سرویس سینمایی هنرآنلاین: برنامه "مکث" به کارگردانی مریم نوابینژاد و تهیهکنندگی جواد فرحانی در ماه مبارک رمضان قبل از افطار روی آنتن شبکه دو سیما میرود.
این با نگاه ویژه به کرونا سراغ قصههای اجتماعی میرود؛ قصههای آدمها و موقعیتهایی که قبل و بعد از کرونا حال و روزشان عوض شده است. این برنامه اجتماعی بهصورت گپ و گفت میان هنرمندانی نظیر مسعود کرامتی، سیما تیرانداز، الهام پاوهنژاد، امین زندگانی، گیتی خامنه، مریم سعادت و... صاحبان داستانهای اجتماعی مربوط به کرونا ضبط و پخش میشود.
مریم نوابینژاد کارگردان برنامه در گفتوگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره بازخوردها گفت: ما بازخوردهای برنامه را به دو شکل دریافت میکنیم. گروه اول از میزبانان ما که از اقشار متفاوتی هستند و از اتفاقاتی که برای آنها پس از برنامه افتاده میفهمیم که آیا برنامه در گروههای مختلف دیده شده است یا خیر؛ بهطور مثال پس از برنامه خانم سعادت او گفت چیزی حدود ۳۶ تماس پس از برنامه دریافت کرده است که همه درباره مهمان او و شرایط چگونگی کمک به او سؤالاتی داشتهاند. شیوه دوم دریافت بازخوردها برگرفته از خود صاحبان قصههاست. ما فکر میکردیم در این روزگار کسی مخاطب تلویزیون نیست، اما حالا میبینیم که در این مدت کوتاه برنامه ما مورد توجه واقع شده و از این بابت بسیار خوشحالیم.
او در ادامه بیان کرد: بسیاری از جوسازی برنامهها در فضای مجازی شکل میگیرد. ما در دقیقه ۹۰ با شبکه دو به توافق رسیدیم تا همکاری کنیم، بنابراین نه بودجه کلانی دریافت کردیم و نه شرایط زمانی اجازه تبلیغات آنچنانی به ما داد. من پرمخاطب بودن برنامه را از میزان اثرگذاری آن میسنجم و خوشحالم که درباره این برنامه بدون هیاهوی رسانهای این اتفاق افتاده است.
این کارگردان همچنین درباره چگونگی رسیدن به قصههای این برنامه و محوریتهایی که تعریف شده است، اظهار کرد: از خود نام مکث و این ویروس پنج گرمی که این روزها همه درگیر آن شدهاند، نگاه ما در این برنامه شکل گرفت تا به زندگی متفاوت بیندیشیم. درواقع ما در این برنامه میخواهیم بگوییم زندگیها در دوران کرونا و قرنطینه چگونه است. اگر ناشنوایی را به برنامه میآوریم که قبلاً مشکلاتش بهگونهای دیگر بود، میخواهیم بگوییم امروز مشکل او چیز دیگری است. ماسک زدن مردم باعث شده تا قشر ناشنوا به دلیل عدم لبخوانی با مشکل در ارتباط مواجه شود، یا وقتی نابینایی را میآوریم او میگوید پیش از این برای رد شدن از خیابان کسی بود که دست او را بگیرد و به او کمک کند، اما امروز دیگر این امکان به دلیل محدودیتهای ارتباطی فراهم نیست.
او ادامه داد: از سوی دیگر بخشی از برنامه به کادر درمان میپردازد که این روزها مشغول کار و فعالیت هستند و یا افرادی که در سازمان بهشت زهرا (س) فعالند و روزهاست که از خانواده دور هستند. بخشی دیگر از مهمانان ما جنبه امیدبخشی دارند، مانند بیمارانی که بهبود یافتهاند یا سالمندانی که به دلیل تغذیه سالم از این بیماری رها شدهاند. این نگاه کرونایی در تمام برنامه وجود دارد. بهطور مثال ما مهمانی داشتیم که چهار سال اسیر بود و مدت دو ماه در یک اتاق ۱۲ متری به همراه ۴۰ نفر ایستاده زندگی میکرد. میخواهیم بگوییم این افراد چقدر سخت زندگی کردهاند. نگاه قرنطینه در تمام داستانهای ما هست، وقتی درباره کودکان اوتیسمی که باید هفتهای چند روز بیرون از خانه بروند، چرا که فضای خانه را نمیتوانند تحمل کنند و حالا با شیوع ویروس کرونا آنها نیز دچار مشکل شدهاند، پرداختن به بخشی از مشکلاتی است که شاید خیلی به آنها فکر نکرده باشیم.
