سرویس سینمایی هنرآنلاین: علی باقری با وجود سال‌ها فعالیت در عرصه بازیگری، خیلی دیر شناخته شد. او با حضور در فیلم "اژدها وارد می‌شود" و "خوک" به مخاطبان عام معرفی شد و با حضور در "متری شیش و نیم" و سریال "هم‌گناه" شناخته شد.

باقری امسال به واسطه حضور در فیلم "دشت خاموش" ساخته احمد بهرامی در جشنواره فیلم ونیز حضور یافت، فیلمی که موفق شد جایزه بهترین فیلم بخش افق‌ها و جایزه فیپرشی را از آن خود کند.

باقری با حضور در هنرآنلاین از تجربه سال‌ها فعالیت در تئاتر و حضور در جشنواره فیلم ونیز سخن گفت. او معتقد است تئاتر یک ویترین برای پیدا کردن بازیگر در سینماست. به این بهانه با او به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

آقای باقری، از کی و کجا وارد عرصه بازیگری شدید؟

من به طور اتفاقی از دوره نوجوانی در شیراز فهمیدم که دوست دارم دنبال این عرصه بروم. آن موقع در مدرسه شیطنت‌های بسیاری داشتم. جزو آن طبقه اجتماعی بودم که خانواده‌ها دوست داشتند پسرشان هر چه زودتر به سربازی برود و بعد از آن کار کند. در واقع سطح زندگی ما طوری نبود که بشود به هنر فکر کرد و بیشتر به گذراندن زندگی فکر می‌کردیم. تقریباً سال آخر دوران دبیرستان با تئاتر بیرون از مدرسه آشنا شدم و پس از آن دیگر به مدرسه نرفتم و اخراج شدم. تا 10 سال بعد هم نتوانستم دیپلم بگیرم و به دانشگاه بروم، اما در آن مدت آن‌قدر پیشرفت کردم که توانستم در کشورهای اروپایی اجرا بروم. ما با گروه‌مان به جشنواره تئاتر فجر آمدیم و تئاترهای حرفه‌ای تهران از آن به بعد ما را ‌شناختند.

علی باقری

گروه را خودتان تشکیل دادید؟

خیر. سال 1374 آقای نادعلی شجاعی که آن موقع جوان بودند در شیراز یک کارگاه تئاتر برای نوجوان‌ها برگزار کردند. یادم است امیررضا کوهستانی 17 سال داشت و من 20 سالم بود که در آن کارگاه شرکت می‌کردیم. آن کارگاه به طور جالبی به مدت یک سال ادامه‌دار شد و از دل آن، گروه تئاتر "مهر شیراز" بیرون آمد. اولین کارهای آقای کوهستانی مثل "رقص روی لیوان‌ها" و "تجربه‌های اخیر" با آن گروه رقم خورد. وقتی نادعلی شجاعی به دلایلی از گروه جدا شد، هر بار یکی از خود ما کارگردانی کار را برعهده می‌گرفت. گاهی از شیراز می‌آمدیم در تهران اجرای عمومی می‌گذاشتیم و بعد به شیراز برمی‌گشتیم. از جایی به بعد به خاطر وسعت مخاطب یا هر دلیل دیگری، انگار ظرفیت شهر شیراز برای ما پر شد و کل گروه تصمیم گرفتیم به تهران بیاییم. دنبال یک دلیل برای رفتن به تهران می‌گشتیم و فهمیدیم دانشگاه دلیل موجهی برای وقت تلف کردن در تهران است چون اگر کسی از ما می‌پرسید چه‌کار می‌کنید، می‌گفتیم دانشجو هستیم. آن موقع نیز با مشکلات معیشت درگیر بودیم. من خودم در دانشگاه کارگردانی سینما خواندم و بعد شروع به ساخت چند فیلم کوتاه کردم، ولی دوباره از سال 1386 به بازیگری برگشتم. اولین نقش جدی تئاتری که بازی کردم به سال 1375 برمی‌گردد که در نمایش "کبودان و اسفندیار" به کارگردانی نادعلی شجاعی ایفای نقش کردم.

