سرویس سینمایی هنرآنلاین: این روزها فیلم "عطر داغ" به کارگردانی علی ابراهیمی روی پرده سینماهاست.

ابراهیمی کارگردان جوانی است که در نخستین تجربه فیلمسازی خود به سراغ موضوعی ملتهب از دل اتفاقات جامعه رفته است و تلاش کرده آن را با روایتی جذاب به مخاطب فیلم عرضه کند. قصه درباره دختری به نام مریم است که مجبور می‌شود یک شب بیرون از خانه سر کند، اما در این میان اتفاقاتی رخ می‌دهد که قصه را پیش می‌برد. خاطره اسدی، مهرداد صدیقیان، بهاره کیان افشار، شیوا مکی نیان، کریم اکبری مبارکه، مهوش صبرکن، سیما تیرانداز و شهرام حقیقت دوست در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند.

"عطر داغ" سال گذشته به روی پرده رفت، اما تنها پس از گذشت سه روز از شروع اکران این فیلم، سالن‌های سینمایی به دلیل شیوع ویروس کرونا بسته شدند و حالا پس از بازگشایی مجدد، بار دیگر روی پرده نقره‌ای رفته است. به همین بهانه با علی ابراهیمی کارگردان این فیلم سینمایی به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

آقای ابراهیمی، کمی به عقب برگردیم با توجه به این که نویسنده فیلمنامه این کار شما نبودید، چه شد که "عطر داغ" شکل گرفت و پذیرفتید روی این موضوع کار کنید؟

نویسنده کار علی حمیدنژاد است و ما سال‌هاست با هم دوست هستیم. علی در سینما عکاس بود و من طراح صحنه و لباس، از زمانی که دغدغه فیلمسازی برای من بوجود آمد برای او نیز دغدغه نویسندگی پیش آمد. مدتی با هم می نوشتیم و فیلم کوتاه می‌ساختیم. "عطر داغ" ایده یک خطی داشت که علی برای من مطرح کرد و با هم شروع به نوشتن کار کردیم. او یک روز در خیابان دختری را دید که با عجله در پیاده‌رو در حال حرکت بود  و از کوله پشتی‌اش مقنعه‌ای در آورد و با شالش عوض کرد. این یک تصویر برای ما موضوعی شد که ساعت‌ها درباره آن صحبت کردیم و به دنبال چرایی‌های آن گشتیم. از آنجایی که من خودم بزرگ شده جنوب شهر هستم و آنجا را خوب می‌شناسم، می‌دانستم که این دست اتفاقات در جنوب شهر تقریبا مرسوم است. بنابراین با شناختی که از منطقه و رفتار شناسی مردم منطقه داشتیم و همچنین خرده‌روایت‌ها شروع به نگارش فیلمنامه این کار کردیم. زمانی که من این فیلم را ساختم عده‌ای گفتند مگر داریم چنین چیزی که پدر تا این اندازه تعصب داشته باشد. پاسخ من هم این بود که بله داریم و این روزها متاسفانه کم نیست اخباری از تعصبات کورکورانه پدران و همسرانی که دست به قتل نوامیس خود می‌زنند. رومینا و زنان دیگر قربانی همین تعصبات هستند. تعصب با خود جهل می‌آورد و این مسائل باعث می‌شود تا اتفاقاتی شبیه "عطر داغ" بیفتد. ای کاش پدر رومینا این فیلم را دیده بود، حداقل شاید درصدی روی تصمیماتش اثر می‌گذاشت.

علی ابراهیمی

چه عاملی باعث شد که درباره زنان و مشکلات آن‌ها فیلم بسازید؟

من فیلم ساختن درباره زنان را دوست دارم چون فکر می‌کنم قشری هستند که داستان‌های پیچیده و جذاب بسیاری در زندگیشان دارند که بیشتر آن‌ها تبدیل به راز شده است. ارتباط دختر با پدر و مادر و حتی دوستانش بسیار متفاوت است و در هر کدام از این ارتباط‌ها رازهای بسیاری نهفته است که شاید کسی از آنها خبر نداشته باشد. متاسفانه از فیلم من حمایت نشد، اگر از فیلم حمایت می‌شد شاید می‌توانست روی یکی از این چهار قتلی که به تازگی رخ داده است تاثیر بگذارد و جلوی آن گرفته شود.

