به گزارش هنرآنلاین، رضا آشفته دبیر جشنواره تئاتر آرخه در شب پایانی برگزاری جشنواره تئاتر آرخه یادداشتی را منتشر کرد که متن آن بدین شرح است:

"سروران گرامی‌شب‌تان بخیر

ماه را به تماشا نشسته‌ایم

در این مجلس آرایی

هر یک از شما یک انسان‌اید

و چه زیباست در این فروغ دلبرانه

ما انسان‌ایم...

ما انسانیم، خواه ناخواه و شاید در این روزهای پرهیاهو و در این اشباع شدن از ابزار ارتباطی در فضای مجازی خودمان را گم کرده باشیم و این به دلیل پیچیدگی‌ها و ایهام وارد بر زمین و زمانه است و ما باید از این مجهولات و گنگی‌ها بیرون بیاییم و چه بسا این مهم نیز ممکن باشد؛ فقط کافی است مثل طبیعت با شفافیت وجوه مختلف خود را بر خود و دیگران آشکار کنیم. چنانچه آب شفاف است، خاک در سکوت است و فروتنی مدام، کوه در استواری و سربلندی، دریا در خروش و طغیان و گاهی نیز در نرما و ملایمت و درواقع جذر و مدی پیوسته و ناتمام و جنگل در وهم حضور و سبزینه‌های مکشوف و آسمان چه آبی و چه خاکستری ما را به افق‌های روشن پیش روی می‌خواند و همه اینها دلالت بر درک معنای وجود خواهد کرد.

به هر روی ایران سرزمین عرفان و شعر است و اگر هنوز هم نتواند در علم و فن آوری ادعایی بکند اما همچنان به داشتن اصالت‌های معنایی و ریشه‌های فرهنگی اش وابستگی دارد و ما را همچنان امیدوار نگه می‌دارد که در یک سرزمین نجیب و بی‌ادعا داریم زیست می‌کنیم هر چند این روزهایمان کمی‌مشوش و برهم ریخته باشد اما هر تلنگری به خویشتن ما را به بیداری وا می‌دارد و اینکه اگر دچار از خودبیگانگی نظام استعمارگر جهانی هم شده باشیم، در این بیداری و هوشیاری خانه تکانی باید کرد و باید به دنبال مرزهای انسانی و معنا گشت که در غیر از این، همانند بیگانگان باید دچار تردیدهای مشوش و افسردگی رو به زوال و پوچی‌های نگونبخت شد.

تئاتر گسترۀ معنایی بلندی دارد و هر چشمی‌ را رو به دلگشاترین معانی باز نگه می‌دارد و اگر تئاتر در تدارک بیداری انسان برآید فراتر از هر رسانه و هنری با اطمینان خاطر، و به درستی و بسامانی از عهده این کار برخواهد آمد. اصلا تئاتر گسترۀ طبیعی انسانی را پیش رویمان قرار می‌دهد و ما را به زلالی تمام در برابر آیینه طبیعت رهنمون خواهد شد. اینکه بدانیم کی هستیم و چه باید بکنیم که همواره تلنگر انسان بودن را برای بیدار ماندن به خود بزنیم که هیچ چیزی در این جهان و هستی به اندازه و ابعاد انسان ارزش و اعتباری ندارد و اما شوربختانه این روزها، به شکل واژگونی این مهم تحت الشعاع بسیاری پلشتی‌ها و کژ فهمی‌ها واقع شده است.