بستر شهر شیراز تا چه اندازه فراهم بود که گروه‌های تئاتری بتوانند کار کنند یا جوان‌هایی که در آن فضا کار می‌کردند دیده شوند؟

درست نیست که بگوییم بستر باید فراهم باشد، چون این موضوع می‌تواند برای کار نکردن ما یک بهانه باشد که مدام بگوییم بستر فراهم نیست. به نظرم ما بخش زیادی از بستر را می‌توانیم خودمان به وجود بیاوریم. لزومی ندارد که در خانه بنشینیم و بگوییم از ما حمایت نمی‌کنند و اجازه نمی‌دهند کار کنیم. از کجا بفهمند که ما در خانه آماده‌ کار هستیم؟ آیا اصلاً آماده هستیم؟ من نمی‌گویم بستر مناسب است. شیراز در هنر پیشرو است، منتها به مدیران ارشاد استان بستگی دارد. ممکن است در یک دوره مدیری بیاید که بستر مناسبی را فراهم کند. به همین خاطر من می‌گویم سهمی از بستر به خودمان بستگی دارد.

برای گروه شما چه اتفاقی افتاد که راه باز شد تا به اروپا بروید و اجراهایتان در آنجا هم دیده شود؟

ما به این چیزها فکر نمی‌کردیم. تقریباً 50 درصد از بچه‌های گروه مثل من حتی نتوانسته بودند دبیرستان‌شان را تمام کنند. ما به کارمان علاقه زیادی داشتیم و دوست داشتیم پیشرفت کنیم. حتی اولین کارهایی که اجرا کردیم هم خودمان متوجه نبودیم به نسبت جایی که داریم اجرا می‌رویم کیفیت بهتری داریم. از سوی دیگر ما پیگیر بودیم و سعی می‌کردیم از طریق اینترنت و یا هر منبعی که می‌شد، خودمان را به لحاظ یادگیری غنی کنیم. اول به یک ورکشاپ در آلمان دعوت شدیم و این کار برای ما کمی جدی‌تر شد. الآن اکثر بچه‌های آن گروه  بازیگری می‌کنند. آقای کوهستانی کارگردانی تئاتر کرد و برخی از بچه‌ها با رقص معاصر آشنا شدند و به سمت این حرفه رفتند. یک تعدادی هم در شیراز ماندند و الآن درگیر زندگی‌شان هستند.

علی باقری

برخلاف کشورهای دیگر که کار تیمی انجام می‌دهند، ما ایرانی‌ها در کار تیمی خیلی خوب نیستیم و نمی‌توانیم کار تیمی را با هم پیش ببریم. تیمی کار کردن تا چه اندازه برای شما مؤثر بود و چه آورده‌ایی برای‌تان داشت؟

از آنجایی که من هم ایرانی هستم، بنابراین جزو ما ایرانی‌ها قرار می‌گیرم. فکر می‌کنم برای ریشه‌یابی این موضوع نیاز به جامعه‌شناسی داشته باشیم که در حوزه کاری من نیست که بخواهم در این باره اظهار نظری داشته باشم. خیلی هم از غیر ایرانی‌ها خبر ندارم که تا چه اندازه در کار گروهی موفق هستند. اما حضور در آن گروه برای من تجربه فوق‌العاده خوبی بود. اکثر چیزهایی که یاد گرفتم محصول همان دوره است. ما یک گروه جوان بودیم که کل روز را با هم سپری می‌کردیم و دنبال اتود زدن در خیابان یا فیلم دیدن بودیم. فکر می‌کنم دلیل اصلی که باعث می‌شد انگیزه ما بیشتر شود این بود که به ما خوش می‌گذشت.

فکر می‌کنم شما در طی این سال‌ها جوایزی را نیز در این عرصه از آن خود کردید...

من یک‌بار از جشنواره دانشگاهی جایزه گرفتم و یک‌بار هم به خاطر بازی در یک فیلم کوتاه از جشنواره آمریکا جایزه گرفتم که هنوز به دستم نرسیده است. برای فیلم "اژدها وارد می‌شود" هم کاندید بازیگر مکمل جشن خانه سینما شدم ولی هیچ‌وقت در جشنواره تئاتر فجر و جشنواره فیلم فجر جایزه نبرده‌ام.

چرا تا این اندازه دیر به فضای تصویر معرفی شدید؟

من آن بخشی که سهم خودم بود را انجام می‌دادم، ولی برای معرفی شدن، فاکتورهای زیادی دخیل هستند. برخی از آن فاکتورها و عوامل‌ تحت کنترل من نبود و به همین خاطر من چندان به این مسئله فکر نمی‌کردم. سعی می‌کردم آن چیزی که تحت کنترلم قرار دارد را انجام بدهم و حداقل بازیگر بدی نباشم و خودم را در بازیگری حفظ کنم.

