سرویس موسیقی هنرآنلاین: الهام نورانی کارشناس ارشد موسیقی در گرایش آهنگسازی از دانشگاه تهران است.

او از سال 1378 فعالیت‌های حرفه‌ای خود را آغاز کرد و تاکنون در آلبوم‌های زیادی به‌صورت همخوان یا گوینده نریشن همکاری داشته‌ و در ضبط‌های استودیوی یا اجراهای زنده و کنسرت‌ها با خوانندگان و آهنگسازان بسیاری ازجمله مجید انتظامی، سالار عقیلی، فریدون شهبازیان، نادر مشایخی، علی لهراسبی، علیرضا قربانی، علی زند وکیلی و محمدرضا علیقلی همکاری کرده است.

نورانی علاوه بر این، سال‌ها در رادیو به‌عنوان گوینده فعالیت کرده و در کنار آن‌ کار آهنگسازی و تنظیم نیز انجام داده است. او در حال حاضر به تدریس آواز پاپ کلاسیک، سلفژ و صداسازی می‌پردازد و یک آموزشگاه موسیقی را نیز اداره می‌کند. با او درباره موسیقی کلاسیک در ایران و جایگاه آن و مشکلات موسیقی بانوان گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

خانم نورانی، جایگاه موسیقی کلاسیک در ایران را کجا می‌دانید؟

‎موسیقی کلاسیک تقریباً در تمامی کشورهای جهان به اجرا درآمده و قطعاً جایگاه ویژه‌ای رو هم برای خود رقم زده است، کمتر از دو سده پیش از این، ایران نیز به‌عنوان پایگاهی مستعد، برای گسترش و هر چه بیشتر ریشه دواندنِ این سبک موزیک انتخاب شده بود اما متأسفانه در روند پیشرفت این موسیقی در ایران، کاستی‌های بسیاری در گوشه و کنار فرهنگ آشنایی با آن می‌توان یافت. ‎همان‌طور که می‌دانید اروپا خاستگاه موسیقی کلاسیک به شمار می‌رود و این موسیقی در این قاره از قدمت و استحکام بسیار بالایی برخوردار است، اما به نظر من، ژانر موسیقی کلاسیک، در کشورهای غیراروپایی و بخصوص کشور ما که موسیقی کلاسیک را بخشی کوچک و جزئی از هنر خود می‌دانند جایگاه چندان چشمگیری ندارد. اکثر مردمان ما شناخت کافی نسبت به این سبک موسیقی پُربار و غنی ندارند و قطعاً به دنبال همین نبود شناخت کافی، علاقه چندانی نیز به آن ندارند. در حالی‌ که از نظر بنده، الفبای اصلی آموزش موسیقی همین سبک موسیقی کلاسیک است. موسیقی کلاسیک به‌نوعی ریشه، پایه و اساس آموزش حتی دگر سبک‌های موسیقی محسوب می‌شود. که الزاماً باید آن را آموخت و بعد از آشنایی و تسلط کامل بر آن، در صورت علاقه و شناخت توانمندی‌های فردی و شخصی بتوان از آن گذشت و به دوره‌های دیگر موسیقی پرداخت.

