سرویس مد و لباس هنرآنلاین: هرقدر هم که بخواهیم سخن از ارزش‌افزوده صنعت نساجی در کشور را به میان آوریم و آن را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین صنایع کشور در مقام بازدارنده خروج ارز و ایجاد ارزش‌افزوده قلمداد کنیم که پر بیراه نگفته و همگی بر این امر اجماع نظر داریم، اما مگر می‌شود از این عرصه سخن به میان آورد و تاریخچه هنری آن را واکاوی نکرد.

اگر به این امر اذعان داریم که قدمت نخستین پارچه بافته‌شده در ایران به چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد و کشفیات حفاریات شوش نشان می‌دهد که در دوره تمدن شوش متعلق به 4500 سال قبل از میلاد مسیح، بافتن پارچه در ایران مرسوم بوده که بخش‌هایی از پارچه‌های کشف‌شده، هم‌اکنون در موزه‌های لوور و بافلو موجود است، چگونه می‌توان سند توسعه هنر در کشور را بر زمینی جز این عرصه متقدم و هنر خیز بنا کرد.

خاطره‌بازی، ما را به چه مقاطعی از تاریخ هنر ایران خواهد برد اگر بخواهیم با مرور بر آنچه در گذشته رقم خورده است، نتایج جستجو برای کشف ردپای نساجی در ایران را به امروزمان پیونده زده و پارچه‌هایی را که تحت سیطره مد به محاق رفته‌اند را بازآفرینی کنیم.

حال‌آنکه دانش ما از لباس در ایران باستان عمدتاً از ترسیم تصاویر و نقش‌های برجسته سنگ، فلزکاری ازجمله ضرب سکه، نقوش مهروموم و از حدود قرن دوم میلادی و نقاشی‌های دیواری نشأت می‌گیرد. اطلاعاتی پراکنده و اپیزودیک که اغلب با خانواده‌های حاکم و اشراف‌زادگان ارتباط دارد.

در مقدمه مقاله‌ای با عنوان هنر صنعت پارچه‌بافی در دوره شاه‌عباس صفوی (978-1038 ه.ق) می‌خوانیم: "دوره شاه‌عباس صفوی را به‌جرئت می‌توان عصر طلایی صنعت هنر پارچه‌بافی در ایران دانست. او در زمان حکومت خود با حمایت از هنرمندان و دعوت از آن‌ها برای توسعه کارگاه‌های بافندگی در شهرهای مختلف نظیر اصفهان، یزد، کاشان و قم، موجبات رشد و تکامل پارچه‌بافی ایران را بیش‌ازپیش فراهم کرد. در این دوره، همکاری نقاشان و نساجان موجب به وجود آمدن پارچه‌هایی نظیر زری بافت، سیم بافت، مخمل، قلمکار و غیره شد که در فن نساجی شاهکار به شمار می‌روند. دو سبک معروف در بافندگی دوره صفوی، یکی به رهبری خواجه غیاث‌الدین نقش‌بند یزدی و دیگری به اهتمام رضا عباسی شکل گرفت. تحلیل‌ها نشان می‌دهند که مهم‌ترین امتیاز این دوره نسبت به دوره‌های دیگر قرابت زیاد هنر نقاشی با صنعت بافندگی و تغییر در طراحی نقوش نسبت به دوره‌های قبل است."

بررسی اهمیت و جایگاه شهر یزد در تجارت پارچه‌های ابریشمی در دوره تیموریان، بررسی خط کوفی روی پارچه های دوره اسلامی،بررسی نقوش پارچه های سامانی، تأثیر نقوش ساسانی بر منسوجات آندلس، بررسی خط نگاره های موجود بر روی پارچه های زری دوره ی صفویه و ده‌ها عنوان مقاله و اثر پژوهشی در این زمینه وجود دارد که هرچند کافی نیست، اما می‌توانند به‌عنوان مراجعی ارزشمند در این زمینه محل مراجعه علاقه‌مندان به هنر پارچه‌بافی و نساجی باشند.

بدون شک در زمینه تدوین سند توسعه هنر کشور، ابعاد هنری عرصه نساجی را باید به‌عنوان یکی از شاخص‌های اعتبارسنجی این مجلد قلمداد کرد و از آفرینش تا پژوهش این جریان هنری را باید موردتوجه قرار داد چراکه مغفول ماندن مفهوم تاریخ هنر در سیطره روحیه ضد سنت، آنجایی می‌تواند به یک بحران تبدیل شود که امور ریشه‌داری همچون نساجی در محاق قرار گیرند و ارتباط آن عرصه با هنر، زیبایی، عرفان، ادبیات، هنرهای سنتی و هنر قدسی در آن مجال محلی از اعراب نداشته باشد.