در زمان نگارش فیلمنامه تا چه اندازه روی موضوع  تحقیق کردید و کاراکترها حاصل مابه ازاهای بیرونی هستند؟

شخصیتی که شهرام حقیقت دوست بازی کرد (احمد)، مابه ازای بیرونی دارد. شخصی بود که برای دریافت مستمری پدرش دست به این کار زده بود و اطلاعاتش به دست من رسید و از آن استفاده کردم. درباره دخترانی مانند کاراکتر مریم نیز مابه ازاهای بیرونی بسیاری است که در اطراف خودم می‌بینم،  یک تافته جدابافته از این ماجرا نیستم و از نظر میدانی اشراف کامل به این موضوع داشتم.

یکسری گره‌ها در قصه شما وجود دارد. ما زندگی دختری را قرار است ببینیم که پدر متعصبی دارد و مادر نیز همراه اوست. دخرحق ندارد از یک ساعتی به بعد بیرون از خانه حضور داشته باشد، در حالی که دختران خانواده هر کدام  زندگی پنهانی خود را دارند وحتی حامی همدیگر هستند. نکته اینجاست که ما فقط اینها را می‌شنویم و نمی‌بینیم و آنچه که دیده می‌شود اتفاقا تعصب کور پدر نیست، بلکه محبت و مهربانی پدر است که به وضوح در مقابل دختر کوچک‌تر با خرید آنچه که می‌خواهد نمایش داده می‌شود و این نقطه مقابل آن چیزی است که شما مطرح می‌کنید....

اتفاقاً ما این تعصبات را می‌بینیم. در یک جایی از داستان متوجه می‌شویم برای خواهر پدر اتفاقی در گذشته افتاده است که این تعصب از آنجا نشات گرفته است. در ابتدای داستان نیز وقتی از پدر چیزهای مختلف می‌بینیم، از تعصبات او نیز می‌شنویم. او بارها عصبانی می‌شود و یادمان نرود که نمی‌خواهیم ارزش‌گذاری کنیم که این درست است یا غلط؛ من فقط نشان می‌دهم و کار هیچ یک را تایید نمی‌کنم. ما در طول داستان یک فصل را معرفی می‌کنیم و آن هم  فصل زمستان است  که بارندگی داریم و هوا خیلی زودتر تاریک می‌شود و خیابان‌ها زودتر خلوت می‌شوند. وقتی فصل معرفی می‌کنیم ساعت در فصل اهمیت می‌یابد و وسواس پدر نیز بیشتر می‌شود.

اما برای من مخاطب قابل پذیرش نیست... من پدری را می‌بینم که بیشتر نگران است تا متعصب... حتی زمانی که دختر بزرگ‌تر ملیحه با مادرش درباره خشونت پدر صحبت می‌کند، ما باز هم شاهد آن نیستیم و تنها از زبان کاراکترها می‌شنویم...

به‌خاطر این که ما برشی از زندگی این‌ها را می‌بینیم. همانقدر که پدر احمد را در آن سوی داستان نمی‌بینیم، خشونت و تعصب پدر را هم اینجا نمی‌بینیم.

علی ابراهیمی

ما حتی دلیل عصیانگری ملیحه را نمی‌دانیم...

دلیلش زیسته خودش است. زیسته خود او تا قبل از ازدواج و حتی بعد از طلاق که حالا باید برگردد و با خانواده زندگی کند. وقتی دختری ازدواج می‌کند و از خانه پدری می‌رود، استقلال فردی بدست می‌آورد و حالا با طلاق و جدایی باید مستقل باشد که این اتفاق رقم نمی‌خورد و باید زیر متن داستان پدر باشد. ما یکسری از چیزها را نیاز نداریم ببینیم و بشنویم، فقط کافی است متوجه آن شویم. که از کنش‌ها و واکنش‌های افراد دیگر متوجه  موضوع می‌شویم.

