سرویس مد و لباس هنرآنلاین: غزاله بیضایی طراح لباس، تصویرگر مد و مدرس بوده و فعالیت در این عرصه را با تحصیلات آکادمیک آغاز کرده است. او در این مجال از منظر نگاه یک هنرمند جوان به بررسی شرایط حاکم بر حوزه مد و لباس پرداخت.

بیضایی می‌گوید: کار گروهی را به جنگیدن یک نفری ترجیح می‌دهم چون همیشه جواب بهتری داده است. تمام تلاشم را می‌کنم اگر نمایشگاهی هم می‌گذارم گروهی باشد تا روحیه گروهی کار کردن در بچه‌ها تقویت شود. ما عادت داریم که فقط خودمان دیده شویم که این مسئله من را اذیت می‌کند.

مشروح گفت‌وگوی هنرآنلاین با این فعال حوزه مد و لباس را در ادامه بخوانید:

خانم بیضایی، لطفاً ابتدا از پیشینه حضورتان در عرصه مد و لباس بگویید.

من در خانواده‌ای هنری به دنیا آمدم و از بچگی طراحی می‌کردم. پدرم نقاش است و برادرم طراح دکوراسیون است. جوی که در آن بزرگ شدم و رشد کردم جوی بود که در هر جنبه‌ای به طراحی و هنر توجه می‌شد. حتی در دوران دبستان به‌جای این که به درس گوش کنم نقاشی می‌کشیدم. بعد رشته گرافیک را انتخاب کردم و دیپلم گرافیک گرفتم. بنا بر این بود که رشته هنر را ادامه بدهم. آن موقع وقتی به اطرافم نگاه می‌کردم تمام رنگ‌ها مشکی و تیره بود. ذهنیتم بسیار بچگانه بود ولی دوست داشتم آن وضعیت را تغییر بدهم. تنها راهی که می‌توانستم آن وضعیت را تغییر بدهم این بود که بروم رشته طراحی لباس بخوانم. من در دانشگاه الزهرا (س) رشته طراحی لباس خواندم. ترم دو یا سه دانشگاه در یک برندی به نام هپی‌لند در بندرانزلی مشغول به کار شدم. شنبه تا سه‌شنبه به دانشگاه می‌رفتم و بقیه روزها را در آنجا کار می‌کردم. کارخانه برند هپی‌لند داشت مطابق با استانداردهای روز دنیا پیش می‌رفت. تنها جایی بود که دیدم به معنای واقعی اتاق طراحی دارد همان کارخانه بود که طراح‌ها می‌آمدند برای لباس‌ها طرح می‌زدند. همه‌چیز تخصص‌گرایی بود و هر کس کار خاص خودش را انجام می‌داد که این برای من عالی بود. حدود دو سال و نیم در آن کارخانه کار کردم ولی از آنجا که نسبت به خانواده‌ام آدم وابسته‌ای هستم نمی‌توانستم تنها آنجا بمانم و به همین خاطر برگشتم. احساس می‌کنم چیزی که در دانشگاه آموزش می‌دهند جایی به بن‌بست می‌رسد و شما از جایی به بعد به این نتیجه می‌رسید دیگر دانشگاه چیزی ندارد که بخواهد به شما یاد بدهد. مخصوصاً اگر با توقع بالایی وارد دانشگاه شوید جایی سرخورده