سرویس تئاتر هنرآنلاین، عباس جوانمرد متولد سال 1307‌ در تهران، نویسنده، کارگردان، پژوهشگر، مترجم و سرپرست گروه هنر ملی و از بانیان تاسیس تماشاخانه سنگلج، پس از سال‌ها اقامت در کانادا، صبح روز گذشته دوشنبه هفتم مهر، در سن 92 سالگی براثر ایست قلبی در تورنتوی کانادا درگذشت.

نوروز سال 1393 پیش از عزیمت همیشگی عباس جوانمرد به کانادا با این هنرمند پیشکسوت گفت‌وگویی داشته است که مرور آن خالی از لطف نیست.

 

از ارزیابی‌های هنری تا بی‌انصافی نسبت به هنرمندان پیشکسوت

عباس جوانمرد حرف‌هایش را با گفتن این نکته و شاید به نوعی گلایه؛ آغاز کرد و گفت: من اولین کسی بودم که به ارزیابی‌های هنری که در آن زمان توسط وزارت کار و وزارت فرهنگ در حال انجام بود و طی آن در نظر داشتند به هنرمندان حکم دولتی همچون کارمندها بدهند اعتراض داشتم و مخالف گرفتن پست‌های دولتی توسط هنرمندان بوده و هستم. باور می‌کنید که من مطمئنم اگر کسی یک روز به حسین تهرانی می‌گفت که تو مدیرکل فلان اداره شدی حتما یک سیلی به او می‌زد.

همان موقع به نماینده وزارت کار این‌ها را گفتم و در نتیجه به عنوان نماینده وزارت فرهنگ و هنر برای بررسی به آن کمیسیون رفتم و این درجه‌بندی‌ها پیشنهادات من بوده است. من الان به شما ابلاغیه‌هایی را نشان می‌دهم که به من گفتند شما علاوه بر اینکه نماینده ما هستید بعد از تصویب آن، مسئول قسمت دوم آن نیز هستید. حالا اینجا چه شده که خود صاحب عله افتاده تو چاه؟!

من به همراه فخری خوروش، علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی جزو نخستین نفراتی بودیم که حکم درجه یک هنری گرفتیم اما متاسفانه طی این سال‌ها من را به عنوان هنرمند درجه یک نشناختند و این برای من همیشه سوال بوده که چرا باید اینگونه برخورد شود. البته امروز علت این مسئله را متوجه شدم، چراکه ابلاغ مدرک درجه یک هنری ما را، بزرگانی مثل دکتر هشترودی، دکتر فروغ و... تایید کردند و مثل امروز نبود که به راحتی این امتیازها را به کسی بدهند. در واقع به اینجا که رسیدم قانع شدم چون دیدم افرادی مثل دکتر هشترودی و دکتر فروغ بی‌خود من را به عنوان هنرمند درجه یک شناختند، بنابراین کسانی‌که با من چنین برخورد کردند از آن زمان تا امروز تمام امتیازها را به من بدهکار هستند.

اصلا امروز کسی از حال حسن نوشیروانی، فخری خوروش و... خبر دارد. حسن شیروانی بزرگ‌ترین خدمتگزار هنر این مملکت است و به عقیده من آتش‌پاره هنرهای دراماتیک ایران است. افرادی همچون اقلیم و ثمین باغچه‌بان و بیژن مفید از شاگردان او هستند. مثلا کسی از خانواده مرحوم علی محمد رجایی خبر دارد؟ می‌دانید ارحام صدر، وحدت، ممیزان و... خیلی از هنرمندان مطرح اصفهان از شاگردان او بودند؟ این افراد خدمات زیادی به هنر این مملکت به خصوص تئاتر کردند. چرا نباید از این همه سال تجربه هنرمند بی‌نظیری چون نصرت کریمی استفاده کرد؟ چرا باید این همه سال خانه نشین شود؟ باور کنید این انسان وقتی حقوق‌اش را قطع کردند، مجسمه ساخت و فروخت، وقتی اجازه ندادند مجسمه بفروشد باور می‌کنید که کاکتوس پرورش داد و فروخت؟ خیلی بی‌انصافی است هنرمندی را که عمرش را به پای کارش گذاشته ندید و یا بد دید!

آخرین روزهای مرحوم عباس جوانمرد در ایران

از "شازده کوچولو" تا "اخلاق آرتیستیک"

کارگردان نمایش "بلبل سرگشته" با توصیه خواندن کتاب "شازده کوچولو" به همه تئاتری‌ها گفت: همه می‌دانیم که "شازده کوچولو" عاشق گل‌اش است اما نکته جالب اینجاست که وقتی با روباه آشنا می‌شود، روباه درباره علت عشق او به گلش به شازده کوچولو می‌گوید طول زمانی‌هایی که به گل‌ات با محبت آب دادی برایت این ارزش‌ها را به وجود آورده که هر وقت اسم گل‌ات را می‌شنوی اینقدر شاداب می‌شوی، این بهای عمری است که پای آن صرف کردی.

