سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، "غدیر خم" نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) هنگام بازگشت از حجه‌الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری در میان مسلمانانی که در حج شرکت داشتند، امام علی(ع) را جانشین خودشان و "ولی" مومنان اعلام کردند.

پیامبر(ص) در غدیر خم در جمع حاضران خطبه‌ای ایراد کردند که عبارت معروف (مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولا) هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ قسمتی از آن است. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میان‌شان بودند، با امام علی(ع) بیعت کردند.

واقعه غدیر از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام است و سال روز آن میان شیعیان به "عید غدیر" شهرت دارد. این روز توسط مسلمانان شیعه برای جانشینی صریح علی بن ابی‌طالب(ع) در مقام امامت پس از حضرت محمد(ص) پیامبر مسلمانان جشن گرفته می‌شود.

این معرفی بنا به دستور خداوند در آیه تبلیغ بود. این آیه به پیامبر(ص) دستور می‌داد آنچه خداوند بر ایشان نازل کرده، ابلاغ کنند و اگر این کار را نکنند، رسالت‌شان را انجام نداده‌اند.

برای این روز اعمال زیادی وارد شده که به اختصار به تعدادی از این اعمال اشاره می‌شود. روزه، غسل کردن، زیارت حضرت علی(ع) که یکی از آن‌ها زیارت امین‌الله است و خواندن دعای ندبه.

معصومان(ع) به حدیث غدیر استناد کرده‌اند و شاعران بسیاری از دوران امام علی(ع) درباره آن شعر سروده‌اند. از مهم‌ترین آثار درباره این واقعه، کتاب "الغدیر" از علامه امینی است. پیامبر(ص) و دیگر  معصومان این روز را عید خوانده‌اند.

از مهم‌ترین کتاب‌های نوشته شده درباره عید "غدیر خم" می‌توان از  "الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب‌الغدیر"  علامه امینی، "عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار" (حدیث الغدیر)، میرحامد حسین کنتوری لکنهویی، "غدیر در آیینه کتاب" محمد انصاری، "چهارده قرن با غدیر" محمدباقر انصاری، "همگام با پیامبر در حجة الوداع" حسین واثقی، "الغدیر و المعارضون" سیدجعفر مرتضی عاملی، "الغدیر فی الإسلام" محمدرضا فرج‌اللّه حلفی نجفی و "شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم در غدیر خم" سیدمحمدتقی نقوی اشاره کرد.

شاعران آیینی به مناسبت جایگاه و اهمیت "عید غدیر خم" اشعاری سروده‌اند. نمونه‌ای از این شعرها:

یا علی نام تو بر دم نه غمی ماند و نه همی

بابی انت و امی

گوییا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی

بابی انت و امی

تو که از مرگ و حیات، این همه فخری و مباهات

علی ای قبله حاجات

گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمی

بابی انت و امی

گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبود است

در این غم نگشود است

سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سمی

بابی انت و امی

حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان

کان نه سهل است و نه آسان

به خود حق که تو آن جلوه با وجه اتمی

بابی انت و امی

منکر عید غدیرخم و آن خطبه و تنزیل

کر و کور است و عزازیل

با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمی

بابی انت و امی

در تولا هم اگر سهو ولایت چه سفاهت

اف بر این شم فقاهت

بی‌ولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی

بابی انت و امی…

شهریار تبریزی

 

جلوه به صد ناز کرد لیلی حسن قدم

پرده ز رخ باز کرد بدر منیر ظلم

نغمه‌گری ساز کرد معدن کل حکم

یا سخن آغاز کرد عن اللطیف الخبیر

به هر که مولا منم، علیست مولای او

نسخه اسماء منم، علیست طغرای او

سر معما منم، علی مجلای او

محیط انشا منم، علی مدار و مدیر

طور تجلی منم، سینه سینا علیست

سر انا اللّه منم، آیت کبری علیست

دره بیضاء منم، لولو لالا علیست

شافع عبقی منم، علی مشار و مشیر

محقق غروی

 

