سرویس معماری هنرآنلاین، فرامرز پارسی از جمله اساتید عرصه معماری است که همواره نگاهی به گذشته نیز در این عرصه داشته است. او در یکی از شماره‌های فصلنامه همشهری، خاطره‌ای را از استاد حسین لرزاده، از بزرگان عرصه معماری گذشته ایران نقل کرده است که در ادامه می‌خوانید:

سال ۱۳۷۴ در گرماگرم مرمت مجلس شورای ملی که در آتش سوزی آذرماه ۱۳۷۳ آسیب دیده بود و در پی مطالعات تاریخی ساختمان، مشخص شد استادلرزاده در این بنای باشکوه، آثاری از خود بر جای گذاشته است به همین منظور با ایشان تماس گرفته قرار ملاقاتی گذاشتیم. بعد از ظهر یک روز وسط هفته تابستان، در انتهای کوچه‌ای در خیابان شریعتی در نزدیکی خیابان ملک روبه‌روی در خانه ایشان بودم. در که باز شد حیاطی بزرگ، شبیه به یک باغ و ساختمانی که به نظر متعلق به دهه ۳۰ یا ۴۰ شمسی بود، یافتم استاد در آستانه در ایستاده بود و با روی خوش مرا به اتاق کارش هدایت کرد. پس از معرفی کامل‌تر خود، دلیل حضورم در خدمت ایشان را بیان کردم.

ایشان از دانسته‌های خود در مورد مجلس گفت و از کشته شدن آزادی خواهان در روز به توپ بستن مجلس و اینکه ساختمان حمام پر شده بوده از کشته‌های آزادی خواهان. سپس به آتش سوزی اول مجلس در آذرماه ۶۰ سال پیش اشاره کرد.

وقتی در مورد تالار آینه توضیح می‌داد به نام استاد جعفرخان که رسید با تمام احترام و هیجان ممکن در مورد او صحبت کرد. گفت که شاگرد او بوده و او بزرگ‌ترین معمار دوران خود بوده است.

از استاد او که استاد حسن قمی بوده نام برد و اینکه اگر به او، جعفرخان می‌گفته‌اند نه به این دلیل که پدرش خان بوده، بلکه چون خان همه معماران ایران بوده و این لقبی بوده که معماران هم دوره‌اش به او داده بودند. از طراحی خرپای اتاق جلسات خصوصی مجلس گفت و اینکه طرح اولیه طراح فرانسوی دچار مشکل شده و سقف شکم داده بود. همچنین توضیح داد که او با طراحی دو خرپای چوبی بزرگ و متصل کردن سقف به آن و بالا کشیدن سقف با تسمه‌هایی که در زیر خرپا ساخته بودند، سقف را به حالت اولیه خود برگردانیده است. در مورد اصلاح ستون‌های کج شده مسجد سپهسالار گفت و اینکه بدون دست زدن به آن‌ها با طراحی ستون‌هایی اندکی قطورتر و بغل کردن ستون‌های قدیم مشکل را حل کرده و چگونه ناچار شده سرستون‌هایی جدید با طاق‌هایی جدید روی آن طراحی کند. (امروزه آنچه از شبستان زمستانی مسجد سپهسالار دیده می‌شود کار استاد لرزاده است.) در این میان برای هر مفهومی که اشاره می‌کرد یکی از سروده‌هایش را از حفظ می‌خواند. اشعاری که فارغ از معنای آن بسیار مستحکم و خوش‌آهنگ بود، برخی با مضمون عرفانی و برخی در مورد ساخت یک بنا.

کتاب احیای هنرهای از یاد رفته را که سال‌ها قبل نگارش کرده بود، برایم شرح داد و از مهندس جوانی گفت که در تجدید چاپ و تکمیل آن به وی یاری داده بود (مهندس مفید و همسرش). دست آخر در مورد مقبره‌ای گفت که برای خود ساخته بود و دشواری‌هایی که شهرداری آن زمان برایش فراهم آورده بود و اینکه بنا را نه فقط به عنوان یک مقبره برای خود بلکه محلی برای اجرای هنرهای اصیل معماری ایرانی می‌دید.

بعد از آن روز یک بار دیگر نیز برای طرح مسائل فنی مربوط به مرمت مجلس ایشان را ملاقات کردم و این آخرین دیدارمان بود. اگرچه بعد از آن ملاقات ایشان را دیگر ندیدم اما در طول فعالیت حرفه‌ای‌ام، هر بار که با آثار ایشان درگیر می‌شدم، تحسینشان می‌کردم. بعد از مرمت مجلس، در مرمت مسجد سپهسالار با ظرافت‌ها و استادی‌هایشان در شبستان زمستانی و تزیینات ایوان جنوبی بیشتر روبه‌رو شدم. بعد از آن در مسجد اعظم قم- که به جرأت می‌توان آن را از بهترین کارهای ایشان دانست- با گوشه‌های دیگر هنر ایشان آشنا شدم و از طراحی آن آموختم؛ از به کارگیری با وسواس زبان و ساده شدن معماری مدرن. لرزاده به خوبی می‌دانست که ورود عناصر معماری جدید که از جهاتی اجتناب ناپذیر است، باید درصد بسیار کوچکی از عناصر زبانی پیچیده و تاریخی مسجد را به خود اختصاص دهد تا زبان سنتی مسجد یک‌باره در هم نریزد. همچنین هنگام مرمت بانک تجارت میدان توپخانه با کاسه سازی زیبای ورودی کار استاد روبه‌رو شدم که در عین زیبایی بدون هیچ آسیب جدی به حیات خود ادامه می‌دهد.

اگرچه از استاد لرزاده معماری مسکونی قابل توجهی به جا نمانده ولی در زمینه مسجد سازی و استفاده از الگوهای فضایی مسجد و تکنیک‌های تزیینی دوره‌ای از مسجد سازی را در معماری ایران رقم زده است.

البته اینجانب از میان مساجدی که استاد لرزاده ساخته بیش از همه مسجد سجاد واقع در خیابان جمهوری را دوست دارم که باوجود مداخلاتی که بهره‌برداران در آن انجام داده‌اند از زیباترین مساجد تهران محسوب می‌شود.