سرویس تئاتر هنرآنلاین: در سال 1352 که اینجانب سال یکم رشته هنرهای نمایشی دانشگاه بودم گفتگویی با اسماعیل خلج- جان جانان- انجام دادم که فراتر از تکلیف کلاسی در سال 1354 در روزنامه اطلاعات با عنوان "من به هنر سیاسی معتقد نیستم" چاپ شد. در آنجا خلج به من گفت: "هارولد پینتر" را بهعنوان درامنویس مطرح و آدم تئاتری که دوست میدارد بر او سخت خوش است. از میان درامنویسان وطنی نیز "اکبر رادی" را آنهم در تنها پرده "مرگ در پاییز" در تریلوژی با همین عنوان نیز دوست میدارم. راقم این سطور حالا درمییابد که چرا "خلج"، "پینتر" را از میان انبوه درامنویسان جهان میپسندد. یک اتاق دوتا آدم. یک قهوهخانه با دوتا آدم. خودتان دریابید که چرا خلج تئاتر مکعبی و بهاصطلاح تئاتر قهوهخانهای را اینهمه دوست میدارد؟
باهم متن ذیل را میخوانیم: تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
"هارولد پینتر" درامنویسی است که بیش از هر نکتهای در آثارش طبع وقاد و روحیه طنزآمیز و والای هنریاش موج میزند. اگرچه وی به نحله و اصحاب تئاتر پوچی وابسته است اما نمایشنامههایش بیآنکه بار فلسفی خاصی را حامل باشند از غنای روانشناسی و عمق ادبی ویژهای برخوردارند که شاید در آثار دیگر پوچنویسان به این وضوح و روشنی به نظر نیایند.
"هارولد پینتر" درامنویسی است که شهرتش از مرزهای کشورش فراتر رفته و امروزهروز در سرتاسر دنیا در رپرتواری کاری از "پینتر" یا اجراشده یا در حال اجراست.
نگرش این نویسنده به مسائل و مصائب اجتماعی از دیدگاه سیاسی خاصی نشات و مایه نمیگیرد. او بدون آنکه ملل و نحل را به سیاهوسفید یا خوب و بد مطلق بخشبندی کند، از عمق درد و از متن (خود تبهسازی) انسانها سخن میگوید. "پینتر" در غالب آثارش آنارشیسم، ولنگاری و لاابالیگری مسلط و حاکم و محیط بر جامعه غرب را نمایش میدهد. او در این رویدادهای علنی و آشکار میکوشد تا صورتک از چهره بزک کرد و غازه به رخ کشیده غرب مستحبل و مسخشده در متن زوال و انحطاط را در برگیرد. نمایشنامههای "پینتر" را بهطورکلی میتوان در دو سطح فردی و اجتماعی بررسی کرد. در اینجا میتوان از دیدگاه روانشناسی به "کارل گوستاو یونگ" و مسائلی چون "کهنالگو" یا صور نوعی ازلی "آرکه تیپ" و در سطح فردی به کابوسها و رؤیا و خطرات و خاطرات ابنا بشری اشاره کرد. بر هارولد پینتر خرده گرفتهاند که وی برخلاف نمایشنامهنویسان بزرگ و مشهور مانند "شکسپیر"، "ایبسن"، "برناردشاو" و "برتولت برشت" مفاهیم و ایدئولوژی های مختلف را در آثارش دخیل نکرده است.
البته این نکته را باید بر سریر ذهن برنشاند که ارزش هنری یک نویسنده در عمیق بودن بینش و برداشتها و ادراک اوست نه در پراکنده بودن و سطحینگری آثارش. درامنویسانی که علاقهمند به مسائل اجتماعی، سیاسی، تاریخی و سایر موضوعات مربوطه به جهان خارج از خود هستند، باید در آثارشان از دیدگاهها و خاستگاههای گوناگون مفهومسازی کنند اما پینتر این همه را به چیزی یا پشیزی برنمیگیرد و به بررسی زندگی درونی و روانی قهرمانان خود میپردازد.
