سرویس مد و لباس هنرآنلاین: این مطلب برشی است از مقاله "تاریخچه پوشاک ایرانیان با تکیهبر منبعشناسی"، حاصل پژوهش و مطالعات محمدرضا چیتساز مؤلف کتاب "تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتدای اسلام تا حمله مغول".
بدون شک سخن گفتن از فلسفه تنوع و تکثر پوشش در میان ایرانیان، تنها با تکیهبر اصل منبعشناسی حاصل میشود؛ موضوعی که گاه با نادیده گرفته شدن از سوی فعالان مد و لباس، جریاناتی فاقد پشتوانه تاریخی از تاریخچه غنی پوشاک ایرانیان را در عصر کنونی رقم زده است.
این مطلب جستاری است بر منشأ و علل تکثر و تنوع پوشش میان ایرانیان در خلال متون تاریخی که امید است بتواند بهعنوان یکی از مراجع موجز و مفید که البته معرفی منابع دیگری را نیز در بر میگیرد، به خدمت مطالعات تاریخی فعالان عرصه مد و لباس درآید:
میتوان در خلال متون تاریخی، تفاوت پوشاک و لباس افراد را در اصناف یا شرایط خاصی مشاهده کرد. مثلاً در یک متن تاریخی آمده است که وشگمیر زیاری، شاهزاده آل زیار که متعلق به اواسط قرن چهارم است، برای دیدن بستگانش به گرگان میرود.
لباس خویشاوند او را در حال برنجکاری چنین توصیف کردهاند؛ چیزی شبیه یک تُمبان، که آن را مثلاً تا زانو بالا زده، و بالاتنهاش هم از یک اِزار (جامۀ بسیار سادهای شبیه ملافه) تشکیل میشده است. این در واقع لباس کار آن شخص بوده است. رنگ و شکل برخی از لباسهای طبقات هم متأثر از دین و مفاهیم دینی بوده است (مانند لباس روحانیت امروز، یا لباس قضات بهویژه هنگام رسمیت داشتن دادگاه). لباس قاضیها باقیمانده همان لباسی است که اکنون فارغالتحصیلان دانشگاهی در جشن پایانی تحصیلات به تن میکنند.
درجایی از تاریخ سهجلدی فَرَج بعد از شدت، از قاضی تنوخی، توصیفی درباره بلمها و قایقهای رود کارون در زمان آلبویه آمده است. در آنجا خدمه و جاشوهای کشتی را با لباس توصیف میکند؛ پایینتنه آنان را اِزارهایی تشکیل میداده (در اینجا منظور از اِزار چیزی شبیه به لُنگ است) و بالاتنه آنان هم عریان بوده است. طبیعتاً کسی که در خوزستان، آنهم در فصل گرما، روی عرشه کشتی کار میکند، باید همچنین لباسی بر تن داشته باشد.
نکته دیگری هم در این مورد وجود دارد. ابومسلمخراسانی، طاهر ذوالیمینین، یعقوبلیث و خیلی کسان دیگر، شخصیتهای مهمی هستند که در بُرهههایی از تاریخ ایران، با اقداماتشان، نقاط عطفی را رقم زدهاند. نکته مهم آن است که اینها ایرانیاند، اما در دوران تسلط و شیوع فرهنگ عربی زندگی میکردهاند و حتی گاه مانند ابومسلم و طاهر، نماینده خلفای عربی عباسی هم بودهاند.
حال باید دید، با این اوصاف، لباس اینان چگونه بوده است؟ منابع دیداری درباره اینان نداریم و بر اساس بررسی منابع نوشتاری، ابومسلم خراسانی دو قبا داشته است (یا دستکم ما دو قبا از او میشناسیم)؛ یک قبای ایرانی و یک قبای عربی. هیچ شکل مستقیمی در این زمینه نداریم و این اطلاعات را هم تنها بر اساس توصیفات متون عربی و تعداد انگشتشماری منابع دیداری، آنهم برای مقایسه و تطبیق اطلاعات مبهم، به دست آوردهایم.
