به گزارش هنرآنلاین،اعضای مجمع فیلمسازان را کارگردان - تهیه‌کنندگان سینمای ایران تشکیل می‌دهند. گروهی که بر اساس دستورالعمل تازه فارابی اگر قصد بهره‌برداری از حمایت مالی فارابی را دارند باید فقط به کارگردانی بسنده کنند. بر همین اساس اعضای این مجمع در بیانیه ای به این اقدام اعتراض کردند.

متن این بیانیه بدین شرح است: بنیاد سینمایی فارابی طی تصمیمی غیرکار‌شناسانه اعلان کرده که از این پس تنها از پروژه‌هایی حمایت خواهد کرد که تهیه کننده و کارگردان مجزا از هم داشته باشند و این دو وظیفه در شخصی واحد جمع نشده باشد. مدیرعامل محترم آن بنیاد دلیل این تصمیم را بروز پاره‌ای از مشکلات دانسته که در سال‌های اخیر گریبان تعدادی از این پروژه‌ها را گرفته و باعث "لطمات جبران ناپذیر" به کیفیت این آثار شده است. در اینجا لازم می‌دانیم به عنوان تشکلی که اکثریت قریب به اتفاق تهیه کننده/ کارگردانان سینمای ایران را در عضویت خود دارد، نکاتی را به اطلاع افکار عمومی برسانیم:

۱- فیلمسازانی چون عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی،، کیومرٍث پوراحمد، کیانوش عیاری، ابوالحسن داودی، رضا میرکریمی، رخشان بنی اعتماد، احمدرضا درویش، پرویز شهبازی، سیروس الوند، خسرومعصومی، محمد بزرگ نیا، علی شاه حاتمی، عبدالرضا کاهانی، وحید موساییان، سیامک شایقی، اصغرهاشمی، و ده‌ها تن دیگر از بزرگان و افتخار آفرینان سینمای ایران که اغلب از اعضای این تشکلند، بیشتر فیلمهای خود را شخصا تهیه و کارگردانی کرده‌اند و مایلند این روند را در آینده فیلمسازیشان ادامه دهند. مدیر عامل محترم بنیاد سینمایی فارابی باید توضیح دهند که اگر آن بنیاد نمی‌خواهد از این فیلمسازان حمایت کند، پس قرار است حمایت آن‌ها از کدام دسته از فیلمسازان باشد؟ آیا ایشان می‌خواهند تجربه حمایتهای بی‌دریغ آن بنیاد از تهیه کنندگان خلق الساعه، بی‌گذشته و بدون شناسنامه را که همگی بودجه‌های چندین میلیاردی داشته‌اند اما در مرحله اکران شکست خورده‌اند، ادامه دهند؟ آیا ایشان در خصوص "لطمات جبران ناپذیری" که این گروه از "تهیه کنندگان دولت پسند" در این سال‌ها به سینمای ایران زده‌اند هیچ برآوردی ندارند؟

۲- بزرگ‌ترین افتخار تاریخ سینمای ایران در سال گذشته که موفق به دریافت جایزه اسکار نیز شد، محصول تلاش فیلمسازی بود که هر دو وظیفه تهیه کنندگی و کارگردانی را شخصا به عهده داشت. اگر بنیاد سینمایی فارابی به بهانهٔ اینکه این نوع فیلم‌ها "لطمات جبران ناپذیر" به سینما زده‌اند، نمی‌خواهد ازاین گروه از فیلمسازان حمایت کند، پس تلاش مدیران آن بنیاد در عکس انداختن با آن‌ها در مراسم استقبال از ایشان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

۳- اصولا دلیل پیدایش و تاسیس بنیاد سینمایی فارابی در دهه شصت حمایت از سیستم کارگردان محوری در مقابل سیستم فیلمسازی بازاری، بی‌هویت و شکست خوردهٔ پیش از انقلاب بود. برای آنکه موسسان آن بنیاد می‌دانستند مغز متفکر و قلب تپندهٔ سینمای مولف پس از انقلاب در نزد کارگردانان پرشور و حالی است که با تجمیع مسئولیت تهیه کنندگی در آن‌ها می‌تواند به بنیان یک سینمای متعالی بیانجامد. با مرور موفقیت‌های سینمای ایران در سه دههٔ گذشته معلوم می‌شود اغلب این درخشش‌ها متعلق به همین گروه از فیلمسازان است. انصراف بنیاد فارابی از این نوع حمایت‌ها، به معنای نفی علت شکل گیری خود است. اگر این بنیاد دلیل تاسیس خود را نفی کند، خود بخود علت بقای خود را نیز نفی کرده است و دیگر حضورش در سینمای ایران جز تحمیل هزینه به دوش دولت و تاراج بیت المال به دست گروهی خاص، معنای دیگری ندارد. به همین خاطر، این تصمیم جدید آن بنیاد می‌تواند بیشتر مصداق "یکی بر سر شاخ بن می‌برید"باشد.

