سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امام رضا (ع) در سن 55 سالگی در آخر ماه صفر سال (203 ه.ق) به شهادت رسیدند و در طوس به خاک سپرده شدند.

هشتمین امام شیعیان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان شدند. مدت امامت امام رضا (ع) بیست سال بوده است. امام با ورود به مرو به اجبار، ولایت عهدی مامون را پذیرفتند. مامون برای حفظ حکومت خود امام ‌رضا علیه‌السلام را از مدینه به مرو آوردند؛ برخلاف انتظار مامون، محبوبیت امام روز به روز در دل‌ها افزون شد و تصمیم به قتل حضرت گرفت. روایتی از اباصلت وجود دارد که مامون، امام رضا (ع) را فراخواند و حضرت را مجبور کرد از انگور بخورند و ایشان به‌واسطه انگور مسموم شدند.

پدر امام رضا (ع)، امام موسى بن جعفر (ع)، یعنى امام هفتم شیعیان و مادرشان نجمه خاتون هستند. امام هشتم دارای لقب‌های متعددی است از جمله معروف‌ترین آن‌ها، رضا، عالم آل محمد، غریب الغربا، شمس الشموس و معین الضعفا هستند. گفته‌اند ایشان را به این جهت "رضا" لقب داده‌اند که خدا از امام راضی است. ضامن آهو نیز یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی‌بن‌موسی الرضا(ع) نسبت داده شده و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان‌های گوناگونی می‌دانند که در کتب تاریخی نقل شده است.

درباره شخصیت و زندگانی امام هشتم شیعیان کتاب‌های متعددی نوشته و به چاپ رسیده. هم‌چنین اشعاری در سوگ ایشان سروده شده است.

معرفی 20 عنوان کتاب:

1- "از چشمه تا دریا" حکایاتی از زندگی امام رضا (ع) ‌نویسنده غلامرضا حیدری‌ابهری

2- "الفبای آهوهای بست پایین" مجموعه گفتارهای ادبی رضوی عرض ادب الفبا با آستان امام رضا (ع) ‌نویسنده سیدمحمد سادات‌اخوی

3- "الگوی کاربردی مناظره برگرفته از مناظرات امام رضا (ع)" نویسنده فریبا رضازاده‌کهنکی

4- "امام رضا (ع)" نویسنده محمدرضا ناجی

5- "امام رضا (ع)" شاعر رضوان داستانپور

6- "امام رضا (ع)" تاریخ و سیره، نویسنده محمدباقر پورامینی

7- "امام رضا (ع) چگونه شخصیتی داشتند" گردآورنده هانیه علیزاده‌نوروزبلاغی

8- "امام رضا (ع) در آثار دانشمندان اهل سنت" نویسنده محمدرضا عطایی

9- "امام رضا (ع) و ایران" نویسنده سیدحسین حر

10- "امام رضا (ع) و زندگی" گزارش‌ها و داستان‌هایی کوتاه از زندگی و شیوه رفتاری امام رضا (ع) نویسنده مهدی غلامعلی

11- "امام رضای مهربان" شاعر سیدمحمد مهاجرانی

12- "انوار محمدی" امامزاده‌ها، مسیر و همراهان امام‌رضا(ع)، اشعار محمدی، نویسنده حسین محمدی‌شاهرودی

13- "باران دوشنبه" قصه‌هایی از زندگی امام رضا (ع) نویسنده سیدعباس صحفی

14- "بزرگداشت غدیر و عاشورا در سیره و بیان امام رضا (ع)" نویسنده مهدی صدری

15- "بوی بهشت" مجموعه داستان‌هایی از شفایافتگان حرم امام رضا (ع) نویسنده حمیدرضا سهیلی

16- "بیدارم کن" براساس سفر امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال 200 هجری نویسنده فریبا کلهر

17- "تدبر در سیره تمدن‌ساز اهل بیت (ع)" سیره امام رضا (ع) نویسنده محمدحسین الهی‌زاده

18- "تمدن رضوی" مولفه‌های تمدن‌ساز در مکتب سیاسی امام رضا (ع) ‌نویسنده موسی نجفی

19- "ثواب زیارت حضرت امام رضا (ع)" نویسنده عباس عزیزی

20- "خواندنی‌هایی از امام رضا (ع)" از ولایت تا شهادت نویسنده یحیی علوی‌فرد

 

بخشی از چند نمونه شعر که به مناسبت سال‌روز شهادت جان‌سوز معین‌الضعفا سروده شده است:

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند

 موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

 پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی

ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت

زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

هم تو گل‌های این باغ را می‌شناسی

هم تمام شهیدان تو را می‌شناسند

از نشابور بر موجی از "لا" گذشتی

ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

بوی توحید مشروط بر بودن توست

ای که آیات قرآن تو را می‌شناسند

گرچه روی از همه خلق پوشیده داری

آی پیدای پنهان تو را می‌شناسند

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد

چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم

کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند

قیصر امین‌پور

 

