سرویس موسیقی هنرآنلاین: خواننده موسیقی آذری است که برای تحصیل به آذربایجان سفر کرد و در کنسرواتوار معتبر و ملی این کشور تا مقطع دکتری موسیقیشناسی پیش رفت، اما در نهایت تصمیم گرفت به کشور خود برگردد تا تجارب خود را در اختیار هنردوستان قرار دهد.
داوود اجلالی در 1358 در محله سرخاب در تبریز متولد شد و از همان دوران کودکی، بهواسطه آواز خوش پدربزرگ، پدر و عموهایش با موسیقی و شعر مأنوس شد. او پس از آموزش زیر نظر تعدادی از استادان موسیقی در تبریز همچون رامین غزنوی و محمدحسین قیطانچی، برای ادامه تحصیل در رشته آواز و موغام به آذربایجان رفت.
اجلالی در سالهای حضور در باکو از محضر استادانی چون علیبابا محمداف، عارف بابایف و غضنفر عباساف بهره برد و از سال 1383 بهصورت رسمی به اجرای موسیقی موغام پرداخت. او در سال 1391 موفق به کسب مقام اول جشنواره سراسری موغام در کشور شد. او تاکنون دهها کنسرت داخلی و چند کنسرت در سایر کشورها از جمله ترکیه، روسیه، آذربایجان، گرجستان و قبرس برگزار کرده است
اجلالی یک آلبوم با نام "مه جمال" را نیز روانه بازار موسیقی کرده و این روزها در تلاش برای اجرای صحنهای است.
آقای اجلالی، موسیقی را از چه زمان شروع کردید و چطور شد که جذب موسیقی شدید؟
موسیقی باید در ذات انسان باشد. کسی که خواننده است باید صدا بهصورت ژنتیکی به او ارث رسیده باشد. من از بچگی صدای دلنشین پدربزرگ، پدر و عموهایم را میشنیدم. خودم نیز زمانی که راهی دبستان شدم موسیقی را زمزمه میکردم. پس از آن به آموزشگاههای معتبر موسیقی شهر تبریز رفتم و چند سالی در آموزشگاهها فعالیت کردم ولی آن فعالیتها من را راضی نمیکرد و به همین خاطر به آذربایجان رهسپار شدم و در دانشگاه کنسرواتوار ملی جمهوری آذربایجان مشغول تحصیل در رشته تخصصی ردیفهای آوازی شدم. مدرک فوق لیسانسم خوانندگی است ولی در مقطع دکتری رشته موسیقیشناسی خواندهام و مدرک دکترای من نیز در همین رابطه است. پس از آن در چندین جشنواره مختلف شرکت کردم و کنسرتهای زیادی در باکو، گرجستان و قبرس برگزار کردم. با رسانههای ایرانی از جمله سازمان صداوسیما نیز همکاری زیادی داشتم.
آموزش آذربایجان از لحاظ ساختاری چه تفاوتی با آموزش ایران دارد؟
سیستم آموزشی کشور آذربایجان زیر نظر مستقیم وزارت آموزشوپرورش و دولت است. آنها از مقطع ابتدایی گرفته تا دانشگاه، همیشه یک درس موسیقی در بین دروس خود دارند. دانشآموز خودش پس از مدتی تعیین میکند که آیا هنر را دنبال کند یا به سمت مشاغل دیگر برود. سیستم آموزشی ایران و آذربایجان با هم بسیار متفاوت هستند. امکانات و شرایطی که دولت آذربایجان برای استادان و دانشگاهها فراهم کردهاند قابل قیاس با آموزشگاههای ایران نیست. باکو شهری است که با تمام هنرمندان دنیا در ارتباط است. معمولاً یک پای هنرمندان مطرح دنیا در باکو قرار دارد. رقابت سالم در بین هنرمندان موسیقی آذربایجان بسیار فشرده است و به همین خاطر صنعت موسیقی آنها روزبهروز پیشرفت میکند.