نخستین جشنواره ملی تئاتر آرخه در تهران، به دنبال گردآوری عزیزانی از سراسر کشور برآمد که بیایند در این دورهمی‌ اندیشه ورزانه در تئاتر به مسائل مهم خودشان بپردازند. برایمان مهم بود که تو خالی، باری به جهت و پوچ نباشیم و به درنگی دقیق و مکاشفه گر به دنبال فهم انسان ایرانی باشیم و بدانیم که این روزها داریم تنهاتر می‌شویم و قالب تک‌گویی نمایشی را مناسب برای چنین روال غیر عادیی در نظر گرفتیم و همچنین دانسته‌ایم که خانواده و روابط زناشویی با تهدیدهای جدی و نابسامانی‌های دردناکی همراه شده است و گفتیم دو نفره‌هایی برای بروز این اختلافات و نابهنجاری‌های روزآمد تعریف کنیم. می‌دانیم که منطقه خاورمیانه در یک قرن و اندی گذشته، بستر جنگ‌های بسیاری بوده که بر ما تحمیل شده است و گفتیم در دل تئاتر به دنبال آگاهی بخشی بر وجوه تراژیک جنگ برآییم و ساز خوش آهنگ صلح را با نغمه خوش داوودی همراه کنیم، شاید آشتی زمینه ساز زندگی فراموش شده بسیاری از ما بشود.

بر همین پایه نزدیک به 200 نمایش از سراسر کشور به دبیرخانه جشنواره تئاتر آرخه رسید و عزیزانی چون فرهاد تجویدی، شهاب حسین پور، نسیم ادبی، محمدعلی بهبودی، منوچهر اکبرلو و محسن اردشیر ما را در غربال دقیق این آثار یاری کردند. البته با آنکه 8 اثر درخشان تئاتر خیابانی با موضوع محیط زیست انتخاب کرده بودیم شوربختانه نتوانستیم با گروههای خیابانی هماهنگ شویم و آنچه باید را ممکن سازیم.  فقط 2 اثر به جشنواره آمدند و مارا با اجرایشان شاد کردند.

در زمینه آثار صحنه روال خوش تر از آنچه باید تصور می‌شد، پیش می‌رفت. ما 32 کار برگزیده داشتیم و البته تعدادی هم بنا بر خواست رییس جشنواره و کمپانی آرخه به دلیل مهرگستری و پر و بال دادن به جوانانی که دلشان می‌خواهد به بهانه جشنواره تئاتر دیده، داوری و سنجیده شوند به این کارهای برگزیده افزود شد و ما توانستیم از 18 تا 28 آبان 98 در تماشاخانه نوفل لوشاتو هر روز 4 نمایش را به صحنه ببریم و در کل 42 اثر را در یک رقابت عادلانه به تماشا درآوریم و داوران صبور، کارآموزده، با تجربه و دانش و صاحب اسم و رسم را دعوت به کار کردیم. سرکار خانم گلاب آدینه با 5 دهه و آقایان محمدعلی بهبودی و منوچهر اکبرلو با چهار دهه فعالیت فاخر در زمینه هنر و فرهنگ، شدند داورانی که با دقت و عدالت همه کارها را در این یازده روز جمع‌بندی کردند.

امشب نیز گرد آمده‌ایم که ماحصل این داوری‌ها را به تماشا بنشینیم. البته ما بخشی از کیفیت جشنواره را به دلیل کمیت الزامی‌ و رساندن صدای آرخه به چهار گوشه کشور عزیزمان ایران فدا کردیم که البته به نظر می‌ارزید. چون گاهی مهمانی و ضیافت برای هماهنگی‌های همگانی‌تر، آن هم به اقتضای کار تئاتر کردن و تحت لوای شعار: "انسانم آرزوست" و گوش سپردن به درک والای انسان‌های برگزیده چنین چیزی را بر ما رواداشته می‌نمایاند.

ما انسانیم

به زلف پریشان باد

خیال مان را گره می‌زنیم

دیگری روشنای دلمان می‌شود

چه زینت بخش است چشمانش

دلم را سودایی حضور می‌گرداند

پیوسته می‌مانیم

و شادمانی مان نفس‌های دیگری است

در این درنگ و زایش عشق

شب را به فراموشی روز

و روز را به اغوای شب می‌سپاریم

دل‌هامان را لبریز از خیالی خوش می‌گردانیم

و در این مهمانی شادمانیم و امیدی هست

در گذر از همه چیز

جان دوباره می‌یابیم

من و تو ما می‌شویم

ما انسانیم..."