سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: می‌توانیم میان نوشته‌های روزنامه‌ها، در فیلم‌های سینمائی؛ تابلوهای نقاشی، ترانه‌ها و غزل‌ها، میان داستان‌ها و... هم مثل رفتارهای روزمره آدم‌ها سرک بکشیم و انواعی از تفکرات و کردارها و گفتارها را "به زعم خود" مصداق خرافه و شایسته لعن و نفرین بدانیم. می‌توانیم شرمنده تاریخ و نیاکانی باشیم که چنین میراث ننگینی را به جا گذاشته‌اند. اولین منفعت چنین احکام قطعی و ظاهراً موشکافانه هم کسب جایگاه غبطه‌برانگیز "مدرن" بودن است و افتخار به کمالات رقیق انسانی و پیروی از اندیشه‌های عقلانی و منطقی.

"خرافه" و "خرافات" به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر؛ هر نوع پندار عجیب برای مردم عوام است. در عربی، به هر سخن عجیب که از عالمی غیر از عالم بشری و علم و تجربه انسانی آگاهی می‌داد، "حدیث خرافه" (منسوب به مردی از قبایل یمن و داستان ربوده شدنش توسط اجنه و...) می‌گویند. خرافه ممکن است مربوط به نظرات فردی و یا یک باور عمومی و همه‌گیر در یک جغرافیای واحد فرهنگی باشد. تعریف و مصادیق خرافه، بر اساس نظرات افراد و مشرب‌های فکری ممکن است موضوعات متنوعی را شامل شود. تا جایی که عده‌ای حتی باورهای دینی را نمونه فاحش خرافه می‌دانند. مثال‌های خرافه ممکن است گاهی به حیطه افسانه‌ها و اسطوره‌ها هم سرایت نماید. همانطور که عده‌ای با نوعی ترس درونی، از باید و نبایدهای خرافی تبعیت می‌کنند، عده‌ای هم کنار گذاشتن عادات و باورهای خرافی را نشانه الزامی و بدیهی تمدن و تکامل عقلی می‌دانند. از نظر ایشان خرافات معادل تحجر و عامل عقب‌ماندگی و زائیده نادانی است و انسان عاقل به جای اعتقاد و پایبندی به خرافات بازدارنده، باید براساس فکر و منطق زندگی ‌کند و تصمیم بگیرد. به عنوان نمونه به بعضی از این باورهای خرافی می‌توان اشاره کرد. از جمله:

معروف‌ترین خرافه جهانی شاید نحسی سیزده و همچنین اعتقاد به فال و رمالی و... باشد.

نعل اسب باعث خوش شانسی می‌شود.

رد شدن از زیر نردبام بدشانسی می‌آورد.

سوت زدن در یک محیط سر بسته، باعث از دست دادن پول می‌شود.

شکستن آینه باعث هفت سال بداقبالی می‌شود.

اگر زنبور به خانه وارد شود، مهمان می‌آید.

رخت شستن در روز جمعه باعث فقر می‌شود.

هدیه دادن عطر، دوری می‌آورد.

کوته‌کردن ناخن در شب یا ادرار کردن در آب جاری بدشانسی می‌آورد.

آئین‌هایی مثل "عروس قنات" هم از نظر علوم امروزی از خرافه‌ها محسوب می‌شوند. (در برخی نواحی خشک و کویری ایران، وقتی آب قنات کم یا خشک می‌شد، یک زن بیوه را چند روز قبل از عید نوروز و به هیأت عروس، با شادی و هلهله و پای‌کوبی به ازدواج قنات در می‌آوردند. عروس را به درون چاه می‌بردند تا شب را در قنات بگذراند. فردای آن روز زن از قنات بیرون می‌آمد و تمام روستا به او احترام می‌گذاشتند و او از آب و محصول سهم می‌برد.)