چرا در کشور خودمان تحصیل نکردید و ترجیح دادید در کنسرواتوار ملی جمهوری آذربایجان تحصیل کنید؟
یکی از دلایلی که من این کار را انجام دادم این بود که زبان مادری من ترکی بود و من از بچگی آوازهای ترکی را بلد بودم. علت دیگر این بود که در ایران کنسرواتوار وجود نداشت. داخل پرانتز بگویم که من اصلاً تعصب خاصی به زبانم ندارم. زبانم را دوست دارم ولی بیشتر دنبال کارهای حرفهای هستم. در بین خوانندگان فارسیزبان هم اگر کسی در حد اعلا بخواند او را ستایش میکنم. واقعیت این است که من دیدم در 50 سال اخیر یک خواننده ششدانگ آذریزبان تحصیلکرده نداشتیم و به همین خاطر در این مسیر قدم گذاشتم. این راه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر روحی و مسائل دیگر راه بسیار سختی بود. هر چقدر از سختی این راه صحبت کنم کم است، اما خوشبختانه من این سختیها را پشت سر گذاشتم و به وطن خودم برگشتم. من میخواهم یک خواننده کشوری باشم و نه یک خواننده استانی. در شمال غرب ایران کموبیش بنده حقیر را میشناسند و من هم چندین اجرای صحنهای در آنجا برگزار کردهام. معمولاً هفتهای یکی دو بار هم بهصورت زنده روی آنتن شبکه سهند میرفتم و طرحهای بسیار مهمی به صداوسیما میدادم. بلندپرواز نیستم اما میخواهم این حرفه و هنر را در سطح کشور نشان بدهم.
در آذربایجان افراد دیگری هم مثل شما بودند که به خاطر کنسرواتوار به آنجا رفته باشند؟
بله، البته در رشته ما که آواز و ردیفخوانی بود تعداد انگشتشماری از ایرانیها حضور داشتند ولی در رشتههای دیگر افراد زیادی بودند که حتی از شهر تهران و شهرهای دیگر هم به آنجا میآمدند.
کنسرواتوار ملی جمهوری آذربایجان را از لحاظ ساختاری چطور ارزیابی میکنید و فکر میکنید از لحاظ آموزشی چه ویژگیهایی داشت؟
زمانی که خواستم مدرکم را معادلسازی کنم به من گفتند ما فقط تا مدرک لیسانس را میتوانیم معادلسازی کنیم، اما مدرک من را در کشورهای دیگر قبول میکنند. دانشگاهها دانشجویانی را که فارغالتحصیل میشوند جذب تدریس میکنند. صداوسیمای کشور آذربایجان بهراحتی برای آنها فرصتهای تبلیغاتی بسیار خوبی فراهم میآورد.
با وجود فرصتهایی که در آنجا فراهم بود چرا در آذربایجان نماندید؟
سؤال بسیار خوبی است. همانطور که اول صحبتهایم گفتم من عرق ملی دارم. درست است که کار کردن در اینجا سخت است ولی من دیدم که در این تنگنا هم میشود کار کرد. در حال حاضر موسیقی پاپ خوب است ولی اجراکنندههای آن بیش از حد ضعیف هستند و کننده کار نیستند. آنها موسیقی پاپ را علم کردهاند و از مردم که گوش شنوایی موسیقی بسیار ضعیفی دارند استفاده میکنند. موسیقی پاپ این چیزی نیست که خوانندههای پاپ میخوانند. موسیقی پاپ خودش یک تخصص است. من ترجیح دادم که به ایران برگردم و فعالیت موسیقیایی خودم را شروع کنم تا برای کشور و مردم کشور خودم مفید واقع شوم. در حال حاضر حدود یک سال و نیم است که برگشتهام ولی تمام درها به روی من بسته است و دارم سختی میکشم. اوضاع آنطور که تصور میکردم پیش نمیرود.
منظورتان از اینکه درها بسته است چیست؟
بسیار راحت میتوانم درآمد کسب کنم، منتها بهشرط اینکه تخصص را کنار بگذارم و آهنگهای افتضاح بخوانم. در آن صورت میتوانم درآمد بسیار بالایی کسب کنم. بهجرئت میگویم که اولین و یا دومین نفری از ایران هستم که مدرک دکترای خودم را از کنسرواتوار ملی جمهوری آذربایجان گرفتهام. من با این مدرک و استعداد میتوانم در ایران یک سری پکهای آموزشی ردیفهای آوازی ضبط کنم و در سطح کشور پخش کنم. کارهای زیادی میتوانم انجام بدهم ولی متأسفانه هنوز نتوانستهام هیچ ارگان و سازمانی را پیدا کنم که من را یاری و حمایت کند تا من کارم را به نحو احسنت انجام بدهم.
