به گزارش هنرآنلاین به نقل از ستاد خبری جایزه شعر شاملو، مجیب مهرداد داور افغانستانی جایزه، درباره تاثیر شاملو بر ادبیات افغانستان گفت: احمد شاملو در افغانستان برای چند نسل نامی بوده است محبوب و آشنا، شمار زیادی از شاعران معاصر ما در دهه‌های پنجاه و شصت، که به لحاظ سیاسی، زمان سخت‌گیری بر دیگراندیشان در افغانستان بود، با شعر شاملو آشنایی و الفت داشتند و شعر او در آن برهه خفقان سیاسی الهام‌بخش کار و مبارزه روشنفکری و فرهنگی برای نسلی از شاعران و مبارزان بوده است. در افغانستان، شاعرانی چون شاملو، اخوان، فروغ و کسرایی به عنوان کاراکترهایی فرهنگی که همواره به قول اخوان ثالث "بر قدرت" بوده‌اند برای نسلی از مبارزان سیاسی ما جاذبه داشته‌اند. کما این که شاعرانی چون سیاوش کسرایی به افغانستان آمده‌اند و با شاعران افغانستان دوستی و نزدیکی هم داشته‌اند. زنده‌یاد سپانلو برای من گفته بود که در دهه چهل در افغانستان بوده و این جا مبلغ محصولات یک شرکت ایرانی بوده است و به شهرهایی چون بامیان و بلخ نیز سفر کرده است. او آرزو داشت که روزی افغانستان امن شود و او به افغانستان سفر کند، استاد دولت‌آبادی نیز در صحبتی با ما گفت که بخشی از خوانندگان جدی آثار او در افغانستان‌اند و آرزو داشت که روزی بتواند به افغانستان سفر کند، یکی از مبارزان چپ افغانستان برای من گفته بود که زمانی سهراب سپهری نیز به کابل سفر کرده است. این انس و الفت قصه جداگانه ای است که در فرصت دیگری حتماً به آن خواهم پرداخت.

او افزود: در نسل ما هم که پس از سقوط طالبان وارد عرصه ادبیات افغانستان شدیم، شعر و فعالیت‌های فرهنگی شاملو الهام‌بخش بوده است، تمام شعرها، ترجمه‌ها و مصاحبه‌های شاملو را نسل ما خوانده است. شماری از شعرهای او در زمان دانشجویی ما در دهه هشتاد ورد زبان ما بود، در افغانستان در کمتر کتابخانه‌ای است که کلیات اشعار شاملو در آن نباشد. البته این را هم باید یاد کنم که تولیدات فرهنگی ایران، از شعر گرفته تا داستان و فیلم و کتاب و موسیقی و آثار حوزه علوم انسانی در افغانستان خوانندگان و بینندگان و شنوندگان زیادی دارند، کتاب‌هایی که در ایران تولید می‌شوند در حوزه علوم انسانی منابع درسی دانشگاه‌های ما را تشکیل می‌دهند، البته یاد کنم که در طول بیست سال اخیر شماری از جوانان ما به امریکا و کشورهای اروپایی رفتند و پس از تحصیلات تا مقاطع ماستری و دکتری دوباره برگشتند و ما از این طریق با زبان‌های زنده دنیا نیز آشنا شدیم و به منابع دست اول جهان دسترسی یافتیم.

این شاعر ادامه داد: طبیعی است که حضور در داوری جایزه ای که با نام شاملو گره خورده است برای من تجربه‌ای هیجان‌انگیز بود. وحدت حوزه زبان فارسی همیشه آرزوی همه فارسی زبانان است، کما این که این وحدت در حوزه آثار علمی و ادبی اکنون محقق شده است، به قول استاد دولت‌آبادی روزی خواهد رسید که فرهنگ بر سیاست غلبه کند و پیوندهای فرهنگی مهم‌ترین عامل پیوند مردمان ما در منطقه شود.  مرز سیاسی نمی‌تواند جلو داد و ستد فرهنگی یک حوزه زبانی را بگیرد. یکی از دلایل دیگری که اشتراک در این داوری برای من اهمیت داشت این بود که دوست دارم آثار ادبی افغانستان در ایران کم‌کم راه پیدا کند، دوستان ایرانی ما با ادبیات افغانستان کمتر آشنایند و به چنین آشنایی نیز کمتر رغبتی دارند. امیدوارم چنین همکاری‌هایی سبب نزدیکی هرچه بیشتر حوزه‌های فرهنگی فارسی‌زبان در منطقه شود و ما بتوانیم آثار ادبی فارسی افغانستان را در ایران معرفی کنیم.  هرچند سطح شعر در زبان فارسی در کلیتش دچار افت شده است، یعنی شعری که در دهه چهل در ایران خلق شد متأسفانه پس از آن دیگر خلق نشد، با آن هم در ایران شاعران مستعد فراوانی در سبک‌های گوناگون وجود دارند که هر کدام امیدهای شعر معاصر فارسی هستند. من از خواندن شعرهای راه‌یافته به این جشنواره لذت بردم، خواندن این شعرها تجربه زیبایی بود. امیدوارم این جوایز بتوانند در زنده نگه داشتن حس خلاقیت ادبی و ایجاد پیوند میان شاعران و مخاطبان گسترده کمک کنند.