اما چرا بیشتر آثار پینتر تنها در یک اتاق روی میدهد؟ این سخن تازه و بدیع نیست و بسیاری از ناقدان نامآور و سرشناس چون جان راسل تیلور، مارتین اسلین و جان گسنر درباره این سخنها بسیار گفتهاند؛ اما اتاق در آثار پینتر نماد و نمونهای است از جامعه به هنگامیکه کسی وارد چاردیواری میشود و امن و عیش را به هم میریزد. این تازهوارد کیست؟ با چه صبغه و انگیزهای به اتاق آمده است؟ هدفش چیست؟ این پرسشهایی است که پینتر در نمایشنامههایش به آنها پاسخهای جانانه و عمیق میدهد.
خود او میگوید؟ دو آدم در یک اتاق. چه بسیار به این موضوع اندیشیدهام. تصور دو آدم در یک اتاق به هنگامیکه پرده بالا میرود برای من سؤالی بس ژرف پیش میآورد. در این اتاق بر این دو آدم چه خواهد گذشت؟ آیا کسی در را بازخواهد کرد و پا به درون خواهد گذاشت؟ روشن است تنها از آنچه در خارج از اتاق است در هراسند. خارج از اتاق دنیایی است هراسانگیز که بر آنها سنگینی میکند. اطمینان دارم که برای من و شما هم هراسانگیز است.
اما پارادایم آثار پینتر: اتاق (1956) جشن تولد و پیشخدمت ماشینی (1958). درد خفیف (1958)، سختی در کارها و سیاهوسفید (1958)، سرایدار (1960)، کلکسیون (1961)، بازگشت به خانه (1695)، ضیافت چای (1965)، و بالاخره زیرزمین (1967).
در زمینهٔ ترجمان آثار پینتر این نکته نیز باید یادآوری گردد که دوربرگردانها باید متوجه جنبه زبان و نثر آثار بود، زیرا وی با استادی کامل گویشهای طبقات پایین اجتماع انگلیس را که خود به سمع جان شنیده منعکس میکند. زبانی که پینتر در آثار خود به کار میبرد چندان تازه و ویژه اسالیب و سبک خاص اوست که در انگلیس به "زبان پینتری" شهرت یافته است. پینتر با قریحه و طبع خاص خود از گفتگوهای مردم عادی و از شنیدارهای معروف و متعارف دیالوگهای زیبای شاعرانه میآفریند و از تکرار مکررات که در سخنان روزمرهی مردمان معمولی به گوش میرسد، موسیقی لطیفی خلق میکند.
و حال نگرش به آثار پینتر:
جشن تولد: "استنلی وبر" مرد وازده و ورشکستهای است که در پانسیونی رحل اقامت افکنده است. صاحبان این پانسیون مگ و پتی بویلز اند. مگ رابطه مادرانه با استنلی دارد و او را مدام تر و خشک میکند. فضای آرام و زندگی یکنواخت و کسالتبار بویلزها با ورود دو تازهوارد به پانسیون در هم میشکنند. این دو گلدبرگ و مک کان هستند. هنگام ورود اینان به پانسیون مقارن با سالروز تولد استنلی است.
استنلی که خود از برگزاری دروغین روزتولدش طفره میرود با انبوهی از خوشباشیها و بذلههای خاص جشن تولد رویاروی میگردد. مک کان و گلدبرگ درواقع در تعقیب استنلی هستند و مانند بازجویان اعظم اسپانیای قدیم مامور شکنجه او شدهاند. استنلی که فردی است خود تبهساز، ضعیفالنفس و سستعنصر در چنگال مهیب این دو طاقت از کف میدهد و خودباخته و اسیر چونان بختگی که بر کسی سایه بیندازد مقهور اینان میگردد. مراسم جشن تولد چیزی نیست مگر شوخیها و طنز و تعریضهای میان مک کان و گلدبرگ با استنلی. طنز سیاه پینتر آنچنان پرجذبه و شور است که خواننده را حتی برای لحظهای آسوده نمیگذارد. گفتگوهای میان مک گان و استنلی با مگی و پتی بویلز هشداردهنده و جانگز است. پینتر در "جشن تولد" اوج هنر دراماتیکش را به عرصه دید و درک میکشاند. پینتر در این نمایشنامه وضع انسانی را تشریح میکند که اسیر مشکلات زندگی ماشینی است و از روی ناچاری از هیولای صنعت عصر ما فرار کرده و به یک پانسیون ساحلی پناه آورده، ولی در آغاز آنجا هم آسوده نیست چراکه آن دو مرد او را تحت محاصره با شعاعر پوچ بورژوازی قرار میدهند.