چرا در دانشگاهها تدریس نمیکنید؟
الآن دو ماه است که به تهران آمدهام ولی با این حال در یکی دو آموزشگاه موسیقی تدریس میکنم. این را هم بگویم که برای تدریس کردن پول چندان زیادی نمیدهند و درآمد تدریس خوب نیست. من تخصصیترین آواز و صداسازی آذربایجان را در تهران آموزش دادم ولی هنرآموزها نمیدانند قضیه از چه قرار است.
هنرآموزهای ایرانی به لحاظ صدایی و برخورد با شما چطور هستند؟
تاکنون حدود 10 شاگرد داشتهام که اغلب آنها آذریزبان ولی بزرگ شده شهر تهران هستند. صداهای خوبی دارند، اما از نظر تلفظ کلمههای صدادار و بیصدا کمی مشکل دارند که باید کمی روی آنها کار کنیم. واقعاً زحمت بسیار زیادی میخواهد. البته من خستگیناپذیر هستم و اگر یک حمایتکننده داشته باشم کارهای زیادی انجام میدهم ولی اگر حمایت نکنند کار خاصی نمیشود انجام داد. من به فکر میلیاردر شدن نیستم و فقط میخواهم کار خودم را انجام بدهم.
در حال حاضر وضعیت موسیقی آذری را چطور میبینید؟ به نظر شما نسبت به سالهای گذشته در ایران پیشرفت داشته است؟
موسیقی آذری نسبت به دهههای 1360 و 1370 پیشرفت زیادی کرده است. دانشجویان زیادی برای تحصیل موسیقی رهسپار کشور آذربایجان شدهاند. در حال حاضر به من میگویند موسیقی و اجراهای صحنهای در ایران مافیایی شده است و من هم حس میکنم که مافیایی شده است. چند شرکت قدرتمند که اقتصاد قوی دارند موسیقی را محاصره کردهاند، اما این طلسم باید بشکند. خوانندههای آذریزبان زیادی هستند که استعداد بسیار خوبی دارند ولی پشتوانه مالی ندارند. من 12 سال در باکو درس خواندم و اصلاً به فکر تبلیغات نبودم. در حال حاضر با هزینه خودم بیش از 80 اثر موسیقیهای فاخر ضبط کردهام. بنابراین دلیل اصلی این ماجرا به نبود حمایتکننده برمیگردد و دلیل بعدی این است که 95 درصد خوانندههای آذریزبان خودشان را در آن حد نمیدانند که خواننده آذریزبان مطرح کشور دیگری شوند.
ما یک سری خواننده موسیقی پاپ آذریزبان داریم که در کنسرتهایشان فقط قطعات قدیمی نظیر "ساری گلین" را میخوانند. انگار جرئت خواندن قطعات جدید را ندارند و مدام قطعات قبلی را میخوانند.
بعضی از قطعات موسیقی آذری مثل قطعه "ساری گلین" نمادهای موسیقی آذری شدهاند. خوانندههای آذریزبان برای تولید قطعات جدید باید پول خرج کنند. از طرفی آهنگسازان قوی آذریزبان در ایران حضور ندارند که خوانندهها بروند با آنها کار کنند. در واقع خودشان را بهزحمت نمیاندازند که دنبال شعر و آهنگساز بروند و پول خرج کنند، بلکه همان آهنگهای قدیمی را برمیدارند روی صحنه اجرا میکنند و مردم هم بهبه میگویند. با این حال در باکو اینطور نیست. در باکو اگر کسی هنرمند نباشد روی صحنه راه نمیرود. مردم در آذربایجان با تمام رشتههای هنری و علیالخصوص موسیقی شوخی ندارند و اگر خواننده قدری وجود نداشته باشد آن را به تلویزیون و صحنه راه نمیدهند. حتی در عروسیها هم راه نمیدهند. ناگفته نماند در آذربایجان، خوانندههای قدر هم زیاد به عروسیها میروند ولی اینجا برعکس است. مثلاً من آذربایجان خوانندهای را میشناسم که او را از شش ماه قبل با قیمتهای بسیار بالا رزرو میکنند. خواننده هر چقدر معروف باشد مشتریهایش بیشتر میشود و هر چقدر مشتریهای یک خواننده زیاد باشد درآمد او بالاتر میرود. اگر خواننده درآمد بالایی داشته باشد، هنر و صنعت او بالاتر میرود. هنرمند اگر اقتصاد قوی داشته باشد بسیار خوب میتواند هنرش را ارائه بدهد.