به نظر شما چرا موسیقی کلاسیک آن‌طور که باید در میان عامه مردم محبوب نیست؟

متأسفانه موسیقی کلاسیک در رسانه‌های ما بسیار کمرنگ و ناشناخته است و علت این کمرنگی و ناشناختگی نیز نداشتن اطلاعات و آگاهی کافی ما از این سبک موسیقی است، چرا که ما اصالتاً با چنین سبکی عجین و بزرگ نشده‌ایم، بنابراین فاصله‌ای غریب میان ما و این سبک موزیک، همواره برقرار بوده و هست. (دقیقاً به‌مانند عجیب و غریب بودن موسیقی ایران برای اروپا) مردم آشنایی چندانی با این سبک موسیقی ندارند و همین موضوع باعث می‌شود که کمتر به سمت موسیقی‌های غیرخودی پیش روند. قطعاً اگر شناخت کافی و عالی از اصالت و اهمیت موسیقی کلاسیک داشته باشند، حتماً این سبک موزیک نیز، بخشی از علایق قطع به‌یقین آن‌ها خواهد شد. به نظر من هیچ‌یک از سبک‌های موسیقی جدا از هم نیستند و هر یک، با کمی تغییر و رشد بینشی، بسط و گسترشی برای سبکی دیگر محسوب می‌شود. بنابراین چنانچه شرایط شناخت بیشتر این موسیقی در کارگاه‌های مختلف آموزشی، آموزشگاه‌ها، دانشگاه‌ها و صدا و سیما و خلاصه تمام این شرایط وجود داشته باشد، علاقه‌مندی مردم نیز به این سبک موسیقی، چشمگیر خواهد شد.

زمانی که وارد این عرصه شدید می‌دانستید موسیقی بانوان در ایران با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رو است، با این وجود تصمیم گرفتید این راه را ادامه دهید.

بله، بنده در سال‌هایی فعالیت حرفه‌ای خود را موسیقی آغاز کردم که امکان مطرح کردن چنین فعالیتی در سطح جامعه وجود نداشت، به‌طوری که بعضی‌ها وقتی متوجه فعالیت موسیقایی شخصی می‌شدند، نگاهی سنگین و عاری از ارزش و حرمت نسبت به او پیدا می‌کردند، آن هم با لحنی سخیف با این عنوان که مثلاً فلان شخص "مطرب" شده است. در طی این سال‌ها، بسیاری از دوستان و همکارانم من را مورد سؤال قرار می‌دادند که چرا با این شرایط کشور را ترک نمی‌کنم و با وجود تحصیل در دیگر رشته‌های تحصیلی باز هم مُصِر به این رشته پرداخته‌ام. باید بگویم از نظر من هنر رابطه‌ای با جنسیت ندارد که به خاطر آن مجبور به ترک وطنم شوم. بیان تمام درک‌های آدمی به‌وسیله ابزار هنر، هرگز شامل جنسیت نمی‌شود. هنر مسیری میانبر به سوی عالم چهاربعدی است و ابزاری جهت ابراز و بیان هر آنچه درک و دریافت درون آدمی است. کسی که تمایلی به اغوا شدن داشته باشد، خارج از فاکتور جنسیت، با هر فاکتور و عامل دیگری نیز می‌تواند گمراه شده و از حدود و خطوط قرمز جامعه، گذر کند. بنابراین صدای زن به‌تنهایی نمی‌تواند باعث و بانی این مسئله باشد.

موسیقی بانوان را همچنان مهجور می‌دانید؟

من نیز مانند بسیاری از بانوان زحمتکش دیگر، از همان اوایل جوانی با وجود توانایی‌های دیگری که داشتم تلاش کردم در حد توان خویش، برای هر چه بیشتر شنیده شدن صدای بانوان سرزمینم از هیچ اقدامی دریغ نداشته باشم. باید با خود صادق باشیم و بپذیریم که صدای یک زن با صدای یک مرد هیچ تفاوتی ندارد که اگر هم داشته باشد، در هر چه اثرگذارتر بودن آن است و نه در تأثیرات منفی و مخرب بودن آن. به لطف خداوند و همچنین روشن‌تر شدن مسیر بینشی دولتمردان، در سال‌های اخیر وضعیت موسیقی بانوان رشد بهتری نسبت به گذشته داشته و در حال حاضر شاهد فعالیت‌های بیشتر و چشمگیرتر گروه‌های موسیقی بانوان هستیم. به‌جرئت می‌توان گفت تعداد خوانندگان خوش‌صدای خانم، نه‌تنها کمتر، بلکه بسیار بیشتر از تعداد خوانندگان مرد است. مظلومیت و مهجور ماندن آواز بانوان در طی این سالیان، مسئله‌ای غیرقابل‌انکار است. جالب این که با وجود تمام محدودیت‌ها و بی‌مهری‌ها، نه‌تنها از شدت توجه و علاقه‌ بانوان به این رشته کاسته نشده بلکه بانوان این سرزمین هر روز با تلاش و قوا در جهت رشد هر چه بیشتر در این عرصه گام برمی‌دارند، چنانچه مشهود است، شاهد فعالیت‌های فراوانی مانند اجرای کنسرت‌های بانوان، همخوانی‌ها و همکاری بسیار بیشتر بانوان در عرصه بازار موسیقی و حتی تولیدات آلبومی از سوی این افراد هستیم. نباید فراموش کنیم که هنر امری ذاتی و بسیار قدرتمند بوده و هیچ‌گونه محدودیتی نمی‌تواند آن را ریشه‌کن یا بی‌جان کند. قطعاً این تراوش‌های ذهنی و هنری روزی از طریق دریچه‌ای به جهان بیرون رخنه خواهد کرد.

