سرویس مد و لباس هنرآنلاین: کثرت در حوزه مد، ماحصل اطلاعات بصری فراوانی است که ما را احاطه کرده است.

سوزان سونتاگ بر این ادعا است که زمانی می‌توان یک جامعه را مدرن نامید که یکی از فعالیت‌های اصلی آن تولید و مصرف تصاویر باشد؛ در این صورت ما در شرف زندگی در مدرن‌ترین جهان ممکن خواهیم بود.

طبق گفته هال فاستر، ما را از منطق تصویر راه گریزی نیست زیرا تصاویر هم فقدان واقعیت ایجاد می‌کنند و همین که در عین حال ما را قادر می‌سازد تا این فقدان را کمرنگ‌تر و یا تکذیب کنیم و این‌گونه تصویر جایگزین واقعیت می‌شود.

هانا آرنت در کتاب خود می‌نویسد: واقعیت و اعتبار جهان در وهله اول در گرو این حقیقت است که ما با چیزهایی احاطه شده‌ایم که نسبت به فعالیت‌هایی که آن‌ها را ایجاد کرده‌اند بادوام‌تر هستند و حتی به‌طور بالقوه از زندگی کسانی که آن‌ها را خلق کرده‌اند نیز دوام بیشتری دارند.

در نقطه مقابل جهانی که در آن طول عمر چیز‌ها تحت سلطه وهم و خیالات مد قرار دارد، جهانی غیرواقعی و بی‌اعتبار است.

بنا بر دیدگاه لیپووتسکی، مد راهنمای زندگی ما می‌شود چرا که ما را به زندگی در جهانی سوق می‌دهد که همه چیز به‌طور مداوم در آن در حال تغییر است.

با اتخاذ چنین دیدگاهی، مد یک راهنمای ایده‌آل برای زندگی در جهانی خواهد بود که مفروضاتش را خودش بنا نهاده است. حال سؤال اینجاست که آیا مد می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند؟

نیچه در کتاب‌های خود کمتر به مبحث مد پرداخته است اما او انسانی را به تصویر می‌کشد که گرایش بسیاری به مد دارد پس فرمان عالی آن است که: باید فردی شوی که هستی. این مسئله همان اضافه کردن سبک به ذات و ماهیت فرد است.

با این همه، مد به‌عنوان یک پدیده زیبایی‌شناختی همچنان برای ما پذیرفتنی است. این طرز فکر بعدها در فلسفه میشل فوکو دیده می‌شود.

فوکو معتقد است که وظیفه هر یک از ما آن است که خودمان را به‌عنوان یک اثر هنری خلق کنیم.

وی از همه مفاهیم انسانیت که یک ماهیت ثابت و مشخصی را به انسان نسبت می‌دهد و انسان باید به دنبال آن باشد، دوری می‌جوید. وظیفه انسان این نیست که خود را پیدا کند بلکه باید خود را خلق کند.

بدین ترتیب هویت تبدیل به امری می‌شود که می‌بایست خلق شود. خلق هویت بر اساس تعبیر اینکه فرد چه کسی است و همچنین بر اساس یک ارزیابی قوی از اینکه فرد چگونه باید باشد انجام می‌شود.

به هر روی زندگی انسان مستلزم نوعی اتحاد است اما این دقیقاً همان اتحادی است که نمی‌توان آن را با در نظر گرفتن مد به‌عنوان یک مدل ایجاد کرد. به‌زعم زیمل، ایده‌آل را باید در استقلال نسبی جست. این استقلال نسبی با در نظر گرفتن مد به‌عنوان یک نیروی محرکه در زندگی حاصل می‌شود که به‌واسطه آن، فرد به این آگاهی می‌رسد که مد ماهیت تصادفی دارد و از طریق این رابطه بازتابی، خود را در معرض تغییرات مد قرار نمی‌دهد.

- این متن برگرفته از کتاب فلسفه مد نوشته لارس اسوندسن و ترجمه ابوالفضل داوودی رکن‌آبادی، شهناز نایب زاده و فتانه ذوالفقاری خرشکی است.