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل

 بر هوا می افکند از خرمی دستار گل

گر نمی‌آید زطوف روضه‌ی آل رسول

چیست مهر آن که آورده است بر طومار گل

نخل باغ دین علی موسی جعفر که هست

باغ قدر و رفعتش را ثابت و سیار گل

آنکه بر دیوار گلخن گردمد انفاس لطف

عنکبوت و پرده را سازد برآن دیوار گل

نخل اگر با موم سازی در ریاض روضه‌اش

گردد از نشو و نما سر سبز و آرد بار گل

ای که دادی دانه‌ی انگور زهر آلوده‌اش

کشت کن اکنون به گلزاری که باشد بار گل

وحشی بافقی

 

بعد چل سال که ری داشت چو محبوس مرا

می‌کشد عشق دگرباره سوی توس مرا

کاش زآغاز نمی‌آمدم از توس به ری

که به انجام نبود این همه افسوس مرا

من که دست پدر خویش نمی‌بوسیدم

مشهد توس فرا خواند به پابوس مرا

مهدی اخوان‌ثالث

 

با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین

آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین

وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت

ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین

این چه زهری است که داری به خودت می پیچی

گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین

از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد

از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین

دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی

ای که با تو همه دین مبین خورد زمین

داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه

دید مولاش چه بی‌یار و معین خورد زمین

زهر اول اثرش بر جگر مسموم است

پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین

پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید

طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین

به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است

جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین

جواد حیدری

 

انگور می‌دهند که قربانی‌ات کنند

لازم نکرده دعوت مهمانی‌ات کنند

صدها رواق در جگرت زهر باز کرد

می‌خواستند آینه بندانی‌ات کنند

هر شب تو بر غریبی خود گریه می‌کنی

مردم اگر چه سجدهی سلطانی‌ات کنند

تو نو به نو برای خودت گریه می‌کنی

در صحن کهنه گرچه چراغانی‌ات کنند

وقتی خدا غریبی ما را نگاه کرد

فرمود تا حسین خراسانی‌ات کنند

زن‌های طوس مثل زنان بنی اسد

جمعند تا عزای پریشانی‌ات کنند

معصومه را به همرهی خود کشانده‌ای

تا قبله گاه زینب ایرانی‌ات کنند

محمد سهرابی

 

تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می‌شود

شیر هم در پای چشمان تو آهو می‌شود

نیست فرقی بین رب و عبد عین رب شده

گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می‌شود

مِهر تو در سنگ هم کار خودش را می‌کند

شیشه در همسایگیِ عطر خوشبو می‌شود

تو به ما پا می دهی و ما کلیمت می شویم

لال هم در این حرم مرغ سخنگو می‌شود

دست خالی بودن ما نیست کتمان کردنی

دست ما هر بار سائل می‌شود، رو می‌شود

چشم جاری از تمام چشمه ها بالاتر است

آب سقاخانه هم محتاج این جو می‌شود

این مژه هایم اگر پیش تو باشد بهتر است

لااقل یک گوشه از صحن تو جارو می‌شود

پنجره پولاد تو آخر شفایم می‌دهد

باز هم در صحن‌های تو هیاهو می‌شود

علی‌اکبر لطیفیان

 

با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید

ناله برای کشته دیوار و در کشید

او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف

آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید

یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود

گاهِ سحر به جانب جانانه پر کشید

در انتظار آمدن میوه ی دلش

پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید

سینه زنان دریده گریبان پسر رسید

دستی به روی ماه کبود پدر کشید

شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و

فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید

آه از دمی که زینب کبرایِ غم نصیب

آمد تن امام زمانش به بر کشید

با دست زخم خورده خود دختر علی

تیر شکسته از تن ارباب در کشید

گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها

آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید

حسن لطفی

 

بیا دلم که همینک به مشهدت ببرم

به شهر حضرت نور و به مقصدت ببرم

دلت هوای حرم دارد و پریشان است

و قول می‌دهمت تا به مرقدت ببرم

میان صحن مبادا که بی‌قرار شوی

کبوترم تو بیا تا به گنبدت ببرم

به روضه هم نرسیده کمی نماز بخوان

که خوب نیست تو را با دل بدت ببرم

به چشم تیره و تارت نگاه جایز نیست

به چشم سرمه بکش تا به سرمدت ببرم

شبیه‌تر به خود مصطفی همین آقاست

تو کفش کن که تو را من به احمدت ببرم

شب شهادت مولا، رضا شده معبود

تو عبد شو دل من تا به معبدت ببرم

مریم توفیقی