اولین کار تصویر جدی که در آن بازی کردید کدام فیلم بود؟

 سال 1385 یا 1386 در دو فیلم "فصل باران‌های موسمی" به کارگردانی مجید برزگر و "تهرون" به کارگردانی نادر تکمیل همایون بازی کردم ولی نمی‌دانم اول در کدام‌یک از آن‌ها بازی کردم. فکر می‌کنم حدوداً با دهمین فیلمی که بازی کردم شناخته‌ شدم و آن هم فیلم "اژدها وارد می‌شود" به کارگردانی مانی حقیقی بود.

علی باقری

چطور شد که با آقای حقیقی همکاری کردید؟

ما به واسطه امیررضا کوهستانی یک دوستی با همدیگر داشتیم. آن موقع با امیررضا کوهستانی نمایش "ایوانف" را کار می‌کردیم و قرار بود مانی حقیقی یک نریشن روی آن بگوید. من گرفتار اجرا بودم و نتوانستم در فیلم "پذیرایی ساده" با آقای حقیقی همکاری کنم، اما از آنجا یک آشنایی با همدیگر پیدا کردیم.

پس از اینکه فیلم "اژدها وارد می‌شود" دیده شد، چه اتفاقی برای شما افتاد؟

در کار ما تغییر و تحولات فقط در موارد استثنایی رخ می‌دهد وگرنه در سایر موارد بسیار نرم اتفاق می‌افتد. چیزی که در بازیگری هم برای مخاطبان و هم برای عوامل سینمایی اهمیت دارد، تداوم بازیگر است. معمولاً وقتی از یک بازیگر یک کار خوب می‌بینند صبر می‌کنند تا ببینند در کار بعدی نیز خوب ظاهر می‌شود و همان کیفیت را دارد یا نه. "اژدها وارد می‌شود" برای من در طول زمان خوب بود چون آدم‌ها آن فیلم را دوست داشتند.

شما در آن فیلم نقش خاص و متفاوتی هم بازی کردید.

نقش بسیار خوبی بود. شاید می‌توان گفت خوش‌‌شانسی من بود. در فیلمنامه هم نقش کاربردی داشت. حتی حضورش در جاهایی که وجود نداشت هم لازم بود. فکر می‌کنم همه عوامل دست به دست هم دادند که فیلم دیده شود و یکی از این عوامل، بازیگران بودند. هوش مانی حقیقی نیز واقعاً بی‌نظیر بود.

پس از آن فیلم در چه فیلم‌هایی بازی کردید؟

فیلم "خوک" را دوباره با مانی حقیقی کار کردم. این وسط در فیلم‌‌های بچه‌های جوان‌تر نیز بازی کردم. مثلاً در فیلم "گلدن تایم" به کارگردانی پوریا کاکاوند بازی کردم. زمانی که می‌خواستم در فیلم "دشت خاموش" بازی کنم، اصلاً نمی‌دانستم که قرار است چه فیلم خوبی شود. پس از آن در فیلم "متری شش و نیم" بازی کردم. من فیلم کوتاه زیاد بازی می‌کنم چون این فضا را دوست دارم.

چه اتفاقی در جریان ساخت فیلم کوتاه می‌افتد که به فضای فیلم کوتاه علاقه‌مند هستید؟

چند دلیل وجود دارد. به نظرم یک فیلم کوتاه خوب بیشتر از یک فیلم بلند متوسط در بین سینماگران دیده می‌شود. کارگردان‌های فیلم کوتاه انگیزه زیادی برای معرفی فیلم‌های خودشان دارند. ضمن این که حضور در فیلم‌های کوتاه برای من یک فرصت خوب برای یادگیری است. شاید یک دلیل خودخواهانه‌اش این است که مثل ورزشکارانی که با تمرین آماده می‌شوند، می‌خواهم همیشه آماده باشم. دلیل دیگری که دارد این است که یک راه درآمد خوب‌تری برای من محسوب می‌شود. بچه‌های فیلم کوتاه آدم حسابی هستند و  شریفانه به سینما نگاه می‌کنند. آن‌ها هنوز نمی‌توانند به جنبه بیزینس سینما نگاه کنند و به همین خاطر مجبور هستند روی جنبه هنری سینما تمرکز کنند و این برای من فرصت بسیار خوبی است.

نمی‌ترسید که در این فضا گیر کنید؟ به هر حال فیلم کوتاه مخاطب عام ندارد و فقط مخاطبان خاص خودش را دارد.