"جشن تولد" محاکات یک فانتاسم طنزآلود است. یکی از ویژگیهای تئاتر پوچی مسئله عدم ارتباط و تهوع از زبان همچون عاملی برای برقراری ارتباط است. در "جشن تولد" شاهد گفتوگوهایی هستیم که در آن این نماد تئاتر پوچی را بازمییابیم. نکتهای دیگر اینکه زبانی غنی و مستغنی از وصف پینتر است. لهجه "کاگنی" یا گویش ته شهر لندن به همراه زبان نمایش نرم و پرخش و پیچش پینتر که برای صحنه تئاتر سخت لازم و ضروری است به "جشن تولد" اثری مناسب و دلخواه برای اجرا بخشیده است.
اتاق: بهراستی در پس حصارهای حایل بین اتاقها آنک کدامین حادثه در کمین است. اتاق نمادی است از آسایش و آسودگی. در پس این اتاق دنیای مملو و سرشار از نیروهای خصمانه خفته است، نیروهایی که مجهزند تا انسان بیخویش را به زیر سم ضربهها و تازیانههایشان از پای درآورند و تسمه از گرده وی بکشند.
"برت و رز" دو مستأجرند که در اتاقی از خانه آقای "کیت" به سر میبرند. "برت" سخنی نمیگوید، گویا که لال است اما در بازپسین لحظات متن سخن میگوید و این شبه را بیاثر میسازد. این نخستین نمایش پینتر همچون سایر آثارش خط و خطهای از تئاتر پوچی را در خود نهفته دارد. گفتگوها مثل همیشه در غایت استواری و شکوهمندی است، زبان نرم و رام پینتر با کلمهها و عباراتی روان و نمایشی، گفتگوهایی مخاطرهآمیز و پراضطراب و هول و هراس و واهمه مالیخولیا از ویژگیهای زبان نمایشنامه اتاق است.
مستخدم ماشینی: این دومین نمایشنامه هارولد پینتر است و برای نخستین بار به سال 1960 به صحنه آمد، در این نمایشنامه نیز با دو نفر آدم، یک اتاق، دری به دنیای ناشناس، زیرزمینی کثیف و عفن، دو قاتل حرفهای که پول میگیرند تا انسانها را به قتل برسانند، رویاروییم که تنها وظیفهشان کشتن است. این متن تکپردهای اثر دیگری است از پینتر که در آن "بن وگاس" دو آدم کش در اتاقی چشمبهراه هستند، اما انتظار چه کسی؟ نفس انتظار برای این در قاتل چیزی نیست مگر غثیان و تهوع از زبان بهعنوان یک واسط و رابط. واسطهای که در آن از "آدامف و بکت" تا "پینتر و آرابال" آن را فیالجمله نفی کردهاند. "مستخدم ماشینی" نمونهایست از یک تئاتر پوچی تمامعیار که خوب و نمونه و سنجیده گفتگوها را در اوج بازی با کلمات، تکرار واژهها، فرهنگ محدود واژگانی و دایره لغات بسته و گنگ نشان میدهد. زبان در غایت ایجاز و مفاهیم واژگان و الفاظ این اثر را نمونهای کامل و جامع، آنهم در یک پرده، یک تئاتر پوچی نمونه را فراهم ساخته است. "بن وگاس" همچون "ولادیمیر و استراگون" در نمایشنامه "چشمبهراه گودو" به محاجاتی از چرند و پرند گویی و سخنان معمول و مبتذل وی سر و ته قیاسی هرچند معالفارق تالی فاسدی را از تئاتر پوچی فراهم آوردند.