تردیدی وجود ندارد که حجم زیادی از خرافه‌ها هیچ اساس درستی ندارند و چه بسا موجب وهن هوشیاری و کمالت بشری باشند. بخش مهمی از خرافه‌ها؛ عارضه بیماری‌های فرهنگی و عقلی بوده و نشانه فرودستی محسوب می‌شوند. خرافه‌ها از عوامل مهم در بروز رفتارهای وسواسی و گاهی خمود فکری هستند. البته به نظر می‌رسد آنچه امروزه بین مردم متمدن رایج و قابل تشخیص می‌نماید؛ یا تبعیت پنهان و آشکار از خرافه است و یا محدود به نفی مطلق خرافات بوده و خرافات را در طول تاریخ، سراسر مردود، "بیهوده" و مایه شرمساری تعقل و تکامل بشری محسوب می‌کنند. اما نگارنده تحلیل دوقطبی و چنین تقسیم‌بندی و قضاوتی را دور از عدالت و حاصل ترکیبی از ناآگاهی به تاریخ و زمانه با تعصب و خشم موروثی از مروجین بعضی خرافه‌ها می‌داند. برای شرح این عقیده لازم است که به حقیقتی معترف باشیم؛ همه خرافه‌های تاریخی از خاستگاه مشترک نشأت نگرفته‌اند. اگر چه بعضی خرافات از طرف عده‌ای فرصت‌طلب برای فریبکاری، بهره‌کشی و سوء‌استفاده از عوام و تسلط ناحق به اوضاع پایه‌گذاری و تبلیغ شده‌اند (و همچنان هم در شکل‌های ظاهراً مدرن و با شبکه‌های پیشرفته رسانه‌ای تولید و القاء می‌شوند) اما یگانه تفسیر و معنای خرافه نیستند. همه خرافه‌ها بیهوده نیستند. خرافه‌ها ممکن است ناشی از جهل باشند، اما الزاماً معادل جهل نیستند. خرافات در ناکامی‌ها و تزلزلات روانی و ناتوانی‌های فردی و اجتماعی محکم‌تر می‌شوند اما الزاماً معادل ترس و ناامنی نیستند. خرافات - غیر از تحمیق - کارکردهای فردی و اجتماعی دیگری هم داشته و دارند که معمولاً از طرف مخالفین کاملاً نادیده گرفته می‌شود. در حقیقت بعضی خرافه‌ها طعنه به تاریخ می‌زنند. برخی عامل تسلی خاطر و امنیت روانی بوده‌اند. برخی کارکردهای تفریحی و موضوع گفتگوهای اوقات فراغت و حاصل نیاز مردم به سرگرمی و تفریح بوده‌اند. اگرچه جنبه سرگرمی و تفریح آن برای بشر امروز و متمدن قابل درک نباشد. بخش مهمی از خرافات، ابزار کنترلی و نظارتی جامعه بوده‌اند که البته همیشه نباید آن را ابزاری منفی و مورد نفرت عقلانی ارزیابی کرد.