آذربایجانیها چقدر موسیقی ایرانی را میشناسند؟
در حال حاضر حدود پنج شش سال است که هنرمندان آذربایجانی هم به ترانههای فارسی ایرانی روی آوردهاند. مثلاً من خودم قطعه "رفتم رفتم" را به زبان ترکی در سالن فیلارمونیا باکو اجرا کردم. آن موقع مقامات سیاسی ایران هم در سالن حضور داشتند.
اشاره کردید که در آذربایجان اگر هنرمندی کارش خوب نباشد حتی او را به عروسیها هم راه نمیدهد. آیا کسی بهعنوان ناظر و کارشناس وجود دارد که او را تأیید نکند؟ چطور میفهمند که کار یک هنرمند خوب نیست؟
مردم قضاوت میکنند چه کسی خوب است و چه کسی بد. مردم گوش شنوایی موسیقیایی دارند. از راننده تاکسی گرفته تا جراح، گوش همه آنها موسیقی درست را شنیده است و به همین خاطر همان اول نظریهشان را بسیار دقیق میگویند. اگر کار هنرمندی خوب نباشد دیگر او را به مراسمها دعوت نمیکنند. هنرمندانی هم که کارشان خوب نیست به کافهرستورانها میروند برای خودشان کار میکنند.
خودتان تاکنون در آذربایجان کنسرت برگزار کردهاید؟
بهصورت شخصی تاکنون کنسرتی در آذربایجان برگزار نکردهام ولی اجراهای دولتی زیادی داشتهام. مثلاً بهعنوان سفیر فرهنگی ایران به اجرای کنسرت پرداختهام.
آذربایجانیها از بین هنرمندان ایرانی چه کسانی را بیشتر میشناسند؟
اغلب هنرمندان فاخر آذربایجان مرید استاد محمدرضا شجریان هستند. حتی عالیم قاسیماف که شهرت جهانی دارد هم از استاد شجریان یاد میکند. تمام هنرآموزها هم به نحوه اجرایی استاد شجریان توجه بسیار زیادی میکنند. مردم آذربایجان خوانندههای ایرانی زیادی را میشناسند. آقای کیهان کلهر و آقای حسین علیزاده را بسیار خوب میشناسند.
چرا در مقطع دکتری تحصیلتان را در رشته آواز ادامه ندادید و رشته موسیقیشناسی خواندید؟
در آذربایجان فقط تا مقطع فوقلیسانس آواز را تدریس میکنند. من به خاطر اینکه سالها در آذربایجان حضور داشتم تصمیم گرفتم که تحصیلاتم را تکمیل کنم و به همین خاطر رشته موسیقیشناسی را انتخاب کردم. هر خوانندهای باید سواد موسیقیایی داشته باشد.
تحصیل در آذربایجان به لحاظ هزینهای چطور بود؟
هزینهها بسیار هنگفت بود. باور کنید که من برای تحصیل کردنم چیزهای زیادی را قربانی کردم. مثلاً من الآن نه خانه دارم و نه ماشین. اگر میخواهید یک هنرمند خوب باشید باید یک سری چیزها را قربانی کنید.
جز موسیقی شغل دیگری برای امرار و معاش زندگی دارید؟
من چند سال پیش همگام با موسیقی یک ورزشکار بسیار حرفهای هم بودم و در رشته کاراته کار میکردم. در رشته کاراته تا مدرک دان سه بینالمللی هم رفتم و حتی یک دورهای مربیگری کردم. زمانی که موسیقی را با جدیت بیشتری دنبال کردم دیگر کمتر به کاراته پرداختم. در حال حاضر فقط کار موسیقی انجام میدهم و هیچ درآمدی هم ندارم.
برای آینده چه برنامههایی دارید؟
میخواهم در تهران ردیفهای آوازی را تدریس کنم و کنسرتهای متعددی برگزار کنم. منِ اجلالی پتانسیل کافی را دارم که ارکستر بنیاد رودکی دیگر برای پیدا کردن خواننده خوب آذریزبان به آذربایجان مراجعه نکند.