کلکسیون: اثری روایتی و روشنگرانه و افشاگرانه از متن عمق جامعه ظلمات غرب که در انحطاط و زوال و نیستی غرقشده است. چارچوب داستان چندان اهمیتی ندارد چراکه بازتابی است از مسائل اخلاقی و انسانی میان "استلا" همسر "جیمز" که در سفری به "لیدز" با مردی به نام "بیل" آشنا میشوند که در این میان "استلا و بیل" سر وسری پیدا میکنند. داستانی که در آغاز مملو دراماتیک به نظر میآید و با محتوایی نهچندان بیشتر از آثار "لوئیجی پیراندلو" اما در وضع و موقع ناقدانه و شارحانه پینتر در مقابل همین رویداد معمول، متعارف و مضحک است، اما پرسش این است حقیقت چیست؟
"کلکسیون" نمایشنامهای است پر از پرسشها. پرسشهایی چون حقیقت، اخلاق، خانواده تا ابعادی از یک تراژدی معاصر که پینتر برای همه اینها پرسشهای متنوع دارد.
آیا این جامعه است که کورکورانه اخلاق را به هیچ و پوچ انگاشته و روسوی تمدن و فرهنگ سبعانه و بهیمیاش میتازد؟ این نمایشنامه با پرسشی بلیغ و غرا و شیوا به اینهمه پاسخ میدهد. درواقع پینتر در این اثر به لبه تیغ گام برمیدارد و شمشیری دو دم را به کف گرفته و از یکسوی خطر درامهای اخلاقی و از سوی دیگر طرح داستانی نه تازه را پی میریزد. هر چه هست باید گفت مهم، نحوه تلقی و برداشت "پینتر" است که سر و گردنی از کارهای مشابه فراوانش، برتر و والاتر است.
"پینتر" روایتگری صادق است که کم و کیف و چندوچون و وضع و موقع اجتماعی و فرهنگی جامعه غرب را با دروننگری و ژرفاندیشی خاصاش به نمایش میگذارد.
بازگشت به خانه: رویهای دیگر به علیه تمامت بیاخلاقیها و تساهلهای جامعه غرب. "ماکس" قصابی هفتادساله که بهاتفاق برادرش "سام" و پسرانش "رنی و جویی" طی عمر و ایام میکند. پسر دیگرش "تدی" که استاد فلسفه است بهاتفاق همسرش "روت" برای دیدار از خانواده به اینان ملحق میگردد.
نوع روابط "روت" با برادرهای شوهرش نادرست و غیراخلاقی است. از سویی "ماکس" پدر خانواده، هرگز طعم شیرین یک زندگی خانوادگی را نچشیده، حالآنکه پسرانش در عیش و بیبندوباری و کاهلی به سرمیبرند. تنها این "تدی" است که به اعتباری تنها باد درو کرده و زنش مادر سه بچه به او خیانت میکند در سستعنصری و بیقیدوبند بودن به سر برده است. عمق تراژدی در سرنوشت و طبایع منحط منقرض این خانواده نهفته است. "پینتر" با بیپروایی خانواده را نیز از چرک و خونابه مملو میکند و ابایی هم ندارد و از این کار تن نمیزند. هرچه که هست تلخ و جانکاه اما واقعیت است، اما حقیقت کدام است؟ آن روح جادویی و جاودانه که انسان را به سر منزل مقصود میرساند چیست؟ همسر "روت" این استاد فلسفه دانشگاه دریغا که نقش منفعل دارد. آری زندگی "روت" با گذشته غمبار که نشان میدهد که وی تنها مدل بدن در یک آتلیه بوده فروپاشیده، پرپشان جلوه میکند. چندانکه در پایان سفر به انگلیس و ملاقات با خانواده، "روت" میماند و "تدی" تنها بدون همسرش بازمیگردد. روت در خانه چه میکند؟ برای او چه آیندهای تدارک دیدهاند؟ بازی انحطاط و فحشا و فساد تا آنجاست که بر عمق جان زخمی جانگز او کاری برجا میگذارد. آری "بازگشت به خانه" تراژدی دیگری است از "هارولد پینتر" که در عین رسواکنندگی و افشاگریش، نگرشی ناقدانه نیز از لابلای ستونهایی از ابتذال و زوال را به همراه دارد.