برای من مخاطب عام و خاص فرقی ندارد. بعضی‌ها به واسطه همکاری یا نزدیکی با هنر ممکن است هنر را بیشتر مصرف کنند، وگرنه گاهی بهترین نظرات را می‌توان از لابلای صحبت‌های مخاطبان عام پیدا کرد. واقعیت این است که چندان به این موضوع فکر نمی‌کنم. من فکر می‌کنم بازیگری هنری است که ممکن است بسیار زود حساب آن را از هنر جدا کنیم. شهرت در بازیگری بسیار سریع به دست می‌آید. یک نقاش یا مجسمه‌ساز باید 50 سال کار کند تا مشهور شود ولی یک بازیگر در یک بازه زمانی کوتاه می‌تواند پولدار شد. من کمی از مشهور شدن می‌ترسم. شاید به خاطر نگاهم به زندگی باشد. بازیگری خیلی برایم اهمیت ندارد و بیشتر دوست دارم در این فرصتی که نمی‌دانم چقدر است آن طور که دلم می‌خواهد کار و زندگی کنم.

علی باقری

یعنی می‌خواهید نقش‌هایی را انتخاب کنید که خودتان دوست‌شان دارید؟

بله، دوست دارم با کسانی کار کنم و نقش‌هایی را بازی کنم که دلم می‌خواهد، تا حتی اگر برای من بد می‌شوند هم پای کارم بایستم. معتقدم چیزی که هیچ هنرمند نمی‎تواند از مخاطب پنهان کند، نیتش است. هنرمند هیچ‌وقت نمی‌تواند نیت خود از ساخت یک کار یا شرکت در یک پروژه را از مخاطب پنهان کند. همه ما ناخودآگاه ته آن را می‌فهمیم. من به جای اینکه فکر کنم مردم عام چه فکری درباره من می‌کنند، ترجیح می‌دهم کار خودم را درست انجام بدهم تا مخاطب بفهمد که من برای آن نقش تلاش کرده‌ام و برایم مهم بوده است. شهرت هم خوب است چون با خودش پول می‌آورد و پول هم باعث رفاه و آرامش می‌شود تا آدم کارهای بهتری کنند، اما وقتی شهرت تبدیل به اولویت می‌شود ممکن است از یک جایی به بعد نتیجه عکس بدهد. خوشبختانه این اتفاق در سن جوانی برای من نیفتاد. بازیگران زیادی مانند بهرام رادان و محمدرضا فروتن در دهه سوم زندگی‌شان ستاره بودند ولی بعد افول کردند. من فکر می‌کنم این مسئله می‌تواند دلیل جامعه‌شناسی داشته باشد. الآن در خارج از کشور دی کاپریو را می‌بینیم که در 17 سالگی ستاره می‌شود ولی هنوز افول نکرده است یا آل پاچینو را می‌بینیم که تا 70 سالگی در اوج است. از آنجایی که من هم از بافت ایران هستم، احتمالاً اگر در سنین جوانی به شهرت می‌رسیدم جزو آن‌هایی بودم که ظرفیت نداشتم.

جدا از بحث جامعه‌شناسی که گفتید، به نظر شما دلیل این اتفاق چه چیزی می‌تواند باشد؟

من نمی‌دانم ستاره‌های اینجا چه‌کار می‌کنند ولی در خارج از کشور را می‌دانم. در خارج از کشور وقتی بازیگران پول زیادی به دست می‌آورند، بخش زیادی از آن را هزینه کارشان می‌کنند. یعنی مشاور استخدام می‌کنند و کمپانی می‌زنند. طبیعی است که آن‌ها باید بهتر شوند. متأسفانه ما نه در حوزه آموزش اوضاع خوبی داریم و نه بستری وجود دارد. من به نوید محمدزاده امیدوار هستم و خیلی خوشحالم که سال به سال  اوج می‌گیرد. او دارد راه درست را می‌رود و می‌داند که باید چه‌کار کند.

 آیا این اتفاق برای شما نیز افتاد و شرایط فراهم شد؟

یک چیزهایی دست ما نیست. این اتفاق برای من در سن 40 سالگی افتاد. البته اتفاق خاصی هم نیفتاد و فقط آدم‌ها فهمیدند من بازیگر هستم و به من پیشنهاد کار دادند. شخصیت من دیگر مثل جوانی نیست که یک سری هیجانات داشته باشم. می‌توانم اولویت‌ها را بیشتر تشخیص بدهم و به پشت سرم نگاه می‌کنم. آقای انتظامی 46 سال‌شان بوده که فیلم "گاو" را بازی کردند و آقای خسرو شکیبایی هم در 42 سالگی فیلم "هامون" را بازی کرده است. البته قیاس مع‌الفارق است و نمی‌خواهم خودم را مقایسه کنم ولی می‌خواهم بگویم اگر درست تحلیل کنیم، الگو و خط را می‌شود پیدا کرد. آن‌ها در دوره‌ای به شهرت رسیدند که از نظر شخصیتی به ثبات بهتری رسیده بودند و توانستند همان جایگاه را تا آخر حفظ کنند. وقتی زیر 30 سال به شهرت می‌رسید بار سنگینی روی دوش شما می‌افتد.