باور به این‌که ردیف شدن استکان و بالا ماندن تفاله چای؛ نشانه رسیدن مهمان است، در روزگاری که پیام و تلفن و... نبود، چه ضرری به عقل و منطق و فرهنگ اهالی روستا می‌زد جز این که بهانه‌ای بود برای گفتگو در میان خانواده و لحظاتی برای سرگرمی یا بهانه‌ای برای نظم و نظافت خانه؟ مگر نه آن‌که بسیاری از آئین‌ها و جشن‌هایی که موجب تعلق و انسجام ملی است، مثل نوروز و خانه تکانی و...، با خرافه‌ها شاخ و برگ گرفته‌اند؟ بنا به روانشناسی مدرن امروزی؛ فراموشی یا واگذاری برخی مشکلاتی که خارج از توان و اراده آدمی است به خارج از آدمی یا به مابعدالطبیعه و دستاویزهای غیرمادی، نمی‌تواند باعث امنیت و آرامش روانی مبتلایان باشد؟ با توجه به میزان آگاهی مردم چندین سده پیش؛ با کدام روش علمی می‌شد مضرات آلوده کردن آب نهر و آب شرب آبادی [با ادرار کودکی بازیگوش] را آموزش داد و انتظار اطاعت بی‌تحکم از این قاعده داشت جز با همین اهرم همیشه حاضری که امروزه خرافه نامیده می‌شود؟! چطور می‌شد درباره میکروب و منشاء آلودگی‌های زیر ناخن صحبت کرد که در تاریکی کورمال شب ممکن بود وارد خانه و خوراک و... شود؟ همچنین است در موضوع آموزش آداب معاشرت و زندگی اجتماعی. چطور می‌شد جلوی سرقت از اماکن عمومی و عام‌المنفعه را گرفت جز با روایت داستان‌های ساختگی و خرافی؟ آیا وجدان که از اساسی‌ترین مفاهیم اخلاقی است، خود نوعی خرافه نیست؟ چطور می‌شد - همچنان که در آئین عروس قنات و... - به پیرزن بی‌بضاعتی کمک کرد، بدون آن‌که غرور و وجاهت اجتماعی او آسیب ببیند؟ هر کسی امروز می‌تواند بدون درک زمان و موقعیت در آپارتمان لوکس خود بنشیند و با ژست روشنفکری، "خون بس" را باور و آئینی ظالمانه و خرافی تعبیر و تفسیر کند بی این‌که به خاطر بیاورد؛ گاهی این ظلم فردی چطور تنها راه نجات و بقای قبائل و طوائف می‌شد. چه بسا رئیس قبیله هم به دردی که قربانی خون بس می‌کشید واقف بود. اما در روابط و مناسبات آن روزگار، میان نجات یک نفر و نجات عشیره و قبیله کدام را باید برمی‌گزید؟ حتی چنان از این دیدگاه انسانی خود مطمئن می‌شویم که ثبت این فرهنگ را در فهرست آثار معنوی، دون شأن جامعه می‌دانیم. (فرض کنیم که اصلاً این رفتار غیرفرهنگی، کمال وقاحت انسانی باشد. آیا "فهرست میراث فرهنگی" تنها جای درج میراث مورد پسند روزگار ماست؟ آیا باید منکر وجود آنچه نمی‌پسندیم باشیم؟ آیا می‌توانیم کاخ گلستان را به دلیل ظلم شاهان قاجاری از فهرست آثار ثبتی خارج کنیم؟ یا منکر وجود کسانی همچون یزید و یا چنگیز و... در تاریخ این سرزمین و تاریخ ادیان باشیم؟!) چطور می‌توانیم بدون احترام به تاریخ و بدون شناخت عمیق از سازوکارهای تاریخی، این خرافه‌ها را با چند مقاله و بخشنامه، از چهره بشریت پاک کنیم؟! چطور می‌توانیم گوشی هوشمند خود را روشن کنیم و با ژستی عالمانه؛ ابداع چرتکه را حماقتی تاریخی و شرم آور توسط اجدادمان بشماریم؟!

کم نیستند موضوعاتی که امروزه خرافه‌هایی ظالمانه، مضحک و ساده‌لوحانه تلقی می‌شوند اما در دوره خود تاثیرات مثبت واقعی برای حفظ و کنترل جامعه داشته و به درستی انجام وظیفه [و به اصطلاح کار] کرده‌اند. اگرچه با ساختارهای اجتماعی و علمی حاضر جهان؛ قابل تداوم، احیاء، حمایت و تسری به زمان حال و جامعه امروزی نباشند. بنابراین تحلیل مغرضانه یا سیاه و سفید ماجرای خرافه - بدون درک زمانه و فرض تاریخ و جغرافیای فرهنگی - ممکن است موجب فهم نادرستی از تاریخ علم و جامعه‌شناسی بوده و حتی زمینه‌ای برای ظهور خرافه‌های مدرن باشد. بی‌تردید گونه‌شناسی، تفکیک انواع خرافه و کارکردهای تاریخی آن‌ها، لازمه ورود به این مهم است.