این حذف نمایش تعصبات و خشونت‌ها از ابتدا در ذهن شما شکل گرفته بود و یا به دلیل تیغ ممیزی، دست به چنین اقدامی زدید؟

ساختار این فیلم سوم شخص است و اول شخص نیست که بخواهیم آنچه را می‌گویید ببینیم. وقتی فیلمنامه سوم شخص نوشته می‌شود، نمی‌توان آن را اول شخص کارگردانی کرد. فیلمنامه سوم شخص بود و من هم میزانسن‌ها را بر همان مبنا چیدمان کردم که در این صورت خیلی چیزها زیرمتن می‌روند و توجه کردن به مسائل کوچک باعث می‌شود شما به کلیت برسید. این رویه فیلمسازی من است. مانند زمانی است که شما کتاب می‌خوانید. شما پنجره‌ای را در ذهن به تصویر می‌کشید که متفاوت از آن چیزی است که من در ذهن دارم، اما در سینما یکسری چیزها کمرنگ می‌شوند مانند پدر احمد که هیچ وقت او را نمی‌بینیم.

به نظر می‌رسد پرداختی که روی زندگی احمد داشتید کاملا درست است و مخاطب در همان چند سکانس متوجه می‌شود که او در زندگی با چه مشکلاتی مواجه بوده که حالا به این کار اقدام کرده است، حتی این درماندگی در نوع لباس پوشیدن او نیز کاملا مشخص است. در واقع او، همسرش، فرزندش و حتی پدرش چیدمان درستی دارند. چرا این دو موضوع را در کنار هم قرار دادید چون می‌شد آن شب کذایی برای مریم اتفاقات دیگری هم رخ دهد، اما چرا به این معضل اجتماعی پرداختید؟

چند دلیل داشت. اول برای مریم می‌شد اتفاقات دیگری بیفتد از جمله تجاوز، قتل، دزدی و ... اما من همیشه دوست دارم کاراکترهای فیلمم همواره باشرف بمانند. شما هیچ کاراکتری در این فیلم پیدا نمی‌کنید که اینگونه نباشد. حتی هاشم که زنی صیغه‌ای دارد نیز خاکستری است و نگران باغبانش است و یک دلسوزی پشتش نهفته است.  اگر آن شب برای مریم اتفاق سیاهی رخ می‌داد یعنی یک بی‌شرفی رقم می‌خورد و برای آن باید یک بی‌شرف بوجود می‌آمد و من دوست ندارم در آثارم این وجود داشته باشد. مورد بعدی دغدغه امروز اجتماعی ماست. در اجتماع ما همه درگیر مسائل اقتصادی شده‌اند که فشار بسیاری به افراد و خانواده‌ها وارد آورده است و گاهی می‌بینیم که سر ماه دخل و خرجمان باهم یکی نیست. خانواده‌ای مانند احمد که فرزند معلول و پدری بیمار دارد و از نظر اقتصادی نیز در آن شرایط سخت زندگی می‌کند، مجبور به این کار می‌شود تا همان مبلغ اندک مستمری پدرش را حفظ کند تا قطع نشود. این بخشی از دغدغه اجتماعی من از امروز جامعه‌ام بیرون آمده است.

علی ابراهیمی

اشاره کردید به این که اگر پدر رومینا فیلم را می‌دیدید ممکن بود که این اتفاق برای او رخ نمی‌داد و دست به قتل دخترش نمی‌زد. الان هم می‌گویید که نمی‌خواهید یک چهره کاملاً سیاه به مخاطب عرضه کنید. فکر نمی‌کنید یک جایی لازم است که این اتفاق بیفتد و این سیاهی محض نمایش داده شود تا شخصی که مخاطب شماست این همذات پنداری را داشته باشد و با نتیجه آن نیز آشنا شود.

