیِ سمِ ده مرکب است

او که خود با چشم هایش دید در میدان طشت

خیزران درگیر جنگ تن به تن با یک لب است

محمدعلی بیابانی

 

زینبم یار آشنای توام

جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز ناله ی من

من عزادار نینوای توام

تشنه لب لحظه‌های آخر عمر

یاد سقای با وفای توام

بسترم زیر تابش خورشید

روضه‌خوان یاد بوریای توام

یاد گل های پرپر باغ و

بدن زیر دست و پای توام

وای از آن دم که حنجر تو شکست

یاد آن آخرین صدای توام

یاد راس تو روی نیزه و آن

پیکر بر زمین رهای توام

زخم خورده ز وقت وا شدن

پای دشمن به خیمه های توام

دم آخر بیا به بالینم

که دوباره رخ تو را بینم

رضا رسول زاده

 

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی

حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی

غریب تا که نمانَد حسین بی عباس

به جای خواهری آن جا، برادری کردی

گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین

چه خواهری تو برادر، که مادری کردی

تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر

تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی

پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد!

به خون نشستی و در خون، شناوری کردی

پس از حسین، تو بودی که شرح عصمت را

که روز واقعه، را یاد آوری کردی

به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی

ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی

حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفت

تو با حسین پس از او، برابری کردی

چه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان!

زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی

زبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بود

سخن درست بگویم، تو حیدری کردی

تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان

یگانه قاصد امّت پیمبری کردی

بَدَل به آینه شد، خاک کربلا با تو

تو کیمیا گری و کیمیا گری کردی

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی

حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

مرتضی امیری‌اسفندقه

 

منتظرت ماندم و، عمر به سر کرده‌ام

حال از این شام غم، عزم سفر کرده‌ام

زنده اگر مانده ام، ذکر تو دارم به لب

شام بلا را چنین، بی تو سحر کرده‌ام

به یادت ای همسفر، ز کربلا بوده‌ام

همره این خاطرات عمر به سر کرده‌ام

تو آن چنان همرهم، در همه دم بوده‌ای

که گوییا به نیزه، بر تو نظر کرده‌ام

چو زخم تازیانه، به پیکرم مانده است

از سفر کوچه‌ها، بی تو حذر کرده‌ام

غمزده بگرفته‌ام، پیرهنت را به دست

سینه‌ی خود را ببین، چه شعله ور کرده‌ام

به تابش آفتاب، منتظرت مانده‌ام

یاد تو هر لحظه با، خون جگر کرده‌ام

محمد مبشری

 

قصد کجا را کرده ای، ای آسمانی؟

پرواز با بال شکسته می‌توانی؟

پرواز کن تا حاجت خود را بگیری

شاید نمی خواهی دگر زنده بمانی

یک سال و چندین ماه، هرشب گریه کردی

با بال و پرهای کبود و ارغوانی

یک سال و نیم انگار که آبی نخوردی

هرشب به اشک و ناله و غم میهمانی

هرشب دعای رفتنت را دوست داری

بهر ملاقات حسینت بی امانی

اصلاً بیا و فکر کن چیزی ندیدی

با آنکه داری از برادر یک نشانی

در گوشه‌ی هجره نشستی تا ببینی

یک اتفاقی سرخ، حتی ناگهانی

تو که توان پر گشودن را نداری

قصد کجا را کرده ای، ای آسمانی؟

رضا باقریان

 

