سرویس تجسمی هنرآنلاین: پیش از آغاز سخن لازم می‌دانم یادآوری کنم که از نظر نگارنده "هنر" با وجود همه رهایی‌ها و بی‌مرزی‌های ذاتی، در مقابل فعالیت‌های مشابه، معنایی بسیار دیریاب و محدودکننده دارد و شامل هیچکدام از حوزه‌های "صنعت – هنر" و "هنر – سرگرمی" و مانند آن نمی‌شود. استفاده بی‌محابا از این واژه اعتبار راستین آن را مخدوش می‌کند. هنرمند بودن مرتبه‌ای فراتر از اشتغال به اموری همچون نقاش بودن و موزیسین بودن و مجسمه‌سازی، خوشنویسی، نوازندگی و بازیگری و... است. دیگر این‌که به هیچ وجه "هنر جهانی" را معادل شهرت جهانی و یا جستجوی مخاطب در سراسر جهان و در میان همه فرهنگ‌ها نمی‌داند.

هنر معاصر بیش از هر دوره‌ای به هنرها و فرهنگ‌های "بومی" توجه نشان می‌دهد. هیچ تجربه هنری، دیگر نباید و نمی‌تواند به بهانه ترویج هنر جهانی، از مراکز مهم جهان غرب و یا هر جای دیگری به عنوان یگانه ارزش هنری، سلائق و استانداردهای خود را در بسته‌های اجباری به حوزه‌های فرهنگی دیگر صادر کند‌. اما قطعاً هر کدام از این واحدها می‌تواند همسنگ دیگران و همقدر داشته‌های خود در این مشارکت جهانی حضور داشته باشد، تاثیر بگیرید و تاثیر بگذارد. اگرچه چنین برداشتی در نگاه اول ممکن است با کلیشه‌های ذهنی، القائات بعضی برنامه‌های آکادمیک هنر و اصول اولیه بازار سنتی هنر مغایر باشد.

هنر جهانی در معنای مترقی و روزآمد خود و در تعبیر "جهان هنر"، امروزه به شکل فراگیر همه خرده فرهنگ‌ها را به دعوت گرفته است و آن را نشانه‌ای برای غنای فرهنگی و هنری تمدن بشری می‌داند. اما ناگزیر در دنیای امروز دیگر نمی‌توانیم هنرمند محلی باشیم. حتی اگر در روستاها و شهرهای خیلی کوچک و دورافتاده هم به فعالیت‌های هنری بپردازیم، باز هم تابع معیارهای جهانی (نه سلیقه و الزامات موقعیتی) هنر هستیم.  باید برای مخاطبی اثر خلق کنیم که با بهترین‌های جهان آشناست و یا حداقل چنین تمایلی دارد.

اگرچه فناوری‌های جدید، نشر سریع و وسیع اطلاعات و ارتباطات گسترده، زمینه سخت‌افزاری این پدیده را فراهم کرده، اما از طرفی باید بپذیریم تحول تعاریف مربوط به هنر و منزلت و جایگاه جدید و تخصصی هنر هم بی‌تاثیر نبوده است. به این ترتیب هنوز هم ممکن است در سایر امور، رقابت‌های محلی، قهرمان‌های محلی و سرآمدهای محلی داشته باشیم، اما در مورد هنر این امکان دیگر وجود ندارد. هنرمند یا به اندازه بالای بلند و تنومند هنر و مفهوم والای هنرمند رسیده و یا در غیر این‌صورت اصولاً موضوع بحث هنر نیست.

دستیابی به تعاریف محلی هنر و برتری داشتن نسبت به مهارت رقبای محلی دیگر مجوزی برای استفاده کردن از موقعیت و عنوان هنر محسوب نمی‌شود. شاید هنرهای دستی، حرفه‌های شبهه هنری و هنرهای کاربردی همچنان مشتریان اجباری خود را مانند مشاغل محلی دیگر حفظ کرده باشند، اما هنر فاخر و واقعی تنها در مقیاس جهانی فرصت بروز و امکان هنر بودن دارد. تفاوتی هم ندارد که این موضوع را مغایر برابری و عدالت اجتماعی بدانیم و یا نه. این به معنای تبعیت از الگوی مرجع هنر و پیروی بی‌چون و چرا از نسخه مشترک برای سایر فرهنگ‌ها و هنرهای بومی نیست. به معنای گرفتاری در دام "مد روز"، "توصیه مدیران فرهنگی و هنری" و "سلیقه کسبه بین‌المللی" نیست. اما پیوستن به جهان هنر و تفکر جهان شمول هنر را الزامی می‌داند و البته میان این پیوند و تبعیت انفعالی فاصله زیادی وجود دارد. همانطور که تفاوت عمده‌ای میان جهان هنر و مفهوم تحمیلی و بدوی و منسوخ هنر جهانی وجود دارد.