می‌توان از زاویه دیگری  به این موضوع نگاه کرد. وقتی قبح یک چیزی از بین برود دیگر فایده‌ای ندارد. همانطور که اشاره کردم "عطر داغ" از نگاه سوم شخص روایت می‌شود و مخاطب خودش را جای کاراکتر می‌گذارد و از بیرون به ماجرا نگاه می‌کند و متوجه می‌شود که می‌تواند اتفاقات بدتری هم رخ دهد. اگر مریم قصه ما بیرون برود و یک اتفاق ناگوار برایش رخ دهد، ممکن بود تاثیر سوء و برعکس روی مخاطب می‌گذاشت، اما حالا که این فرم و ساختار به نمایش درآمده است او می‌گوید اگر دخترم بیرون می‌رفت می‌توانست اتفاقات بدتری برایش بیفتد. تا اینجا به نظرم کافی است. اما با این هم موافقم که باید یک جاهایی به صراحت تلخی‌ها و سیاهی‌ها نمایش داده شود تا مخاطب را نسبت به آن موضوع مطلع کرد.

بسیاری از فیلمسازان به دلیل ممیزی‌هایی که اتفاق می‌افتد دچار یک نوع خودسانسوری شده‌اند و انگار دلشان نمی‌خواهد این ریسک را بکنند و به سراغ سوژه‌های داغ بروند. در طی این سال‌ها هم اگر برخی فیلمسازان به سراغ این موضوعات رفتند با مشکلات بسیاری مواجه شدند از جمله فیلم "خانه پدری" کیانوش عیاری و "خانه دختر" شهرام شاه حسینی. به دلیل همین اتفاقات شاید بسیاری از فیلمسازان ترجیح دهند که همیشه از راه دور و از پشت پنجره شاهد ماجراها باشند.

تا حدی با حرف شما موافقم، گاهی فیلمسازان ناخودآگاه دچار یک خودسانسوری می‌شوند، اما برای من اینگونه نبود که بخواهم خودسانسوری کنم و ترجیح می‌دهم آنچه می‌خواهم بسازم را بسازم، نهایتش این است که نمی‌گذارند پخش شود و من برای آن  نیز نهایت تلاشم را می‌کنم، اما از خودسانسوری خوشم نمی‌آید و برایم اینگونه نبود. ضمن این که  ناگزیر برخی از فیلمسازان بخاطر برخی مدیران سینمایی درگیر خودسانسوری می‌شوند. در سازمان سینمایی یکسری انسان شریف حضور دارند که با شما همراه می‌شوند و یکسری هم هستند که فیلم‌ها و داستان‌ها را از سر ناآگاهی نابود می‌کنند و این اجتناب‌ناپذیر است.

عنوان فیلم شما ابتدا "عطر تلخ" بود، بعد به "عطر داغ" تغییر یافت، چرا این تغییر ایجاد شد؟

به ما گفتند فیلمی مشابه این نام داریم و باید عنوان فیلم تغییر کند. یکی از سیلاب‌های نام آن فیلم تلخ بود، ما تلاش کردیم که این اتفاق رخ ندهد  اما  مجبور به تغییر شدیم. ضمن اینکه از ابتدا هم دو عنوان انتخاب کرده بودیم که "عطر تلخ" و "عطر داغ" جزو گزینه‌های ما بود و با "عطر تلخ" به توافق رسیدیم که وقتی این اجازه داده نشد، عنوان دوم را جایگزین کردیم.

انتخاب بازیگران تا چه اندازه اثرگذار بود، همه بازیگران انتخاب اول شما بودند و فکر می‌کنید به درستی برای ایفای نقش‌ها انتخاب شدند؟

به نظرم بسیار انتخاب‌ها درست بود، اما همه گزینه اول نبودند. دو بازیگر از بازیگران فیلمم را شاید دوست نداشتم که باشند، اما مجبور شدیم. پیش از این به  دو بازیگر دیگر پیشنهاد داده بودم که نشد بیایند و مجبور شدم این تغییر را ایجاد کنم که اگر آن دو می‌آمدند به نظرم بار فیلم بسیار تغییر می‌کرد. اما باقی بازیگران همگی جزو انتخاب‌های خودم بودند و برای آن کاراکترهای نوشته شده، انگار ساخته شده بودند و کاملا در جای درست خود قرار گرفتند. شیوا مکی نیان بازیگر نقش ملیحه به نظرم خیلی خوب بازی کرد و ملیحه را  آنطور که باید بازی کرد و اجازه داد هدایت شود و اتفاق خوبی هم افتاد.