شما در صحبت‌هایتان به بحث آموزش اشاره کردید که ضعف دارد. ما الآن آموزشگاه‌های بازیگری زیادی در تهران و شهرستان‌ها می‌بینیم که کار پرورش بازیگر را برعهده دارند، اما به نظر می‌رسد که خروجی مناسبی ندارند. از طرفی می‌بینیم سینمای ما پذیرای این حجم از فارغ‌التحصیلان و هنرجویان نیست. به‌عنوان کسی که در این فضا کار می‌کند نظرتان درباره این موضوع چیست؟ آیا آموزش‌ها درست نیست یا سینمای ما پذیرای چهره‌های جدید نیست؟

الآن دو بحث متفاوت داریم. ما در بحث آموزش، استادهای فردی خوبی داریم. شاید تعداد آن‌ها کم باشد ولی استادان خوب زیادی داریم. بحث من بیشتر سیستم آموزشی است. فکر می‌کنم آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها، بازیگری را به درستی آموزش نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند کلاس آموزش بازیگری ولی نمی‌گویند که می‌خواهند چه چیز بازیگری را آموزش بدهند. بازیگری متدهای زیادی دارد. بازیگری به‌عنوان یک شاخه از هنرهای اجرایی می‌تواند دامنه گسترده‌ای داشته باشد. به نظر من کسانی که برنامه‌های آموزشی را طراحی می‌کنند به اندازه کافی در این زمینه اطلاعات ندارند. در کشورهای دیگر حتی آموزش "چطور بازیگری را درس بدهیم" را در نظر گرفته‌اند. اینجا هر استادی می‌آید تجربه شخصی خودش را می‌گوید و می‌رود. در نهایت هنرجو فکر می‌کند خودش بی‌ استعداد است، در صورتی که استعداد در بازیگری نقش بسیار کمی دارد و بیشتر آن آموزش و یاد گرفتن است. وقتی چنین اتفاقی می‌افتد چه انتظاری می‌‌توان داشت؟

در بین هنرجوها این دانش وجود دارد که با متدهای مختلف آشنا شوند؟

این دانش باید توسط آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها به هنرجو داده شود. ما نمی‌توانیم بگوییم که هنرجو باید خودش این دانش را داشته باشد.

عمدتاً برای علاقه‌مندان به بازیگری این طور جا افتاده که بروند جلوی دوربین یک سری حرکات انجام بدهند. انگار بازیگری به شکل علمی هنوز جا نیفتاده است.

تا کسی نرود و این کار را انجام ندهد، با مشکلات بازیگری روبرو نمی‌شود. تا کسی در موقعیتی قرار نگیرد که ببینید تلاش 50 نفر عوامل یک فیلم در هوای برفی فقط به 30 ثانیه بازی شما بستگی دارد، با مشکلات بازیگری آشنا نمی‌شوند و اهمیت آموزش را نمی‌فهمند. یک سری کارها مثل بازیگری و معماری هستند که همه فکر می‌کنند آن را بلد هستند. به طور معمول از روزی که شروع به بازی می‌کنید تا زمانی که شناخته می‌شوید، حدود 15 سال طول می‌کشد و اگر زیر 10 سال به این جایگاه برسید جزو خوش‌شانس‌ها خواهید بود. هوتن شکیبا 16 سال تئاتر کار کرد و نوید محمدزاده قبل از فیلم "عصبانی نیستم" بیشتر از 10 سال تئاتر کار می‌کرد. واقعاً بازیگر شدن راه کوتاهی نیست.

شما سال گذشته یک اتفاق خوب را در شبکه نمایش خانگی رقم زدید و آن هم حضور در سریال "هم‌گناه" بود. از تجربه حضور در سریال "هم‌گناه" بگویید.

سریال "هم‌گناه" اولین کاری بود که بازی کردم و مخاطب عام داشت. البته فیلم "متری شش و نیم" نیز همین‌طور بود. مخاطب‌ها من را در فیلم‌های "خوک" و "اژدها وارد می‌شود" کمتر دیده بودند. آن فیلم‌ها بیشتر در فستیوال‌ها اکران شده بود. حضور در سریال "هم‌گناه" تجربه خوبی بود و خوشبختانه بازخوردهای خوبی‌گرفتم. نقش من در چند قسمت اول منفی بود، اما کم کم خاکستری شد. چهره من یک خاصیت دارد که آدم‌ها وقتی من را می‌بینند بسیار زود یادشان می‌آید. به طرز جالبی، 80 درصد ببیننده‌ها من را در آن نقش پذیرفته بودند. مصطفی و محسن کیایی در ژانر خودشان عالی کار می‌کنند و به من نظرات بسیار درستی می‌دادند.

