به گزارش هنرآنلاین، در ابتدای نشست دوشنبه‌های نقد تئاتر رضا آشفته، منتقد تئاتر گفت: آثار بیضایی را کار کردن سخت و متفاوت است. باقی نویسنده‌ها هم سعی بر خلق کردن نمایشنامه‌های این‌چنینی داشتند و در دهه 40 شروع به نوشتن آنان کردند؛ اما کسی که بیش‌ترین تسلط و بهترین عملکرد را نسبت به بقیه داشت، استاد بهرام بیضایی بود. همچنان تا این دوره کسی نتوانسته از متون استاد بیضایی عبور کند و او همچنان در نوک قله است. اما بهتر است از او عبور کنیم. نیفتادن این اتفاق به معنای درجا زدن در ادبیات نمایشی است. ما از دهه 40 تاکنون به لحاظ دانشگاهی و تعداد کارها در تئاتر رشد کرده‌ایم اما هنوز تئاتری برابر با ارزش‌های جهانی نداریم.

علی جهانجونیا، کارگردان نمایش درباره خودش و اینکه چرا به سراغ یک متن از بهرام بیضایی رفته است،  پاسخ داد: من علی جهانجونیا دانشجوی کارگردانی سینما هستم و تئاتر را از کارهای کوچک با تجربه‌های بزرگ آغاز کرده‌ام. در ادامه مقدمه‌ آقای آشفته، درست است که تئاتر در ذهن‌ها و دانشگاه‌ها رشد کرده، اما کدام تئاتر؟! در دانشگاه امکانات را تقسیم نمی‌کنند، گمان می‌کنم همگی رها شده‌ایم، پول‌شویان، سرمایه‌داران، رابطه‌داران و... همه رها شده‌ایم و دانشجویان، جوانان، خوش‌فکران و ... هم رها شده‌اند! بازبینی‌ها بسیار کم کیفیت‌اند و من تاکنون هیچ بازبینی را ندیده‌ام که به لحاظ تخصصی بازبینی کند. مسائل آن‌ها فقط یک سری قوانین مملکت است اما مسئله این‌جاست که اگر کاری لایق نیست نباید پذیرفته شود و اگر لایق بود و به آن رای مثبت داده شد وظیفه‌ ادارات، مجموعه‌ها و مراکز تئاتری است که از آن حمایت کنند، اگر لایق نیست پس چرا آن را پذیرفته‌اند؟

او در ادامه گفت: صدها کار با هر کیفیتی در هر سالنی رها شده‌اند و در این میان عده‌ محدودی تمامی امکانات و تبلیغات را در دست دارند و جولان می‌دهند. حتی اگر کارهای خوبی هم باشند این روش در راستای پیشرفت تئاتر نیست و تنها پیشرفت‌های شخصی را به دنبال دارد.

او در مورد بهرام بیضایی هم گفت: سال‌هاست در مورد آثار او به ویژه کارنامه‌ بندار بیدخش در حال تحقیق و تحلیل هستم و آرزو دارم بتوانم هر چه که فهمیدم را به اجرا دربیاورم.

بابک فرجی، دیگر منتقد عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در این نشست گفت: بهتر است به این اتفاقات بیرونی کار نداشته باشید چون نتیجه‌ای ندارد. نتیجه شما، کار شماست. شما اگر هنر داشته باشید قطعا کار خود را می‌کنید. الزاما پول لازم نیست. هنر به علاوه پول تبدیل به صنعت و هالیوود می‌شود. عمده اشکال این متن این است که دراماتیک نیست و نقالی است. این متن در 18 سالگی بیضایی نوشته شده و چون در آن زمان چنین متنی وجود نداشته، بسیار محبوب می‌شود. بهتر بود متنی را که تنها یک روایت است، بازنویسی می‌کردید تا دراماتیک شود. شاید خلاقیت به خرج داده باشید، اما شما که زحمت کشیده‌اید چرا این متن را انتخاب کرده‌اید که مخاطب امروز به درستی آن را درک نمی‌کند؟

علی جهانجونیا در پاسخ به فرجی گفت: این متن اتفاقا دراماتیک است اما چون صرفا به شکل برخوانی اجرا شده‌ است، تمام جنبه‌های نمایشی آن تاکنون به نمایش گذاشته نشده بود. من سعی کردم بدون دست‌کاری متن همین کار را انجام دهم و برای این خوانش تصویر و منطق و بازی کشف کنم، آن‌هم از خود متن.