به عنوان فیلمساز تا چه اندازه موافق بازی گرفتن از بازیگرانتان هستید تا در چارچوب فکری شما بازی کنند؟

اصلا علی ابراهیمی این گونه کار می‌کند و بازیگری که نخواهد  با او همکاری کند، همان روز از کار کنار گذاشته می‌شود. من در قالب مهربانی که در وجودم دارم و همیشه به دنبال صلح هستم، اما شاید کمی کارگردان دیکتاتوری باشم. به پیشنهادها گوش می‌دهم و به آن‌ها فکر می‌کنم، اما در نهایت آن چیزی که من می‌خواهم باید شود و غیر از آن هم وجود ندارد، چون این، فیلم من است.

علی ابراهیمی

برای رسیدن به آنچه که شما می‌خواهید تا چه اندازه تمرین داشتید؟

بسیار زیاد، ما دورخوانی‌های طولانی مدت داشتیم و فیلمنامه‌خوانی کردیم. در طی این مدت معاشرت‌های بسیاری داشتیم تا هم کد شویم و به ادبیات تصویری همدیگر دست پیدا کنیم و سرصحنه هر کدام بدانیم که منظور دیگری چیست و این هماهنگی و آماده‌سازی چهار ماه طول کشید.

به عنوان اولین فیلم به سراغ یک موضوع ملتهب رفتید که شاید پیامدهایی هم برای شما داشته باشد، اگر به گذشته برگردید باز هم این موضوع را برای فیلم اولتان انتخاب می‌کنید؟

اگر بخواهم صادقانه پاسخ دهم شاید نه؛ من "عطر داغ" را بسیار دوست دارم نه بخاطر این که من کارگردانش هستم، به این دلیل که فیلم درستی است. نمی‌گویم شاهکار است چون هنوز در سینمای ایران شاهکاری ساخته نشده است. شاهکارهای ما متعلق به گذشته است مانند فیلم "گاو"،"قیصر" و ... فیلم من شاهکار نیست، اما فیلمی است که تمام استانداردهای درست یک فیلم سینمایی را رعایت کرده و فیلم باشرفی است که می‌توان درباره آن حرف زد. خوشبختانه تا امروز هیچ مخاطبی به من نگفته فیلم را دوست نداشتم، شاید نقدهایی باشد، اما کسی نبود که اصلا فیلم را دوست نداشته باشد. این شاید نه، نیز به این برمی‌گردد که برای ساخت آن، اگر یک نام بزرگ پشت فیلم می‌آمد حتما سروصدای بیشتری می‌کرد و بیشتر دیده می‌شد و می‌توانست اتفاقات بهتری را برای فیلم رقم بزند. شهاب رضویان عزیز بسیار با من همراه شد، اما از ابتدای شکل گیری پروژه همراه ما نبود. این شایدی که در ابتدا گفتم به این خاطر است و گرنه من فیلم را دوست دارم.

فکر می‌کنید تهیه کننده تا چه اندازه می‌توانست روی فروش فیلم شما اثرگذار باشد؟

بسیار زیاد، یک تهیه‌کننده می‌تواند این قدرت و تاثیر را داشته باشد تا فیلم شما در جشنواره‌ها حضور داشته باشد، جایزه بگیرد و دیده شود. اگر تهیه‌کننده فیلم به طور مثال علی سرتیپی بود یا صادق رنجکشان سرمایه‌گذاری کار را برعهده داشت مگر می‌شد دیده نشود! سال گذشته ما فیلمی در جشنواره داشتیم که متوسط بود و استانداردهای فیلمسازی را به همراه نداشت، اما به خاطر اسامی که پشت آن قرار گرفتند از فروش بالایی برخوردار شد، در جشنواره دیده شد و اتفاقات خوبی برایش رقم خورد.

پس با این توصیف می‌توان گفت که به مافیا در سینمای ایران اعتقاد دارید؟

سینمای ایران سراسر مافیاست و کسی نمی‌تواند این ادعا را داشته باشد و بگوید در سینمای ایران مافیا وجود ندارد. همیشه هستند و خیلی چیزها را در سینما جلو می‌برند.