قصد ندارید که در سریال‌های تلویزیونی هم حضور داشته باشید؟

چرا که نه. دوست دارم در سریال‌های تلویزیون نیز بازی کنم ولی دلم می‌خواهد کمی نقش‌های متفاوت‌تری به من پیشنهاد شود. از آنجایی که از نقش‌هایی که در فیلم "متری شش و نیم" و سریال "هم‌گناه" بازی کرده‌ام جواب گرفته‎ام، در حال حاضر اکثر پیشنهاداتم در همین زمینه است. پیشنهادهایی از  این دست در تلویزیون داشتم ولی چون نقش مشابه بود دوست نداشتم بازی کنم. دوست دارم مخاطب، من را در نقش‌های دیگر نیز ببیند.

عدم ریسک‌پذیری تهیه‎کننده‌ها تا چه اندازه روی کار شما تأثیرگذار بوده است؟

ما وقتی راجع به سینما حرف می‌زنیم باید کمی به سینما حق بدهیم. من خودم کارگردانی سینما خوانده‌ام و این حرف را از نظر علمی می‌گویم. سینما به سختی چهره جدید وارد می‌کند. بخشی از سینما صنعت است و با هزینه بسیار زیادی یک کالا تولید می‌کند. اگر آن کالا فروش نرود، چرخه صنعت سینما نمی‌چرخد. به همین خاطر طبیعی است که وقتی افراد در سینما سرمایه‌گذاری می‌کنند، این کار را با ریسک پایین‌تری انجام بدهند. سینما به چهره‌هایی که قبلاً جواب داده‌ بیشتر اقبال نشان می‌دهد. جایی می‌خواندم که کار کسانی که شبیه بازیگران معروف هستند برای ورود به سینما راحت‌تر است. حالا این وسط یک سری کارگردان‌هایی پیدا می‌شوند که دست به ریسک می‌زنند و چهره‌های جدید نیز معرفی می‌کنند.

علی باقری

ما این حق را به کارگردان، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار می‌دهیم که درباره نقش اول ریسک نکنند ولی در رابطه با نقش‌های مکمل نیز حاضر به پذیرش نیستند که از چهره‌های جدیدتر استفاده کنند.

فکر می‌کنم از چهره‌های جدید استفاده می‌کنند. حتی شنیده‌ام آقای جلیلوند در فیلم جدیدشان از بازیگری استفاده کردند که کار اولش است. این موضوع بستگی به قدرت ریسک‌پذیری کارگردان و مناسباتش با سرمایه‌گذار دارد. گاهی کارگردان‌ها نمی‌توانند تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذار را برای آوردن چهره‌های جدید در نقش‌های اصلی قانع کنند. فکر می‌کنم اگر هر کسی تمرکزش روی پیشرفت بازی خودش باشد بالأخره معرفی می‌شود. یک ضرب‌المثل معروف است که می‌گوید شانس در هر دوره 20 ساله به همه به یک اندازه رجوع می‌کند و فقط فرقش این است که به یک عده همان اول رجوع می‌کند و به یک عده در پایان 20 سال. بازیگری نیاز به صبر و استقامت دارد چون بازیگری شغلی نیست که سریع جواب بدهد. البته اگر جواب را شناخته شدن فرض بگیریم. من با چیزهایی که راجع به راه‌های ناسالم و مافیا مطرح می‌شود موافق نیستم.

یعنی فکر می‌کنید مافیایی که این روزها بسیار از آن در سینما صحبت می‌شود، وجود ندارد؟

من نمی‌گویم وجود دارد یا نه. اگر هم وجود داشته باشد درصد کمی است و ماندگار نیست. همه کسانی که ماندگار شده‌اند و دارند کار می‌کنند، تداوم‌شان بی دلیل نیست. ما بی خبر نمی‌توانیم این چیزها را بگوییم. باید کمی به سینما حق بدهیم که برای ورود، سیستم منطقی خودش را داشته باشد. به همین خاطر وقتی بازیگر کارش را می‌کند و خسته نمی‌شود، در نهایت فرصت به او داده می‌شود. بهترین و مطمئن‌ترین راه این است که آدم خوب یاد بگیرد و بازیگر خوبی باشد. چیزهایی که به او مربوط می‌شود و قابل کنترل است از چیزهایی که نیست جدا کند. اینکه چه زمانی اتفاق می‌افتد تحت کنترل ما نیست. فعال بودن و کار کردن به خودمان هم ربط دارد. تئاتر یک ویترین برای پیدا کردن بازیگر است. در سال‌های اخیر سینما به بچه‌های تئاتر اقبال نشان می‌دهد و از بازیگرانی که خوب هستند استفاده می‌کند.