باده بده ساقیا، ولی زخم غدیر

چنگ بزن مطربا، ولی به یاد امیر

تو نیز ای چرخ پیر بیا ز بالا به زیر

داد مسرت بده، ساغر عشرت بگیر

بلبل نطقم چنان قافیه‌پرداز شد

که زهره در آسمان به نغمه دمساز شد

محیط کون و مکان دایره ساز شد

سرور روحانیان هوالعلی الکبیر

نسیم رحمت وزید، دهر کهن شد جوان

نهال حکمت دمید پر ز گل ارغوان

مسند حشمت رسید به خسرو خسروان

حجاب ظلمت درید ز آفتاب منیر

وادی خم غدیر منطقه نور شد

یا ز کف عقل پیر تجلی طور شد

یا که بیانی خطیر ز سر مستور شد

یا شده در یک سریر، قرآن شاه و وزیر

نبین از خاک بالشتی، به شب‌ها زیر سر دارد

و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد

نبین با چاه خلوت کرده و مانوس او گشته

و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد

اراده چون کند مولا، قضا تغییر خواهد کرد

علی در سرنوشت عالم امکان اثر دارد

نبین باشد حصیر کهنه٬ دارایی این حاکم

ببین ثروت به صید او تلاشی بی ثمر دارد

به نخلستان چه با زحمت به جان چاه افتاده

کسی که تر کند لب را ، دوعالم کارگر دارد

به دنیای پر از کج راهه ، راه اوست راه حق

که اسلام بدون مرتضی، حتما خطر دارد

اگر گفته بپرسید از علی، من مطمئن هستم

اگر برگی زمین افتاده باشد او خبر دارد

به آن که شامل لطف خدا گشته، بگو اصلا

علی بر تو نظر کرده، که حق بر تو نظر دارد

نفس دارد  نفس‌ها را برای یاعلی گفتن

وگرنه عمر بی معشوق ، لفظش هم ضرر دارد

حامد آقایی

 

فردوس به صحرای کویر آمده امروز

یا با نفس صبح عبیر آمده امروز

فرمان ز خداوند غدیر آمده امروز

پیغمبر (ص) اسلام بشیر آمده امروز

عید است ولی عید غدیر آمده امروز

حیدر به همه خلق امیر آمده امروز

اصحاب ، رس رود ارس را بگذارید

در عید علی (ع) دل به محمد (ص) بسپارید

عید است ولی عید خداوند قدیر است

عیدی است که پیغمبر اسلام بشیر است

عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است

عیدی است که بر جان عدو نار سعیر است

این عید نه نوروز ، نه مرداد ، نه تیر است

این عید غدیر است غدیر است غدیر است

حق است که از پاره دل گل بفشانید

تا عیدی خود را ز محمد (ص) بستانید

عیدی که ز معبود رضایت شده کامل

انوار جهانگیر هدایت شده کامل

از سوی خدا لطف و عنایت شده کامل

با نطق نبی امر وصایت شده کامل

آئین پیمبر (ص) به نهایت شده کامل

ابلاغ رسالت به ولایت شده کامل

جبریل دل از خواجه عالم برباید

با نغمه اکلمت لکم دینکم آید

حکم آمده از خالق دادار، محمد (ص)

ابلاغ کن از لعل گهربار، محمد (ص)

ای دست خداوند تو را یار، محمد (ص)

برگیر عنان ناقه نگهدار، محمد (ص)

مگذار رود قافله مگذار، محمد (ص)

فریاد ز اعماق وجود آر، محمد (ص)

اعلام کن این حکم خداوند غدیر است

بعد از تو علی (ع) بر همه خلق امیر است

او شیر خدا فاتح پیکار تو بوده

جان بر کف و پیوسته خریدار تو بوده

در غزوه ، احزاب و احد یار تو بوده

در حمله اشرار طرفدار تو بوده

در غار حرا شمع شمع شب تار تو بوده

شمشیر تو و خالق دادار تو بوده

این است که یک لحظه تو را ترک نگفته

این است که در موج خطر جای تو خفته

ظهر است و هوا شعله، زمین گرم ، خدا را

بینید همه تابش خورشید و فضا را

آورده به یاد همگان روز جزا را

بگشوده پیمبر (ص) دو لب روح فزا را

یکباره ندا داد همه قافله ها را

نه قافله‌ها خلق زمین را و سما را

حجاج نه، عالم شده سر تا بقدم گوش

با نطق دل آرای محمد (ص) همه خاموش

منبر ز جهاز شتران حکم ز داور

داننده و گوینده ان حکم پیمبر (ص)