مهرداد بیان کرد: من با محدودیت‌های طبع و نشر در ایران آشنایی دارم، هر فعالیتی در بستر ممکنات می‌تواند عملی باشد، ای کاش این فرصت پیش بیاید که تمام شاعران بتوانند در چنین رقابتی شرکت کنند، اما برگزاری این جشنواره با کتاب‌هایی که در ایران چاپ می‌شود کاری مهم و درخور ستایش است، امیدوارم روزی چنان فضایی در ایران بیاید که همه شاعران بتوانند کتاب‌هایشان را چاپ کنند و در چنین رقابت‌هایی شرکت کنند، طبیعی است که همه کتاب‌هایی که اجازه چاپ می‌یابند ممکن است بهترین کتاب‌ها نباشند، شاعران زیادی هم هستند که به علت چاپ نشدن آثارشان در ایران از شرکت در چنین جشنواره‌هایی محرومند، امیدوارم روزی این محرومیت برطرف گردد.

او ادامه داد: شعر افغانستان هم در حال نفس کشیدن و تجربه فضاهای تازه است، تقریباً تمام تجربه‌های شعر ایران در افغانستان نیز ادامه یافته‌اند، از شعر نیمایی و شاملویی تا بوطیقایی که به واسطه براهنی و شاگردانش در اواخر دهه شصت معرفی شد در افغانستان هواخواهانی داشته‌اند، شعر افغانستان به لحاظ مضمونی پربارتر از شعر ایران است، علت آن نیز فاجعه و خشونت حاکم بر جامعه ماست، در کشوری که همه ما عضو خانواده یا دوستان خویش را به گونه روزمره از دست می‌دهیم و جنگ مثل تقدیر ابدی بر سرنوشت ما چیره است، در چنین شرایطی شعر و ادبیات می تواند به اوج برسد، مگر تمام شاهکارهای ادبیات جهان تراژدی نبوده اند؟

این شاعر افغانستانی درباره وضعیت شعر در افغانستان نیز گفت: ما در افغانستان در تلاش هستیم که زبان بیان فاجعه‌ای رابیابیم که در زندگی روزمره تجربه می‌کنیم، ما باید فرم‌های قدرتمند و بدیع بیان این فاجعه را نیز بیابیم، ما هنوز با فزیک جنگ به لحاظ کار هنری درگیریم، اما مطمین هستم که روزی به پرداخت‌های عمیق‌تر وضعیتی که در آن قرار داریم خواهیم رسید.  باور من این است که شعر افغانستان با وجودی که از بستر زنده و فعال بررسی‌هایی که در ایران می‌شود محروم است، اما در حال بال و پر گشودن است، و این امیدواری وجود دارد که در یک دهه پیش رو ما بتوانیم با حضور شماری از جوانان با استعداد شعر افغانستان را در سطح جهان معرفی کنیم، کما این که داستان ما همین اکنون کم‌کم در حال جهانی شدن است. آثار شماری از نویسندگان ما به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌ است و مورد استقبال قرار گرفته است، شماری از نویسندگان ما اینک با زبان‌های زنده دنیا می‌نویسند و جوایز معتبر ادبی را در اروپا و جاهای دیگر برده‌اند.

او همچنین در مورد تجربه حضور در داوری جایزه شعر شاملو اضافه کرد: حضور یک داور افغانستانی در یکی از بااعتبارترین جوایز شعری ایران در گام نخست اثبات این مدعا است که زبانی که در ایران و افغانستان و تاجیکستان به آن سخن زده می‌شود زبان واحدی است، در افغانستان تلاش‌های زیادی برای جدایی زبان فارسی از بستر تمدنی‌اش وجود دارد که خوشبختانه تا اکنون به جایی نرسیده است، زبان فارسی گنجینه واحدی است که دست‌اندازی‌های سیاسی هرگز نمی‌تواند آن را با تقسیم‌بندی‌های سیاسی هم‌سو و هم‌داستان کند. ناسیونالیسم تنگ‌نظرانه سیاسی هرگز نمی‌تواند وحدت حوزه زبانی و حوزه تمدنی را خدشه‌دار کند. حافظ و سعدی و فردوسی همان قدر که در ایران محبوب‌اند در افغانستان و تاجیکستان نیز محبوبیت دارند، به همین گونه ناصر خسرو و سنایی و جامی در هر سه کشور فارسی زبان محبوبیت دارند. امیدواریم با چنین هم‌سویی‌ها و کارهای فرهنگی مشترک این وحدت و آشنایی در ادبیات معاصر کشورهای فارسی‌زبان نیز محقق گردد، حوزه شعر معاصر تاجیکستان نیز یکی از حوزه‌های مهمی است که باید به آن توجه شود. شعر معاصر تاجیک نیز بخشی از گنجینه گران‌بهای شعر معاصر فارسی است که سزاوار توجه بیشتر است. شاعرانی چون، مومن قناعت، بازار صابر، عسکر حکیم، گلرخسار صفی و لایق شعری همان قدر برای زبان فارسی اهمیت دارند که شاعرانی چون، شاملو، اخوان، فروغ واصف باختری، پرتو نادری، کاظم کاظمی و خالده فروغ. امیدواریم چنین فعالیت‌های مشترک ادبی و فرهنگی روز به روز بیشتر گردد تا ما بتوانیم، به عنوان یک حوزه زبانی مشترک همدیگر را فراتر از زدوبندهای توهم‌زای حوزه سیاست بشناسیم. آنچه در شرایط کنونی نیاز است شناخت درست و بهتر همدیگر است که یکی از راه‌های ممکن این آشنایی داد و ستدهای فرهنگی است.