هنرمند امروزی یکی از اعضاء خانواده بزرگ جهان هنر است و در حالی که از تمام استعدادها و داشته‌های محلی و بومی بهره می‌برد، به کسب عناوین و موفقیت‌ها و تائیدهای سطحی و محدود محلی قناعت نمی‌کند. حتی اگر در برابر مخاطبی محلی قرار داشته باشد. چرا که بنا به تعریفی که گذشت؛ خود این مخاطب به لحاظ توقعات و تعاریف هنر، متعلق به جامعه مخاطب جهانی است یا حداقل در نظام عالی ارکان هنر، باید باشد. تفکر جهانی الزامی برای مخاطب قراردادن همه مخاطب‌ها و فرهنگ‌ها در سراسر جهان و یا حضور در مراکز هنری مشهور و جهانی هنر و به اصطلاح ترجمه‌پذیری اثر هنری نیست، اما به ارزش‌های هنری آشناست. تفکر جهانی هنر به معنی افزایش آماری تعداد مخاطب و تنوع جغرافیایی و فرهنگی مخاطب نیست. (قاعدتاً این نوع فراگیری بیشتر مربوط به "صنعت – هنر" و "هنر – سرگرمی" می‌شود.) همچنین باور به "زبان بین‌المللی" هم برای هنرهای منفک از کلام از جمله نقاشی و موسیقی و... باور ساده لوحانه‌ای است. چرا که اکتفا به غیبت زبان و کلام و انتظار درک این هنرها بدون درک فرهنگ زادگاه بومی آن‌ها امکان‌پذیر نیست. تفکر جهانی هنر به چرخه‌ها و حلقه‌های هنر بومی احترام می‌گذارد. اما در این جهان هنر؛ همانقدر که استعدادها و میراث فرهنگی و هنری، هنرمند بومی، مخاطب بومی و...، ذخیره جهانی و حائز ارزش و وجاهت جهانی شمرده می‌شوند، به همان میزان هم جایی برای تعاریف کوتاه یا سهل‌الوصول محلی برای هنر پیش‌بینی نمی‌شود. مثلاً ممکن است عده‌ای مطابق یک تعریف ساده و عادت محلی؛ هر آوا و هر نقش و هر مهارت فوق‌العاده و کمیابی را "هنر" و صاحب آن را "هنرمند" بنامند که این طبقه‌بندی قطعاً مغایر تعریف جهانی هنر است.

مراسم، ایدئولوژی، خاطرات جمعی، باورها و تولیدات محلی می‌توانند الهام‌بخش خلق آثار هنری باشند، اما بدون ورود به چهارچوب‌های جهانی هنر، در ذات خود، هنر و اثر هنری خوانده نمی‌شوند. چهارچوب‌ها و قواعدی که گاهی لحظه به لحظه تغییر می‌کند و اطلاع از آخرین تغییرات آن بخشی از حیات هنرمند است. هنرهای تزئینی و تفننی، گبه و قالی، لباس‌ها و زیورآلات، سبدبافی و منبت، رقص‌های آئینی و نواهای لالایی و... می‌تواند پایه عملی و ابزار بیانی برای هر هنرمندی باشد، اما پیش از آن نمی‌تواند به طور مجرد و ماهوی به عنوان اثر هنری شناخته و عرضه شود. شگفت‌زدگی در مقابل یک اثر تنها به این دلیل که از وقایع و دستاوردهای هنری و فلسفی روز دنیا و یا موارد مشابه بی‌خبریم برای ارزیابی آثار هنری کافی نیست.