عنوان سخن رهبری ساقی کوثر

شمشیر نبی شیر خدا فاتح خیبر

کای خلق بدانید همه تا صف محشر

از ابیض و از اسود و از اصفر و احمر

هر کس که منم بر وی و بر نفس وی اولا

او راست علی (ع) ابن عمم رهبر مولا

این دست قدیر است قدیر است قدیر است

بر خلق بشیراست بشیر است بشیر است

پیوته نذیر است نذیر است نذیر است

خورشید منیر است منیر است منیر است

دانا و بصیر است بصیر است بصیر است

تا حشر امیر است امیر است امیر است

این حج و زکوه است و صلوه است صیام است

تا حشر امام است امام است امام است

این است که بر دوزخ و بر نار قسیم است

این است که تاحشر زعیم است زعیم است

این بر همه اسرار، علیم است علیم است

این آیت عظمای خداوند عظیم است

این است که مهرش همه جنات نعیم است

این است که بغضش شرر نار جحیم است

این است که از نار بشر را برهاند

در حشر شما را به محمد (ص) برساند

ای مردم عالم به علی روی بیارید

بر خاک علی (ع) چهره طاعت بگذارید

بر صفحه دل نام علی (ع) را بنگارید

میراث نبی را به وصیش بسپارید

از غیر علی (ع) غیر علی (ع) دست خدا را بفشارید

این نصّ کلام الله و این قول رسول است

با مهر علی (ع) طاعت کونین قبول است

این جا نبی اصل نبی دست اله است

بی دوستیش هر چه ثواب است گناه است

در حشر تباه است تباه است تباه است

این است که بر لشگر دین مبر سپاه است

این است که بر خلق پناه است پناه است

قرآن و خداوند گواه است گواه است

کامروز زمعبود عنایت شده کامل

توحید و نبوت به ولایت شده کامل

این است امیری که خدا خوانده امیرش

این است وزیری که نبی خوانده وزیرش

این است بشیری که رسل بوده بشیرش

این است بصیری که خرد خوانده بصیرش

این است بزرگی که بزرگیست حقیرش

این است صراطی که نجات است مسیرش

بودند علی (ع) دوست اگر مردم عالم

بالله قسم خلق نمی گشت جهنم

سرچشمۀ لطف و کرم و جود علی (ع) بود

از روز ازل شاهد و مشهود علی (ع) بود

بر لوح و قلم مقصد و مقصود علی (ع) بود

در ارض و سما عابد و معبود علی (ع) بود

بر خیل ملک ساجد و مسجود علی (ع) بود

تا هست علی (ع) باشد و تا بودعلی (ع) بود

مردم ، علی (ع) و آل علی (ع) مشعل نورند

بی نور علی (ع) مردم عالم همه کورند

ما غیر علی (ع) در دو جهان یار نداریم

داریم علی (ع) را به کسی کار نداریم

با دشمن او جز سر پیکار نداریم

بیم از ستم و طعنه اغیار نداریم

جز دوستی حیدر کرّار نداریم

بی او همه هیچیم و خریدار نداریم

روزی که سرشتند بعالم گل ما را

دادند همان لحظه بحیدر دل ما را

ای جان نبی جان دو عالم به فدایت

جنّ و ملک و حوری و آدم به فدایت

ارواح رسولان مکرم به فدایت

صد موسی و صد عیسی مریم به فدایت

لوح و قلم و عرش معظم به فدایت

هر چند نیم قابل من هم به فدایت

تا هست زبان سخن و نطق و سپاسم

بالله قسم جز تو امیری نشناسم

ای همدم ما پیش تر از آمدن ما

ای مُهر تولای تو نقش کفن ما

با مِهر تو حق روح دمیده به تن ما

با حّب تو جان باز رود از بدن ما

روزی که زبان یافت توان در دهن ما

شد نام دل آرای تو اول سخن ما

(میثم) نه، همه شفیته دار تو هستند

خاک قدم میثم تمار تو هستند

غلامرضا سازگار

 