از تجربه بازی در فیلم "دشت خاموش" بگویید. این فیلم اخیراً در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و شما هم مدت زیادی نیست که از این جشنواره برگشته‌اید.

من فیلم "دشت خاموش" را اولین بار در جشنواره ونیز دیدم. در ابتدا ما بازیگران حس جالب و عجیبی داشتیم و می‌گفتیم یا فیلم بسیار خوبی می‌شود یا همه ایده‌ها خراب می‌شود. احمد بهرامی بسیار سرسخت روی ایده‌های خودش پافشاری کرد و شک نداشت که این فیلم موفق می‌شود. بنابراین ما نیز ترجیح ‌دادیم تمام ایده‌های کارگردان و فیلمنامه را خوب و به درستی اجرا کنیم. واقعاً به نظرم همه چیز این فیلم خوب بود و از سطح خوبی برخوردار بود. اصلاً به خاطر همین بود که جایزه بخش افق‌های هفتاد و هفتمین دوره جشنواره فیلم ونیز را از آن خود کرد.

بازخوردها در جشنواره ونیز چطور بود؟

خوشبختانه بازخوردهای بسیار خوبی داشت و نقدهای جالبی درباره آن نوشتند. متأسفانه در ایران کار خبری روی آن انجام نشد ولی "دشت خاموش" جایزه بسیار مهمی را دریافت کرد. جالب است که این فیلم دو جایزه را با هم برد که کمتر فیلمی همزمان این دو جایزه را از آن خود می‌کند. جایزه فیپرشی، جایزه‌ای است که انجمن منتقدان جهان معمولاً به فیلمی می‌دهند که در بخش مسابقه جایزه نمی‌گیرد. جالب و عجیب است که این فیلم هم جایزه شیر ونیز را برد و هم جایزه فیپرشی را.

انتظار داشتید که دو جایزه از ونیز دریافت کنید؟

وقتی فیلم را می‌ساختیم به این چیزها فکر نمی‌کردیم، اما وقتی داشتیم به ونیز می‌رفتیم مطمئن بودیم.

زمانی که فیلم را اولین بار روی پرده در ونیز دیدید، چقدر نسبت به آنچه که در فیلمنامه بود تفاوت داشت؟

قسمت‌های زیادی از فیلم در تدوین کم و زیاد شده بود. البته حافظه من یاری نمی‌کرد که دقیقاً بدانم کدام سکانس‌ها حذف شده بود، اما اساس فیلمنامه اصلاً عوض نشده بود و فقط در تایم‌بندی کمی منسجم‌تر شده بود.

تجربه ونیز چطور بود؟ آیا در ونیز پروتکل‌های بهداشتی آن طور که فکر می‌کردید رعایت می‌شد؟

بله، کاملاً به شکل درست و جدی رعایت می‌شد. بسیاری از قوانین برای اولین‌بار وضع شده بود. مثلاً مردم عادی مثل سال‌های قبل نمی‌توانستند بیایند در جشنواره وینز و فیلم ببینند. همه چیز در فاصله‌گذاری می‌گذشت و همه ماسک می‌زدند و الکل داشتند.

کمی درباره نقش‌تان در فیلم "دشت خاموش" توضیح دهید. آیا این نقش نسبت به نقش‌هایی که قبلاً بازی کرده بودید متفاوت بود؟

نقش یک سرایدار کوره آجرپزی است که در عین حال دستیار رئیس آجرپزی نیز هست. او رابط کارگرها با رئیس است و از بچگی هم زندگی او آنجا بوده است.

شما از دل تئاتر آمده‌اید و بازیگران تئاتر بسیار به تمرین اعتقاد دارند. تمرین‌هایی که برای این فیلم کردید چقدر به شما کمک کردند؟

مدل تمرین و اساساً مدل بازیگری در سینما با تئاتر متفاوت است و فقط در یک سری چیزهای پایه مانند تخیل، تمرکز و تنش با همدیگر مشترک هستند، وگرنه گاهی تکنیک‌های تئاتر حتی مزاحم عملکرد شما در سینما است و به درد بازیگر نمی‌خورد. ما یک روز قبل از شروع فیلمبرداری فیلم "دشت خاموش" رفتیم کوره آجرپزی را از نزدیک دیدیم و سعی کردیم با فضا آشنا شویم. آقای بهرامی با عکس‌های مختلف کمک می‌کرد تا فضا را به ما معرفی کند.