آقای ابراهیمی فیلم شما در مرحله اکران با بدشانسی مواجه شد. شما پیش از سال تنها سه روز فیلمتان روی پرده رفت و بعد به تعطیلی سینماها برخوردید. الان با این اتفاقاتی که افتاده بهتر نبود فیلم را در زمان دیگری اکران می‌کردید؟

نمی‌توانستیم چون قرارداد اکران داشتیم و باید فیلم روی پرده می‌رفت.

حتی اگر مشمول جریمه چند ماهه می‌شدید؟

برای این فیلم فراز و نشیب‌های بسیاری وجود داشت که خود من هم می‌خواستم فیلم اکران شود و پرونده آن بسته شود. اگر اکرانش نمی‌کردیم با این صف اکران بوجود آمده معلوم نبود دیگر چه زمانی این فرصت را می‌یافت تا روی پرده برود.

 فیلم شما بعد از بازگشایی سالن‌های سینمایی روی پرده رفت، فکر نمی‌کنید  اگر آنلاین اکران می‌کردید برای فیلم بهتر بود؟

در زمانی که تازه بحث اکران آنلاین شکل گرفت، پیش ازاین که فیلم "خروج" آقای حاتمی‌کیا  آغازگر این جریان باشد، از ارشاد با من تماس گرفتند که آیا حاضر هستم فیلم را اکران آنلاین کنم یا نه و من هم پاسخم منفی بود، چون فکر می‌کردم کرونا به زودی تمام می‌شود و اکران آنلاین پذیرش شکست است، بنابراین نپذیرفتم، اما شاید اگر این کار را می‌کردم به لحاظ فروش تجربه بهتری برایمان رقم می‌خورد از این بابت پشیمانم. از سوی دیگر معتقدم سینما را هرگز نمی‌توان در خانه تجربه کرد. ساختار فیلم و مدیوم ساخت یک فیلم سینمایی با مدیوم ساخت فیلم تلویزیونی کاملا متفاوت است. خود نتفلیکس هم آثاری را که از تلویزیون پخش می‌کند صرفا برای آن مدیوم می‌سازد. مدیومی که برای فیلم سینمایی ساخته می‌شود در تلویزیون جواب نمی‌دهد.

علی ابراهیمی

فکر می‌کنید اگر این ریسک را می‌پذیرفتید اتفاق بهتری برای فیلمتان رقم می‌خورد؟

صد درصد، من شب گذشته به سینما رفتم و به تماشای یکی از فیلم‌های روی پرده نشستم، نصف سالن با یک صندلی فاصله، پر شده بود و اگر مانند گذشته بود یعنی نصف سالن هم پر نشده، بنابراین قطعاً اکران آنلاین نتیجه بهتری دارد.

شما فعالیت حرفه‌ای خودتان در سینما را با عرصه طراحی صحنه و لباس آغاز کردید، تا چه اندازه سال‌ها فعالیت در این عرصه، امروز بخصوص در بحث توجه به جزییات به شما کمک کرده است؟

بسیار زیاد، یک جوان وقتی در سن 29 سالگی فیلم سینمایی می‌سازد، باید خیلی خوب سینما را بشناسد، چون کارگردانی کار ساده‌ای نیست، اصولا سینما کار ساده‌ای نیست. من از بچگی سینما را در سینما یاد گرفتم. وقتی درباره جزییات صحبت می‌کنیم برگرفته شده از همان نکاتی است که در زمان کار در سینما آنها را یاد گرفتم. من همیشه حواسم به این بود که کارگردانی را بیاموزم و پشت صحنه همواره یک دانشگاه است، برای من این دانشگاه وجود داشت و بعد هم آکادمیک سینما را ادامه دادم و برایم جذاب بود چون هم تجربی سینما را یادگرفتم و هم آکادمیک آموختم و این مسیر را ادامه دادم. ضمن این که همچنان در حال یادگیری هستم. هنر انتهایی ندارد و باید مطالعه کرد و آموخت.