دردمندیم و دوای ما نگاه دلبر است

حال عشاق از دعایش از همیشه بهتر است

ما نمک پروده‌ی این خانه بودیم از قدیم

هفت پشت ما خدا را شکر اینجا نوکر است

در حرم‌ها هی نشستم پای ایوان طلا

باز ایوان نجف والله چیزی دیگر است

در ولایت شک کند هر کس روایت آمده

ریشه این شک به واقع از گناه مادر است

رهبر سنی بماند کیست، شیعه رهبرش

حیدر است و حیدر است و حیدر است و حیدر است

دل به حیدر داده‌ام اما به دستور خودش

جایمان داده علی در باغ انگور خودش

نور او با نور حق و نور پیغمبر یکی ست

انبیا را سخت حیران کرده با نور خودش

احتیاجی نه به لشگر دارد او نه یاوری

حیدر کرار خود بوده‌ست منصور خودش

هر کسی را قابل عشق خودش دید از ازل

در دل او جای داده تا ابد شور خودش

آمده آن‌که به میدان علی در کار و زار

شک ندارم کنده با دست خودش گور خودش

او اولو الامر دوعالم بوده از روز ازل

بر نمی‌آید به وصفش کاری از دست غزل

مرتضی نفس نفیس شخص ختم الانبیاست

مصطفی او را گرفته مثل جانش در بغل

با خدا پیغمبر از حب علی گفت و شنید

پس ولایش می‌شود حی علی خیرالعمل

احتیاجی بر تبر در بت شکستن هم نداشت

خود به خود با دیدن او خرد شد لات و هبل

با علی هر کس در افتد ور می‌افتد بی‌گمان

از قدیم این شد میان مردمان ضرب‌المثل

ابتدایش را نفهمیدیم از کی از کجا

اینقدر فهمیده‌ام بی‌ابتدا بی‌انتها

با وجودی که خدائی کردنش پوشیده نیست

در خرابه می‌شود همسفره با مرد گدا

دور خود می‌چرخد و هو می‌کشد حق حق کنان

رو به ایوان نجف می‌ایستد قبله نما

یک‌صد و ده بار دور کعبه می‌گردم اگر

هر اذان آن بگوید نام صاحب خانه را

دور بیهوده نزن این خانه را بی حب او

ذره‌ای ارزش ندارد کار تو پیش خدا

هر سحر در خلوتم با او نیایش می‌کنم

عشق روز افزون از او هربار خواهش می‌کنم

مثل حق تنها ستایش هست مخصوص علی

پس امیرالمومنینم را ستایش می‌کنم

گفت بابایم که از عشق علی گفتم به تو

دخترت را هم به حب او سفارش می‌کنم

اهل وحدت را بگو وحدت خیالی بیش نیست

من کجا با دشمن این شاه سازش می‌کنم

باخدای بی علی از بت پرستان بدتر است

پس خدا را با علی با هم پرستش می‌کنم

سجده بر ایوان طلای او نکردن زشت نیست

پای این ایوان و این گنبد نمردن زشت نیست

ساقی کوثر دو عالم را نموده مست خود

 محسن صرامی

 

تا علی هست با نسب تر نیست

صحبت از جانشین دیگر نیست

هیچ کس با علی برابر نیست

مرد میدان سخت خیبر نیست

دست بالای دست حیدر نیست

تکیه بر تخت کبریا داده

به جنون درس ابتلا داده

اذن افشای راز را داده

در ازل دست با خدا داده

دست بالای دست حیدر نیست

تیغ طوفان سوار می‌گوید

قبضه کهنه کار می‌گوید

فاتح کارزار می‌گوید

تا ابد ذوالفقار می‌گوید

دست بالای دست حیدر نیست

نه فقط ذوالفقار می‌گوید

کعبه با افتخار می‌گوید

عاشقی روی دار می‌گوید

قنبر شهریار می‌گوید

دست بالای دست حیدر نیست

خسته از فتنه ها نشد جنگید

فارغ از روح و کالبد جنگید

تا که جان داشت، تاکه شد، جنگید

با نود زخم در احد جنگید

دست بالای دست حیدر نیست

این مثل از زبان اغیار است

دست بالای دست بسیار است

شرح نقدش، هزار طومار است

شک نکن! عالمی خبر دار است 

دست بالای دست حیدر نیست

در نجف، گبر و صوفی و هندو

مست از لا اله ألا هو

چه بگویم از آن خم ابرو

می‌شود دست دشمنانش رو

دست بالای دست حیدر نیست

باغ در چنگ خاروخس افتاد

برق تیغش پی هرس افتاد

سر به سر، سر به پیش و پس افتاد

ملک‌الموت از نفس افتاد

دست بالای دست حیدر نیست

فارغ از قیل و قال می‌گویند

نطفه‌های حلال می‌گویند

مستند، با مثال می‌گویند

از "بحار" و "خصال" می‌گویند

دست بالای دست حیدر نیست

وحید قاسمی