نقش "لطف‌الله" تا چه اندازه از مابه‌ازاهای بیرونی که دیده بودید شکل گرفته است؟ اصولاً چقدر روی شناسنامه این آدم کار کردید؟

من بازیگری نیستم که معتقد باشم شناسنامه کاراکتر به بازیگر کمک می‌کند. شناسنامه کاراکتر در فیلمنامه گفته می‌شود. چیزی که برای بازیگر اهمیت دارد، اتفاقی است که در آن صحنه می‌افتد.

فکر می‌کنید همه فیملنامه‌ها این اطلاعات را می‌دهند و نیاز نیست که شما بخواهید از داشته‌های خودتان استفاده کنید؟

شخصیت‌پردازی، کار بازیگر نیست بلکه کار نویسنده است. اصلاً نیازی نیست که بازیگر به شخصیت نوشته شده در پرداخت کمک کند. وظیفه بازیگر، شناخت آن شخصیت است. شخصیتی که نویسنده پرداختش کرده است. وظیفه بازیگر، پیدا کردن و درک آن شخصیت است و اینکه بفهمد او چطور دارد به جهان نگاه می‌کند. بازیگر نیازی نیست کار دیگری انجام بدهد، مگر اینکه نویسنده یا کارگردان از او بخواهند کاری انجام بدهد.

فکر می‌کنید در این شرایط که همه می‌گویند ضعف اصلی سینمای ایران، فیلمنامه است و ما فیلمنامه‌های خوبی نداریم، چقدر این ضعف به نبود شخصیت‌پردازی برمی‌گردد؟ ما در بین صد و خورده‌ای فیلم که در طول سال تولید می‌شود، شاید سالی فقط 7-8 فیلم خوب داشته باشیم که مخاطب بتواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند.

فیلمنامه، شالوده یک کار است. واقعاً روی یک فیلمنامه بد نمی‌توان یک فیلم خوب ساخت. روی شخصیتی که درست پرداخت نشده است، نمی‌توان بازی خوب و منطقی کرد. کاری که یک بازیگر می‌تواند انجام بدهد این است که باگ‌های شخصیت را در مرحله خوانش یا تمرین نشان نویسنده و کارگردان بدهد تا آن را اصلاح کنند. بازیگر می‌تواند فقط پیشنهاد دهنده باشد.

یعنی از نظر شما بازیگر یک مجری است و اجراکننده آن چیزی است که از ذهن نویسنده تراوش کرده و کارگردان به مرحله عمل می‌رساند؟

بله، دقیقاً همین‌طور است و اصلاً تعریف منفی هم نیست. بازیگری یک شاخه از هنرهای اجرایی است. در واقع کاری است که به بازیگرها سپرده می‌شود تا اجرا کنند. آن‌ها خودشان اثر را خلق نمی‌کنند. به طور عمومی، بازیگر یکی از اجزای ارائه اثر است و به همین خاطر باید به نقشی که نوشته شده با صداقت و احترام به مخاطب، تعهد داشته باشد. مخاطب باهوش است و می‌فهمد که چه بازیگری با او صادق است.

در حال حاضر فیلمی آماده اکران دارید؟

سال گذشته چند فیلم بازی کردم که برنامه پخش آن‌ها را نمی‌دانم. "دشت خاموش" در حال طی کردن مراحل مجوز اکرانش است، اما دقیق نمی‌دانم در چه مرحله‌ای است. به تازگی‌ صحبت‌هایی برای بازی در فیلم داشته‌ام ولی هنوز قطعی نشده است.

علی باقری

تئاتر چطور؟

در حال آماده کردن یک نمایش هستیم که با یک گروه خوب در فصل زمستان اجرا برویم. من چند سالی است که کارگاه بازیگری برگزار می‌کنم و امیدوارم بتوانم در این ایام آن را به شکل بهتری ادامه بدهم.

کرونا تا چه اندازه روی کار شما تأثیر گذاشت؟

متأسفانه تئاتر را به طور کلی تعطیل کرد. تئاتر در حال حاضر به یک مو بند است. به سینما کمتر از تئاتر لطمه زد ولی تأثیر خودش را گذاشته است. تئاتر الآن به حمایت 200 درصدی از طرف دولت نیاز دارد و سینما هم در وضعیت خوبی نیست.