بابک فرجی گفت: چرا متنی برنداشتید که مخاطب بیشتری داشته‌باشد؟

علی جهانجونیا پاسخ داد: خودتان می‌فرمایید که بیضایی قله‌ ادبیات نمایشی ایران است، پس چطور مخاطب ندارد؟ اگر به هر دلیلی امروز مخاطب نداشته‌ باشد باید رها شود؟ من این‌گونه متون را مثل مادری می‌پندارم که از کودکی به بعد آن‌ را ندیده‌اید و وقتی در خیابان از کنار شما رد می‌شود، آن را درست نمی‌شناسید ولی با تمام وجود تعلقتان را به او حس می‌کنید. گویی او را هنوز می‌فهمید.

بابک فرجی در ادامه افزود: چرا بعضی جاها پشت بازیگر به تماشاگر بود؟ این کار قطع ارتباط با متن و تماشاچی است؟

علی جهانجونیا گفت: از عمد خواستم تماشاگر غرق فرم و تصویر صحنه، حرکت، موسیقی و نجوای بازیگر شود و یک‌جاهایی را به طور کامل نشوند.

رضا آشفته نیز اضافه کرد: این متن در دوران اساطیر است و گویای یک سری مسائل در امروز. بیضایی معتقد است که اساطیر، جهان پیش روست و آن اتفاق‌ها در زمان حال نیز می‌افتد. او درواقع تنش و درگیری بین شاه و مصدق را نشان می‌دهد. بیضایی این را حس کرده و چون با آن زبان نمی‌شد راحت نوشت، به شیوه‌ای که در ناخودآگاه مخاطب هم وجود دارد آن را نوشته تا درک کند.

بابک فرجی با اشاره به کاربرد درست موسیقی برای ایجاد فضا و ریتم درست و درواقع نجات کلی اجرا برای یکبار دیده شدن گفت: درمورد موسیقی، اتفاقا موسیقی خیلی خوب روی کار نشسته و ضعف‌های آن را پوشش داده. اما چرا گاهی اجازه دادید که موسیقی به سمت موسیقی غربی کشیده شود؟

علی جهانجونیا گفت: بیضایی و متونش و شیوه‌ای اجرایی ما جهان شمول و زمان شمول است.

بابک فرجی پرسید: چگونه متن کهن را با چیزهای امروزی ادغام کردید؟

سپهر برآبادی (سرپرست گروه موسیقی) گفت: برای رفع این تضاد ما یک ماهیت فولک را در نظر گرفتیم تا مخاطب با آن احساس نزدیکی کند

بابک فرجی عنوان کرد: چرا جمشید تا این حد پست و دورو نشان داده شده؟

علی جهانجونیا گفت: اسناد تاریخی را غالبا قدرتمندان زمان می‌نویسند، عرض کردم تاریخ، چه بسا ما با دوره‌ای روبه‌رو هستیم که سند تاریخی ویژه‌ای ندارد. اما این متن را بیضایی نوشته و ما هم با شیوه‌ اجرایی‌مان نگاه خودمان را در آن نشان دادیم. من این دو رویی را در خود متن هم می‌بینم اما چون اساطیر هم در زمان حرکت می‌کنند و اینکه در کار ما دارای کاراکتر و بازی هم هستند و فقط برخوان نیستند؛ حتما باید مرتبط با روز جامعه باشند، منظورم از روز همین امروز است.

بابک فرجی گفت: باور دارید که تحلیل شما بازتاب داشته؟

علی جهانجونیا پاسخ داد: بله، هرکسی به اندازه‌ای!

بابک فرجی گفت: مخاطب به علت تعداد حرکات آن را متوجه نمی‌شود!

علی جهانجونیا در پاسخ عنوان کرد: این برایم خیلی مهم نبود؛ در ناخودآگاه او تاثیر خواهد گذاشت.

رضا آشفته نیز گفت: طبق شناختی که از شما پیدا کرده‌ام، آدم دانایی هستید؛ اما هنوز اشکالی در کارت وجود دارد و آن حماسی نبودن کار است.  برای آنکه این متن بیضایی ضمن روایی بودن یک متن اپیک و حماسی است و در آن باید روح حماسی باید با بار هیجانی و ضرباهنگ خیلی بالا همراه شده باشد. چرا چنین نکرده‌اید؟

علی جهانجونیا گفت: من سعی کرده‌ام حماسه را عریان نشان دهم، بدون پذیرفتن قصه‌هایی که از آن تعریف می‌کنند. حماسه هست ولی لباس خرافه بر تن ندارد.