می‌شوید. به همین خاطر به دانشگاه اعتقاد زیادی نداشتم و فقط به دانشگاه می‌رفتم که آن مقطع را به پایان برسانم. ترم آخر بودم که با استاد شاه‌کوپا آشنا شدم. وقتی ایشان داشتند تدریس می‌کردند احساس کردم که ما تاکنون در یک دنیای دربسته نشسته‌ بودیم. پایان‌نامه‌ام را با ایشان برداشتم و علاوه بر آن یک سال و نیم استادیار ایشان بودم تا این که کم‌کم خودم شروع به تدریس در جهاد دانشگاهی، دانشگاه علمی کاربردی، مجتمع فرهنگی و آموزشگاه‌های آزاد کردم. چند ورکشاپ هم در دانشگاه الزهرا (س) برگزار کردم که پس از ماجرای پرفورمنس دانشگاه الزهرا (س) و ممنوع‌الفعالیت شدنم دیگر دانشگاه نرفتم و آمدم آموزشگاه خودم را تأسیس کردم. در حین کار احساس کردم طراحی لباس آن‌قدر نمی‌تواند من را ارضا کند و به همین خاطر در مقطع ارشد رشته تصویرسازی خواندم. آن دوره کمک زیادی کرد تا بتوانم ذهنیتم را قوی‌تر کنم. در حال حاضر حیطه کاری من در حوزه طراحی لباس، تصویرسازی مد است. من در هر بخشی دستی برده‌ام و هر کاری که باشد را انجام می‌دهم؛ حالا یا آن کار را دوست دارم و یا خوشم نمی‌آید. پارچه‌سازی و کلاه‌سازی را واقعاً دوست دارم ولی هیچ‌وقت به آن جنبه خلاقیت طراحی لباس آن‌قدر کشش نداشتم که بخواهم دائماً انجامش بدهم. بیشتر به تصویرسازی علاقه داشتم که الآن دارم خودم را در این حیطه تقویت می‌کنم. درواقع سبک شخصی خودم را پیدا کرده‌ام و روی همین حساب دارم به تمام هنرجویانم می‌گویم قرار نیست شما کپی من باشید. اگر بخواهید کپی من باشید، من خودم هستم. هر کس در نوع خودش می‌تواند عالی باشد. اگر هر کس خودش را پیدا کند متوجه می‌شود که هیچ‌کس شبیه خودش نیست. در تجربه شش هفت ساله‌ام در حوزه تدریس تلاشم را انجام داده‌ام که هر کس خودش باشد. بالأخره هر کس در ذات خودش چیزهایی دارد که باید دیده شوند و به شکوفایی برسند. به همین خاطر وقتی به دانشجویان آموزش می‌دهم در ادامه برای آن‌ها نمایشگاه می‌گذارم تا دیده و معرفی شوند. این‌طوری هم مردم آن‌ها را می‌شناسند و هم هنرجویان با بازخوردهای متفاوتی روبه‌رو می‌شوند. معمولاً هنرجویان تا قبل از این که نمایشگاه بگذارند خودشان را باور ندارند و از این بابت وحشت‌زده هستند ولی وقتی حمایت مردم را می‌بینند خودشان را باور می‌کنند. همیشه به هنرجویانم می‌گویم شما از زمانی که کارتان را در یک جای عمومی ارائه می‌کنید دیگر به عقب برنمی‌گردید.