من این را به همه می‌گویم و معتقدم اگر کتاب تاریخ هنر جهان خوانده باشید می‌بینید که همه بزرگان و نوابغی که از آنها یاد می‌شود و نام‌شان ماندگار مانده، کسانی هستند که در کنار کارشان اخلاف آرتیستیک داشتند، چراکه اگر هنر همراه با اخلاق آرتیستیک نباشد به سه پول سیاه نمی‌ارزد. هنرمند اگر اخلاق آرتیستی نداشته باشد بهتر است خود را هنرمند نداند. ما صدها نفر داشتیم که از جهان پهلوان تختی مدال‌های بیشتری گرفتند اما کسی که تا ابد نامش به نیکی برده می‌شود غلامرضا تختی است.

هنر چموش تئاتر

موسس گروه هنر ملی از خودش و ما می‌پرسد؛ بالاخره تئاتر زندگی است یا زندگی تئاتر است؟! و خودش پاسخ داد: واقعیت این است که من هم نمی‌دانم. اما یادم می‌آید که یک وزیری که انسان دلسوزی بود روزی به من گفت فلانی؛ هیچ هنری در دنیا چموش‌تر از تئاتر نیست و واقعا هم درست می‌گفت چون در سینما پشت میز تدوین می‌توان هر کاری کرد اما تئاتر را نمی‌توان کات کرد و برید. اهمیت کار تئاتر در این است که نادرستی و پلشتی در آن، جایی باز نمی‌کند البته در تمام هنرها چنین است اما در تئاتر چون زنده است و هنرمند آن را زندگی می‌کند هیچ خدعه و نیرنگی نمی‌توان وارد کرد چون حتما رسوا می‌شود.

آخرین روزهای عباس جوانمرد در ایران

از اهمیت آزادی تا رادارهای جامعه

جوانمرد معتقدم نیست که آدم‌ها بی‌تاثیر باشند و گفت: هنر ما دشمن جان ماست و ما در آتش مهر خدایی می‌سوزیم، اگر این واقعیت باشد و هنرمند نتواند تاثیرگذار باشد، چرا عمرش را هدر بدهد؟! مهم‌تر اینکه، هنرمند اگر آزادی عمل و اندیشه نداشته باشد تئاتر مانند پیکره‌ای می‌شود که خون در بدن ندارد و بد به حال دولتی که جلوی رادارها و چشم‌های بینای جامعه یعنی هنرمندان را بگیرد. رادار به عنوان شاهدی است که همه چیز را می‌بیند و از وقایع خبر می‌دهد و هشدار می‌دهد، عینا کاری که تئاتر باید بکند و درست همان صفتی که هنر دارد. فراموش نباید کرد که سیاست‌ها از کانال تئاتر می‌گذرند، نه تئاتر از کانال سیاست، که در این صورت نوعی اهانت به تئاتر است. ضمن اینکه نگاه و نقد تئاتر به سیاست‌هاست و آنها را تصحیح می‌کند و یا کاستی‌های آنها را آشکار می‌کند.

در هر صورت تئاتر وظیفه خودش را انجام می‌دهد، حال، صاحب سیاست می‌خواهد بشنود یا نشنود. هنر به ویژه تئاتر به دلیل اینکه بیش از هر هنر دیگری زنده و پویاست، رادار جامعه است، آگاهی دهنده و شاهد راستین و در نهایت نگهبان سلامت و هستی اقلیم و فرهنگ و هنر جهان است. به گمان من بی‌توجهی و گاه دشمنی و حذف این رادار نشان از کم هوشی دست اندرکاران دارد و نشان می‌دهد که صاحبان کار اصلا آینده‌نگر نیستند.

آخرین روزهای عباس جوانمرد در ایران

از نظام آموزشی تا نسل جوان تئاتر

تردید نکنید که ما مستعدترین بچه‌های دنیا را در تئاتر داریم که با این امکانات کم، عالی کار می‌کنند. من تئاترهای زیادی را در این چند وقت دیده‌ام و با قاطعیت می‌گویم کار جوان‌های امروزی در عرصه نمایش و به ویژه خانم‌ها از بسیاری از تئاترهای آوانگارد دنیا بهتر هستند. به نظر من اگر نظام آموزشی ما در تئاتر از دستاوردها و تجربه‌های درازمدت و ارزشمند فرهنگ شرق و غرب در برنامه‌های درسی استفاده کند تا دانشجویان ما مجهز به دانش و اندیشه‌های عمیق و گسترده شوند، آن وقت به بهترین شکل تئاتر نوین ما شکل می‌گیرد.