مشکلات بانوان در آواز و به‌طور کلی در موسیقی را چه می‌دانید؟

به‌طور کلی مشکلات فراوانی وجود دارد،؛ ازجمله آنکه شاگردان خانم بسیار خوش‌صدایی دارم که باوجود عشق بی‌حدشان به ساز و آواز، تنها باید برای دل خودشان بخوانند و حتی گاهی، باید با سختی‌ها و مشکلات فراوان و انواع پنهان‌کاری‌ها نسبت به خانواده، برای رسیدن به اهداف و انجام کلاس‌هایشان، تلاش کنند. چرا که والدین همواره گله‌مند این موضوع هستند که این رشته به چه درد بچه‌ها می‌خورد؟ کلاس آواز رفتن چه معنایی دارد؟ آخرش که چه؟ آخرش چه می‌شود؟ برای چه هزینه کنیم، وقتی که درنهایت می‌دانیم باید برای دل خودشان در گوشه‌ی اتاقی بخوانند؟ و با این همه بررسی‌های کاملاً به‌حق والدین، بچه‌ها از عشق و هنر ذاتی‌شان ناامید و دلسرد می‌شوند و همین دلسردی‌ها کافی است که تمام آینده فکری و روحی بچه‌ها را به خطر بیندازد. بنابراین هم آموزش‌دهنده از عشق و بُردهای عاطفی و مالی خویش به دور می‌ماند و هم آموزش بیننده. پیدا نشدن اسپانسرهای کافی برای انجام فعالیت‌های بانوان، نیز از دیگر معضلات این رشته است. تهیه‌کنندگان و اسپانسرها طبق قاعده به دنبال سودهای مالی بیشتر خود هستند و از آنجا که سوددهی فعالیت‌های بانوان بسیار خرد و ناچیز است، بنابراین معمولاً ترجیح می‌دهند همکاری خود را با گروه‌های مشهورتر و پرسودتر پی بگیرند. از دیگر مشکلات بانوان در زمینه آواز، می‌توان به کم‌کار بودن خوانندگان خانم در مقایسه با آقایان پرداخت. سخت‌گیری‌ها گاهی در حدی است که اکثر عزیزان هنرمند، ترجیح می‌دهند به‌جای همکاری بانوان در پروژه‌ها، با صدایی همچون پد، به‌عنوان جایگزین صدای آن‌ها، کارها را پیش ببرند و حتی به این شیوه، از به تعویق افتادن پروژه‌ها به جهت سختی‌های نهایی اخذ مجوز رهایی یابند. حالا که ما به همین کم نیز، قانع شده‌ایم، باز امکان انجام همین حد فعالیت‌ها و به‌تبع آن بحث درآمدزایی و مشغولیت‌ها نیز برای ما وجود ندارد و اوضاع هر روز، نابسامان‌تر می‌شود، اما باوجود تمام سختی‌های امیدواریم شرایط و محدودیت‌های این رشته کمی تغییر کند و ما نیز بتوانیم به‌عنوان یک "انسان" و نه یک "زن"، به علایق خود بپردازیم و عشقی را که در دل و وجودمان به‌طور ذاتی داریم به منصه ظهور برسانیم.