غزاله بیضایی

شما از سنین پایین هم چرخه تولید و صنعت را تجربه کرده‌اید و هم طراحی را به شکل آکادمیک پیش گرفته‌اید و الآن چند سالی است که به‌عنوان مدرس در حوزه مد و لباس فعالیت می‌کنید. به نظر شما چه خلأهایی بین بخش‌های طراحی، دانشگاه و صنعت وجود دارد؟ یک هنرمند جوانی مثل شما اگر بخواهد این کار را از جایی شروع کند و به یک جمع‌بندی درستی برسد و بتواند ماحصل کار خودش را مطابق با استانداردهای جهانی ببیند، باید با چه موانع و مشکلاتی دست‌وپنجه نرم کند؟

به‌جرئت می‌گویم در حال حاضر در کشور ما هیچ وجه مشترکی بین این بخش‌ها وجود ندارد. مثلاً آن موقع در دانشگاه درس دوخت و الگو را می‌خواندم که با هم همخوانی نداشت و مغز من نمی‌توانست آن‌ها را آنالیز کند. دانشگاه‌ها بهتر است ابتدا بچه‌ها را با بیس طراحی آشنا کنند و در کنار آن یک سری چیزهای مقدماتی برای دوخت بگذارند تا هنرجویان بتوانند از بیس الگو سر دربیاورند و بعد وقتی به بیس‌هایی مثل یقه، شلوار، دامن و آستین می‌رسند هم‌زمان همان را بدوزند که بفهمند نتیجه این کار چه می‌شود. هفت یا هشت ترم طراحی الگو و دوخت کردم ولی همچنان یک نمونه ندارم که بفهمم نتیجه آنچه می‌شود. بعداً خودم رفتم پیش و پشت الگو را فهمیدم. آدم سربه‌هوایی نبودم که دنبال آن نروم، بلکه فقط مغزم نمی‌فهمید این چرخه چطور است؟ حالا فرض کنیم همه‌چیز در دانشگاه طبق برنامه‌ریزی پیش رفته و بچه‌ها توانمندی این را دارند که خوب الگوسازی کنند و خوب بدوزند. وقتی هنرجو چنین توانمندی دارد باید جذب بازار شود. دانشگاه‌های ما باید به جاهایی هرچند سطح پایین وصل باشند که بتوانند بچه‌ها را به آنجا بفرستند و دست بچه‌ها جایی بند شود. از 25 یا 26 نفری که ما در آن دوره قبول شدیم شاید فقط دو یا سه نفر وارد بازار کار شدند و بقیه الآن دارند در جاهای مختلفی کار می‌کنند که هیچ ربطی به رشته تحصیلی‌شان ندارد. اگر دانشگاه بتواند به‌صورت کارآموزی با جاهای مختلف وصل شود و قرار ببندد که دانشجوها را جذب کنند، انگیزه دانشجوها بالا می‌رود و پیش خودشان می‌گویند بالأخره چیزی می‌شوند و قرار نیست که رها شوند. می‌دانم که چرخه صنعت گنجایش این کار را دارد.

در حال حاضر تب مد و لباس داغ است و در جامعه ما موجی راه افتاده که الآن افراد زیادی علاقه دارند که در این وادی قدم بگذارند. صحبت شما کاملاً متین است و افرادی زیادی هستند که وارد این حوزه می‌شوند و پس از مدتی می‌روند چون به درد این کار نمی‌خورند، اما به هر حال یک موجی به راه افتاده و هنوز هم فروکش نکرده است. شما به‌عنوان یک فعال جوان در این حوزه، برآیندتان از وضعیت فعلی چیست؟ آیا این وضعیت را یک اتفاق خوب و خوشایند می‌دانید یا فکر می‌کنید می‌تواند تهدیدات خاص خودش را هم داشته باشد؟ هم در بحث آینده جوانان ما و هم در بحث اتفاقاتی که ممکن است در آینده برای مد و لباس کشور بیفتد.

ما عادت کرده‌ایم که در کار همدیگر دست ببریم. هر کس می‌خواهد هر چیزی را تجربه کند. کسی که وارد این حوزه می‌شود و زمان و انرژی می‌گذارد مستحق این است که به جایی برسد و کاری انجام بدهد. نمی‌گویم کسانی دیگر این کار را انجام ندهند. اتفاقاً یک عده هستند که قوی‌تر از کسانی هستند که طراحی کرده‌اند و تحصیلات این دوره را گذرانده‌اند، اما در آن صورت یک چرخه بسیار خشنی به وجود می‌آید. وقتی همه به یک سمتی هجوم بیاورند، درنهایت کسانی باقی می‌مانند که یا سرمایه‌دار هستند یا کارشان آن‌قدر عالی است که به نسبت آن کار باقی می‌مانند. این موضوع را بد نمی‌دانم چون یک چالشی مثل یک مسابقه پیش می‌آید که با خودم می‌گویم برای بقای خودم باید بهترین باشم. اما واقعیت این است که همیشه نمی‌شود از این جنبه به آن نگاه کرد. سیل کسانی که دارند به این رشته و وادی هجوم می‌آورند طوری شده که به قول شما هر روز دارد بیشتر می‌شود. ضمن این که آن‌ها نیازی هم نمی‌بینند که بروند تحصیل کنند و دوره‌هایی را بگذرانند و مدام به کپی کردن و تکرار روی می‌آورند. به‌شدت می‌بینیم که همه‌چیز دارد یکسان می‌شود. اغلب دارند از روی همدیگر کپی می‌کنند. این مسئله ناشی از عدم آگاهی است. یک عده در این حوزه تحصیل نکرده‌اند و نمی‌دانند که چطور می‌توانند خلاقیت به خرج بدهند. نمی‌گویم آن‌ها نباشند ولی می‌گویم حداقل کسانی که سرمایه و توانمندی این کار را دارند کسانی را به‌عنوان کارآموز نزد خودشان ببرند که تحصیلات این حوزه را گذرانده‌اند. تجربه مشترک بسیار خوب است. کار گروهی را به جنگیدن یک نفری ترجیح می‌دهم چون همیشه جواب بهتری داده است. تمام تلاشم را می‌کنم اگر نمایشگاهی هم می‌گذارم گروهی باشد تا روحیه گروهی کار کردن در بچه‌ها تقویت شود. ما عادت داریم که فقط خودمان دیده شویم که این مسئله من را اذیت می‌کند.