ابومسلم خراسانی، طاهر ذوالیمینین و یعقوب لیث همه مربوط به نواحی شرقی ایران، مناطقی دوردستتر از تسلط اعراب مسلمان، بودهاند و قبا از نوع ایرانی آن میپوشیدند که بلندیش حداکثر تا زانو و گاهی حتی اندکی بالاتر از زانو میرسید، جلوباز بود و گاهی با دکمه یا بندینک یا شالکمری بسته میشد، بهطوریکه در محل کمر، تنگ و خِفت بود و از کمر به پایین کمی گشادتر دیده میشد و آستینهای آنهم اغلب بلند و چسبان بود. این قبای ایرانی است که البته مدلهای مختلف دیگری هم داشته است.
اما قبای عربی که عربهای عربستان میپوشیدند و در برخورد با ایرانیها و بعد از فتح ایران، ترجیح دادند تا قدری آن را شبیه به قبای ایرانی کنند، قبایی گشادتر و بلندتر بود. البته برخی معتقدند اعراب عربستان اصلاً قبا نداشتهاند و غیر از تنپوشهای قمیصمانند و پیراهنشکل، از عبا استفاده میکردهاند. ما اینجا وارد این بحث نمیشویم و تنها اشارهای به عبای عربی میکنیم.
عبای عربی همان لباسی است که امروزه روحانیون در ایران بر دوش خود میاندازند و اگرچه دو سوراخ در طرفین بالای خود جهت عبور دادن دستها دارد، اما اغلب از این آستینهای کوتاه و گشاد استفاده نمیکنند و عبا را بر دوش میاندازند.
این عبا، مانند قبای ایران، دکمه سراسری ندارد، اغلب جلوباز است و جلویش را نمیبندند. این عبا در ایران اصلاً سابقه استفاده نداشته و یک لباس عربی سامی عربستانی است و در نگارههای ایرانی هم، در لباس روحانیون شیعه اواخر عهد صفوی دیده شده است.
بسیاری از البسه بر اساس موقعیت جغرافیایی، شغل افراد و استفادهای که از آن میکردند از دیگر لباسها متفاوت بود. برخی گفتهاند که چون تیلسان اصلاً نوعی بارانی و روپوش بوده، منشأ آن احتمالاً منطقه تالش ایران بوده است اما، بر اساس متون متقدم عربی، زنان پیامبر(ص) هنگام سفر حج تیلسانهای کبود بر تن داشتهاند. بههرحال، در منطقه گرم عربستان، بیشتر از لباسهای گشاد با پوشش نازک استفاده میشده است. در تاریخ ایران زنانی هستند که لباس مردها را پوشیدهاند و مردانی هستند که بهویژه هنگام فرار لباس زنانه بر تن کردهاند.
افرادی بودهاند که تعمداً کفش تابهتا میپوشیدهاند، در پایی کفشی با یک رنگ و در پای دیگر، کفشی با رنگ دیگر به پا میکردند و به بازار میآمدند؛ اینها بیشتر بین شعرا، و بهویژه در دوره عباسیان،دیده شده است. الاغانینام کتابی از ابوالفرج اصفهانی در20 جلد و به زبان عربی است. همچنان که از نام کتاب پیداست الاغانی در موضوع موسیقی و موسیقیدانان است و در حوزه ایرانشناسی، بهویژه در سدههای نخستین اسلامی، و حتی گاه برای شناخت فرهنگ ایران پیش از اسلام دوران ساسانی، منبعی منحصربهفرد است.
یکی از کتابهای عربی در این زمینه، کتابی است که مولر آلمانی در مورد لباس ممالیک مصر نوشته است. درست است که موضوع کتاب مربوط به لباس سدههای اولیه اسلامی، آن هم در مصر است، اما برای شناخت دوره عباسیان، منبعی مهم به شمار میآید و البته هیچ تصویری ندارد.
آثار دوزی هلندی و ضیاءپور و ریاضی و مدخل کلوتینگ (Cloting) دایرةالمعارف ایرانیکا هم که پیشازاین معرفی شدند، منابع خوبی هستند.
همچنین مشیرپور کتابی درباره تاریخ پوشاک ایران باستان دارند و پیمان متین، پزشک علاقهمند به ترجمه متون حوزه تاریخ هم مدخل کلوتینگ دایره المعارف ایرانیکا را تحت عنوان تاریخ پوشاک در ایران به فارسی ترجمه کردهاند. استیلمَن در دایره المعارف اسلام (Encyclopaedia of Islam) مدخل "لباس" (Lebas) را نوشته است.