او در پاسخ به این سؤال که فکر نمیکند پرداختن به این قصهها تکراری شده باشد، گفت: قصه کرونا فلش مستقیمی بر روی این ماجراهاست. قصههای اجتماعی هیچوقت پایان ندارند و تا وقتی بشر هست این قصهها نیز هستند. اما با شرایط هر سال میشود این قصهها را تطبیق داد.
نوابینژاد درباره چگونگی یافتن سوژهها و تکراری نبودن آنها نیز توضیح داد: از سال ۸۸ تا سال ۹۴ با برنامه "ماه عسل" و پس از آن برنامه "هزار داستان" همکاری داشتم و در طی سال دوستانم در یافتن سوژهها به من کمک میکنند، اما در این زمینه یک تیم ثابت برای برنامه نداریم. وزارت بهداشت برای معرفی کادر درمان در این برنامه خیلی خوب با ما همکاری داشت. در گذشته برای یافتن سوژهها باید بسیار میدویدیم، اما امروز خوشبختانه ما را میشناسند و همکاری خوبی با ما دارند. ضمن این که پس از گذشت این سالها ما نیز میدانیم کجا باید مراجعه کنیم و افراد را چگونه پیدا کنیم. در طول این سالها یک مورد تکراری در هیچیک از برنامههایی که حضور داشتم نیاوردم و همه افراد کشف میشوند.
این کارگردان همچنین در پاسخ به این سؤال که نحوه چگونگی انتخاب مجریان و مهمانان برنامه برچه اساسی است و تفاوت این برنامه به لحاظ ساختاری با "هزار داستان" به چه شکل است، عنوان کرد: از ابتدا به این فرم رسیدیم که شش میزبان ثابت داشته باشیم و یک میزبان گردشی تا با فرمت برنامه "هزار داستان" متفاوت باشد. اغلب این میزبانان ما یا مجریان خوبی هستند یا قصهگوهای خوبی؛ تلاش کردیم تا یک وجه مشترکی میان میزبان و میهمان وجود داشته باشد بهطور مثال رسول نجفیان در سالهای جوانی در بهزیستی مشغول به فعالیت بوده و به همین دلیل با میهمان برنامه ارتباط خوبی برقرار کرده است و میتواند بده بستان خوبی هم در گفتوگو داشته باشد.
او در پایان و در پاسخ به این پرسش که آیا مخاطب همچنان میتواند از دیدن این دست برنامهها لذت ببرد بدون این که حس تکرار داشته باشد، گفت: قطعاً برنامههایی از این دست به تکرار رسیدهاند، چون قصهها از یک جنس است. من فکر میکنم تولیدکنندگان برنامه اگر حرفی برای گفتن دارند باید قدم پیش بگذارند در غیر این صورت اگر صرفاً به جهت پر کردن آنتن است، هیچ فایدهای ندارد. ساختن یک برنامه، مانند نوشتن یک رمان است که اگر خط اصلی نداشته باشد وقتی مخاطب آن را میخواند خیلی زود رهایش میکند. اگر مخاطب از شب اول تا انتها برنامه را ببیند قطعاً نگاهش نسبت به زندگی تغییر میکند و حال و هوای متفاوتی خواهد داشت. حضور اقشار مختلف در این برنامه باعث میشود تا حرفها تکراری نباشند و اتفاقاً گاهی اوقات برخی حرفها را افرادی میزنند که از آنها چنین انتظاری نمیرود. برای من بهعنوان سازنده برنامه پیامرسانی اهمیت دارد، چون پیام در دل خود حرفها وجود دارد اما چگونگی انتقال آن مهم است. دوست دارم این مکث و این تفکر برای مخاطب به وجود آید و با قصهها همزادپنداری کند.