غزاله بیضایی

در حوزه مد و لباس تاکنون چه نمایشگاه‌هایی برگزار کرده‌اید؟

من با استاد شاه‌کوپا کار می‌کنم. نمایشگاه‌هایی که برگزار کرده‌ام به نسبت حیطه کاری‌ام در آموزشگاه، مربوط به طراحی و تصویرسازی می‌شود. بنا به اختیارات خودم برای هنرجویان در گالری‌های مختلف نمایشگاه‌های تصویرسازی مد می‌گذارم.

در گالری‌هایی که بیشتر سابقه فعالیت تجسمی دارند، فیدبک‌ها نسبت به برگزاری نمایشگاه‌هایی که روی حوزه مد و لباس متمرکز هستند چطور است؟

فعلاً کمی برای آن‌ها ناآشنا است. تاکنون ندیده‌ام که نمایشگاه‌های تصویرسازی زیادی برگزار شده باشد. تصویرسازی مد یک سری اغراق‌ها دارد. نه مثل تصویرسازی آن‌قدر شخصیت‌پردازی شده است و نه مثل نقاشی آن‌قدر رئال. مخاطبان بین این دو گیج می‌شوند و می‌گویند چرا پای مانکنی که شما کشیده‌اید این‌قدر دراز است؟ وقتی برای آن‌ها توضیح می‌دهیم خوشحال می‌شوند که این برای من جذاب است. طبیعتاً برای هنرمند آن اثر صد برابر من جذاب خواهد بود. فیدبک‌های خوبی گرفته‌ام ولی واقعاً برایم اهمیت ندارد. چیزی که برای من اهمیت دارد این است که بچه‌ها در وهله اول خودشان را باور کنند.

گالری‌دار‌ها چطور از این دست آثار استقبال می‌کنند؟ بسیاری از طراحان لباس از شرایط فعلی گالری‌ها گله‌مند هستند و می‌گویند گالری‌دارها حاضر نیستند آثار آن‌ها را به‌عنوان یک اثر هنری در معرض دید عموم قرار بدهند.

بحث لباس با چیزهایی که روی کاغذ می‌آید یا مربوط به طراحی می‌شود بحث متفاوتی است. وقتی بحث لباس وسط می‌آید باید یک نحوه ارائه خاص برای آن در نظر گرفته شود ولی ما همیشه محدودیت‌هایی داریم که نمی‌توانیم لباس‌ها را مثلاً روی مدل زنده نشان بدهیم. نشان دادن لباس‌ها روی رگال و یا جالباسی برای من منزجرکننده است. درست است که ما یک سری محدودیت‌ها داریم ولی همیشه می‌گویم ایرانی‌ها آن‌قدر باهوش هستند که می‌توانند برای هر چیزی یک راه فراری پیدا کنند. کسانی که می‌خواهند نمایشگاه مد و لباس برگزار کنند باید چیزی ارائه بدهند که خلاقیت داشته باشد تا مخاطب جذب آن شود. من هم اگر گالری‌دار باشم و ببینم شما قرار است چهار رگال بیاورید آن وسط بگذارید قبول نمی‌کنم در گالری من نمایشگاه بگذارید، مگر این که ارائه خاصی داشته باشید. ندیده‌ام که برای ارائه مد و لباس چندان فکر شده عمل کرده باشند.

مگر این که وارد وادی هنر مفهومی شوند و از لباس به‌عنوان یک ابزار برای انتقال مفاهیم استفاده کنند.

دقیقاً. می‌توانیم یک جور درجه آن را کم‌وزیاد کنیم که به قول گفتنی نه سیخ بسوزد و نه کباب. صرفاً این که لباس را جایی آویزان کنند تا یک عده بیایند آن را بپوشند و بخرند، شکل درستی از نمایش نیست.