شدی از کربلا بیمار بانو

وفات تو شهادت‌وار بانو

تو در کرببلا سختی کشیدی

کشیدی زجرها بسیار بانو

تو وقتی نیزه را دیدی به پهلو

فتادی یاد آن مسمار بانو

تو بودی در کنارش تا همیشه

تو بودی کی جدا از یار بانو

کنار جسم بی جانش فتادی

ولی رفتی تو از اجبار بانو

از آن بعدی برادر را که کشتند

تو را دادند هزار آزار بانو

به راه کوفه و کاخ یزیدان

چه کردند با شما اشرار بانو

تماشایی شدی تو با اسارت

به شهر کوفه و بازار بانو

برای اینکه دشمن خار گردد

تو خواندی خطبه ای پربار بانو

به بازار و به کاخ آن یزیدان

تمامش را تو کردی خار بانو

فرود آمد به جسمت تازیانه

بگو با ما از آن آثار بانو

بمیرم این غریبی تا چه حد است

رقیه مانده در آوار بانو

ز بعد کربلا در کوفه و شام

تو کردی یک تنه پیکار بانو

نمیدانیم چه آمد بر سر تو

بگو با ما ز آن اسرار بانو

به راه کوفه و کاخ یزیدان

چه کردند با شما اشرار بانو

منم یک سینه زن یک آشنایت

بخوان من را ز آن ابرار بانو

هم از باب زیارت، هم حراست

نما من را حرم احضار بانو

نسیبم کن زیارت را به زودی

منم مشتاق یک دیدار بانو

اگر دیدی گنه شد کار نوکر

بده بر نوکرت هشدار بانو

روح الله دانش

 

آمدم سوی غمکده خانم

که عزای تو آمده خانم

اذن سینه زدن بده خانم

جبل الصبر سیده خانم

کوه ایمانی و یقین زینب

خواهر غصه مادر غم ها

رونوشت صلابت زهرا

ای شکوهت همیشه پابرجا

السلام علیک یا حلما

خانمی مؤمن و متین زینب

معجزه به وضوح می‌کردی

کاه را رشته کوه می‌کردی

با دمت قبض روح می‌کردی

خوب فتح الفتوح می‌کردی

اسدالله چندمین زینب

تو معلم ندیده استادی

پی تفسیر عدل و بیدادی

دو جوان در مسیر حق دادی

آه، بانو به زحمت افتادی

درد داری درد دین زینب

از لبت دائما گوهر می‌ریخت

از دل خطبه‌ات جگر می‌ریخت

با خروش تو کرک و پر می‌ریخت

رنگ از چهره‌ی خطر می‌ریخت

زن ندیدم من اینچنین زینب

عزت و آبروی مکتب من

اسم پاکت نشسته بر لب من

مدح تو نغمه‌ی مرتب من

شصت و نه بار ذکر هر شب من

فقط إیاک نستعین زینب

هاشمی‌زاده زینت بابا

در مسیر ولایت بابا

وارث  درد و غربت بابا

عمه جان به روایت بابا…

بهترینی تو بهترین زینب

راه تو راه سرخ عاشوراست

اخت الارباب پرچمت بالاست

عمه جان از خطابه‌ات پیداست

کربلا در نگاه تو زیباست

به نگاهت صد آفرین زینب

تا ابد هست نوکرت محتاج

به دعای مکررت محتاج

به نگاه برادرت محتاج

و به الطاف مادرت محتاج

أنا مسکین و مستکین زینب

خودت آتش بزن محافل را

باخبر کن دوباره مقبل را

تا روایت کند مقاتل را

جان زهرا بیا و این دل را

کربلا کن ، فقط همین زینب

درد ها را به جان خریدی، آه

دم دروازه تا رسیدی -آه-

طعنه از این و آن شنیدی، آه

خیری از زندگی ندیدی، آه

با مصیبت شدی عجین زینب

عاقبت شام میهمان شدی و…

سر بازار نیمه جان شدی و…

دل پریشان  و قد کمان شدی و…

همه دیدند ناتوان شدی و…

بچه‌ها از غمت غمین زینب

ای بزرگ عشیره افتادی

در بلایی کبیره افتادی

در شبی سرد و تیره افتادی

پیش چشمان خیره افتادی

با لگدهای سهمگین زینب

روضه را بغض در صدایت گفت

تاول روی دست و پایت گفت

ورم زیر چشم‌هایت گفت

دختر شام ناسزایت گفت

گریه‌ی شهر را ببین زینب

همه‌ی عمر موکنان خواندی

گریه کردی و بی امان خواندی

از یهودی بد دهان خواندی

از سر و تشت و خیزران خواندی

مرثیه‌هایت آتشین زینب

علیرضا خاکساری