۴- اگر مدیر محترم آن بنیاد حوصله می‌کرد و کتب تاریخ سینمای جهان را تورقی می‌کرد قطعا متوجه می‌شد که کارگردانان بزرگی چون هاوارد هاکس، آلفرد هیچکاک، استیون اسپیلبرگ، فرانسیس فورد کوپولا، جرج لوکاس و... در برهه‌ای از فعالیتهای فیلمسازیشان به این نتیجه رسیدند که برای رهایی از دست نظام تهیه کننده سالاری که هر گونه تجربهٔ جدید را سرکوب می‌کند، خود تهیه کننده فیلم‌هایشان باشند تا به این ترتیب، قدرت و تصمیم گیری در انتخاب سوژه و ایده به عهده خودشان باشد. با این وصف مدیر عامل محترم بنیاد باید توضیح دهند که آیا نگرانی ایشان واقعا به خاطر "لطمات جبران ناپذیر" است یا به خاطر تجربه‌های متفاوتی است که اگر چه برای ملت ایران افتخار می‌آفریند، اما ممکن است با سلیقه وموقعیت مدیران دولتی ناسازگارباشد!

۵- در ایران نیز بسیاری از کارگردانان سر‌شناس که حالا تعدادشان به هفتاد نفر رسیده، با تاسیس تشکلی به نام مجمع فیلمسازان سینمای ایران کار تهیه کنندگی بعضی از آثار خود را شخصا به عهده گرفته‌اند. البته در ایران تاسیس چنین تشکلی، نه به خاطر اقتدار تهیه کنندگان بوده که مثلا کارگردانان خواسته باشند برای رسیدن به نگرهٔ خود در تولیداتشان، با به عهده گرفتن وظایف تهیه کنندگی، خود را از زیر سیطرهٔ تهیه کنندگان‌‌ رها کرده باشند. بلکه بیشتر به خاطر انجام بخشی از وظایف زمین ماندهٔ تهیه کنندگان بوده که فکر تهیه کنندگی را در میان کارگردانان ایجاد کرده است. در ایران به دلیل نبودن مراکزی که به آموزش تخصصی تهیه کنندگی بپردازد، اغلب تهیه کنندگان کار خود را از طریق آزمون و خطا آموخته‌اند. چنین وضعیتی برای جایگاه تهیه کنندگی شمایلی بیمار گونه ساخته است. به همین دلیل بعضا کارگردانان ناچارند که تهیه کننده آثار خود نیز باشند. البته آسیب‌شناسی تهیه کنندگی در ایران مبحث گسترده‌ای است که نیاز به بحث و تحقیق مفصلی دارد. اینکه در ایران سینما، نیمه دولتی است و تهیه کنندگان با کمکهای دولتی ادامه حیات می‌دهند، اینکه اغلب آنان، از تلویزیون به سینما آمده‌اند و مدیوم سینما را با تلویزیون در آمیخته‌اند. اینکه متاسفانه سودشان را در تولید می‌دانند و از کسب درآمد در مرحلهٔ توزیع و نمایش نا‌امیدند و مسائلی از این دست، به بیمارگونه گی جایگاه تهیه کنندگی در این دیار، دامن زده است.

۶- در شرایطی که کانالهای ماهواره‌ای فارسی زبان، با پخش سریال‌ها و فیلمهای دوبله شده تماشاگران ایرانی را به تاراج برده‌اند، به انزوا کشیدن اصلی ترین نهاد دانایی سینمای ایران که همین گروه از فیلمسازان هستند، آیا جز هیزم ریختن به تنور بیگانگان، معنای دیگری خواهد داشت؟!

۷- و آخر اینکه اگر مدیر محترم آن بنیاد در در دوران مدیریتی خود متوجه مشکلاتی از این ناحیه شده، پیشنهاد می‌کنیم آن را از زاویهٔ نوع مدیریت خود، علت‌یابی کنند. چراکه در سالهای دور‌تر که گروه‌های دیگری از مدیران، هدایت امور سینما را به عهده داشتند هیچگاه با چنین مشکلاتی مواجه نبوده‌اند و حتی موفقیت‌های سینمای ایران را مرهون تلاشهای همین گروه از فیلمسازان می‌دانسته‌اند.

این بیانیه به امضای اعضاء شورای مرکزی شامل علیرضا داود‌نژاد، مهدی فخیم‌زاده، کیومرث پوراحمد، مجید قاری‌زاده، مهرداد فرید، داود موثقی، منوچهرمصیری، محسن امیریوسفی، محمد احمدی وعزیزاله حمید‌نژاد رسیده است.