به نظر شما مهم‌ترین حلقه مفقوده در چرخه مد و لباس چیست؟

به نظر من اولین و مهم‌ترین نکته عدم ارتباط بین دانشگاه و صنعت است. همه مسائل خودبه‌خود انجام می‌شوند، به‌شرط این که دست دانشجو به جایی وصل شود. رها نباشد که بخواهد هر کاری را بدون آگاهی انجام بدهد.

برنامه شما برای آینده چیست و چه چشم‌اندازی برای آینده متصور هستید؟

تمام تلاشم را انجام می‌دهم که به قابلیت‌ها و کارهایی که می‌کنم چیزی اضافه کنم. هیچ‌کس هیچ‌وقت صد درصد نیست. هنر یک چیز بی‌انتها است. تمام تلاشم را می‌کنم که قابلیت‌هایم را بیشتر کنم و به‌روز باشم. نمی‌دانم کارهایی که می‌خواهم انجام بدهم را می‌توانم در اینجا انجام بدهم یا نه، اما همیشه در ذهنم بوده که یک کار بزرگ انجام بدهم. حالا نمی‌دانم آن کار بزرگ دقیقاً چه کاری می‌تواند باشد ولی کم‌کم این فیلد دارد برای من بسته‌تر می‌شود. مثلاً الآن می‌دانم که می‌توانم این کار را در حوزه طراحی دیجیتال انجام بدهم. می‌توانم آن‌قدر در این کار قدر شوم که به آن چیزهایی که دوست داشتم برسم. همیشه ایده‌آل‌گرا بوده‌ام و نگفته‌ام که اینجا چه کار می‌توانم انجام بدهم. اگر بدانم یک جای دیگر می‌توانم به آن چیزی که دلم می‌خواهد برسم، هر کجای دنیا باشد می‌روم تمام تلاشم را انجام می‌دهم تا آن کار را انجام بدهم.

تجربه رفتن به کشورهای دیگر برای آموزش را دارید؟

برای طراحی دیجیتال به استانبول رفتم و در آنجا دوره دیدم.

غزاله بیضایی

طراحی دیجیتال دقیقاً چیست؟

به هر چیزی که روی بیس کاغذ نباشد دیجیتال گفته می‌شود. دیجیتال می‌تواند روی آیپد، تبلت، کامپیوتر و... باشد. در ایران هم طراحی دیجیتال وجود دارد ولی آن‌طور که باید هنوز از آن استفاده نشده است و تازه کم‌کم دارد فراگیر می‌شود. طراحی دیجیتال پتانسیل بسیار زیادی دارد. اگر بخواهید به‌روز باشید و با دنیا پیش بروید دیگر نمی‌توانید بگویید که من فقط دوست دارم روی کاغذ کار کنم. به نظر من طراحی روی کاغذ جنبه هنری‌تری دارد و آن حسی که موقع کشیدن قلم روی کاغذ به آدم دست می‌دهد را دیجیتال نمی‌تواند بدهد ولی آدم تک‌بعدی نیستم و تلاش می‌کنم همیشه به‌روز باشم و حرفی برای گفتن داشته باشم. به همین خاطر الآن تمام تمرکز و تلاشم روی یادگیری است تا ان‌شاء‌الله در آینده نزدیک بتوانم یک کاری انجام بدهم.

در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.

پروسه ورود به کار در حیطه مد و لباس بسیار خشن است. بچه‌ها با اولین برخورد و بازخورد بد خسته می‌شوند و بی‌خیال همه‌چیز می‌شوند. فکر می‌کنم اگر کسی انگیزه خوبی برای انجام یک کار داشته باشد هیچ‌وقت کوتاه نمی‌آید. بسیار کم پیش می‌آید گریه کنم ولی بارها سر کار پیش آمده که از روی عجز و ناتوانی گریه کرده‌ام ولی دوباره بلند شده‌ام و ادامه داده‌ام. اگر هر بار پس از گریه کردن می‌خواستم کنار بکشم الآن روبه‌روی شما ننشسته بودم. دوست دارم بچه‌ها روحیه خودشان را حفظ کنند و ایمان داشته باشند که هر چیزی در زمان خودش اتفاق می‌افتد. فقط باید تلاش کنند و تمام انرژی که دارند را در مسیر درست به کار ببندند.