به گزارش هنرآنلاین، نشست "نیوجرسی" برای ارائه راهکارهایی اصولی در استفاده از مکان‌های مسکونی برای ادامه فعالیت‌های هنری، با حضور آریا اقبال، سعید باباوند، الهه جواهری و آسیه مزینانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

 

گالری‌داری فعالیت تجاری نیست

در ابتدای این نشست الهه جواهری در توضیحاتی گفت: انجمن نگارخانه‌داران حدود هفت ماه قبل و پس از یک تلاش پیگیر 22 ساله تاسیس شد؛ طی این هفت ماه فعالیت‌های مثبت بسیار زیادی صورت گرفته است و این به نیازهای فراوان جامعه هنری و گالری‌داران برمی‌گشت. موانع زیادی در این مسیر وجود داشت؛ یکی از بزرگ‌ترین موانعی که در حال حاضر نیز با آن روبروییم، مساله ما با شهرداری است. شهرداری صرفا مسئول خدمات شهری و توسعه عمرانی نیست، بلکه باید از مراکز فرهنگی و هنری نیز حمایت کند. نگارخانه‌ها در جهت افزایش سواد بصری و تلطیف فضای هنری فعالیت می‌کنند. اما مسائلی پیش می‌آید که ذهن گالری‌دارها را درگیر می‌کند.

رئیس انجمن گالری‌داران ادامه داد: متاسفانه شهرداری فعالیت فرهنگی را معادل فعالیت تجاری می‌بیند، در صورتی که فعالیت ما تجاری نیست. به هر حال کسب درآمد نیز بخشی از کار ماست، اما اصل کار ما درآمدزایی نیست و کار کردن در چنین شرایطی بسیار دشوار است. این اواخر از طرف شهرداری بحثی مطرح شده است مبنی بر اینکه گالری‌ها باید در فضای اداری فعالیت کنند و اجازه فعالیت در فضای مسکونی ندارند. ماموران شهرداری مشکلاتی ایجاد کرده‌اند، مثلا با قرار دادن بلوک‌های سیمانی در برابر گالری‌ها. در حالی‌که ما سالیان طولانی مشغول این کار بوده‌ایم. در بررسی‌هایم به نامه‌ای برخوردم مربوط به سال 82 که در آن آقای شیخ‌الاسلامی مشاور و مدیرکل هنری شهرداری تاکید کرده بودند گالری‌ها می‌توانند در فضاهای مسکونی فعالیت کنند. اما در نامه سال 92 اسم نگارخانه‌دارها از شمول این قانون حذف شده است. این فرآیند حذف به‌تدریج اتفاق افتاده، بدون اینکه ما از آن خبردار شویم. فقط وقتی مشکلی پیش می‌آید و به شهرداری مراجعه می‌کنیم تازه متوجه می‌شویم اسم‌مان حذف شده است.

جواهری افزود: مکاتبات زیادی با شهرداری داشته‌ایم تا با انجام کارهایی بتوانیم فضای شهر را تلطیف کنیم. در نهایت این توافق حاصل شد که در هر فصل، پانزده نگارخانه پانزده اثر هنری را برای نمایش در سطح شهر معرفی کنند و مکان آنها در شهر هم مشخص شد. بعد از انجام تمام این کارها و آماده شدن آثار، ناگهان آقای ضرغامی با این کار مخالفت کردند و گفتند این کار جنبه تبلیغاتی دارد. به این ترتیب نتیجه چهار ماه تلاش‌های ما از بین رفت، مثل خیلی کارهای دیگر که بی‌نتیجه می‌ماند. گفته می‌شود باید درآمدهای غیرنفتی کشور افزایش پیدا کند؛ فعالیت‌های هنری نیز می‌توانند درآمدزایی بالایی داشته باشند، ولی به حاشیه رانده شده و به آن توجهی نمی‌شود. اگر به این عرصه توجهی صورت می‌گیرد هم بیشتر مایه دردسر است تا اینکه برای ما تسهیلات فراهم کنند.

 

سیاستگذاران باورهای نولیبرال دارند، ما نداریم

پس از آن سعید باباوند در انتقاد از فضای موجود گفت: از یک دهه پیش مکان‌هایی در شهر را به‌عنوان منطقه الفراغ ما در نظر گرفتند. یعنی اگر شهروند ایرانی در شهر از حقوقی برخوردار نیست و نمی‌تواند در شهرش زندگی کند، اما بخش‌هایی از شهر وجود داشته باشد که در آنجا سرخوش باشد. مثلا در کافه‌ها قوانینی جاری‌ست که بیرون از آنها جاری نیست و بالعکس. کسانی که این کار را کردند، گالری‌ها را هم از این دست فضاها به حساب آوردند. بعد کم‌کم متوجه شدند در این گالری‌ها حرف‌هایی زده می‌شود و اتفاقاتی رخ می‌دهد و یک گردش مالی نیز به‌وجود آمده است. پس نتیجه گرفتند که باید به این فضاها توجه کنند. نمی‌دانم در حال حاضر در احکام تعطیلی گالری‌ها چه چیزی می‌نویسند، اما احکامی وجود دارد که بر اساس آنها می‌توانند فعالیت هنرمندان را به تعطیلی بکشانند. مثلا به‌طور سربسته می‌توان گفت هنرمندان کارهایی می‌کنند که در چارچوب قوانین جای نمی‌گیرد. الان منطقه الفراغ مورد توجه قرار گرفته و گفته می‌شود این فضاها آن‌قدر که فکر می‌کردیم بی‌دردسر نیست.

وی اضافه کرد: از سوی دیگر، هیچ‌کدام از ما قائل به حذف نظارت نیستیم. مگر می‌شود اقتصاد و بخشی از فرهنگ را بدون نظارت رها کرد؟ خودکاره‌گیِ فرهنگ و اقتصاد، مفاهیمی نولیبرال‌اند که ما به آن قائل نیستیم. سیاستگذاران باورهای نولیبرالی دارند، اما من چنین باورهایی ندارم. ببینید کجاها گالری تاسیس می‌شود و کجاها وارد فعالیت نهادهای هنری می‌شوند و چه کسانی از این فعالیت محروم می‌شوند؟ در شرایط فعلی از کارگردان سینما و بازیگر تئاتر که تا پیش از این درگیر تاسیس کافه بودند، به گالری روی آورده‌اند و بعد در نمایشگاه‌های خارجی هم حضور پیدا می‌کنند. چه کسی صلاحیت این افراد را برای تاسیس گالری تایید می‌کند؟ آیا تاکنون از انجمن گالری‌دارها که مسئول اداره و قانون‌گذاری در این حوزه است، خواسته شده بر امور گالری‌ها نظارت کند؟

 

استراتژی تعطیلی از درون

این منتقد هنری ادامه داد: آیا کسانی که در این سال‌ها وارد بازار هنر می‌شوند، فرق تابلوی اصل با پرینت دیجیتال را می‌فهمند؟ صلاحیت آنها برای تاسیس گالری چگونه احراز شده است و چه کسی به آنها مجوز داده است؟ چرا اینها تعطیل نمی‌شوند؟ چون پول دارند و در محیط تجاری فعالیت می‌کنند. پول‌هایی وجود دارد و اینها می‌توانند محیط‌های تجاری را خریداری کنند، اما من و شما قادر به انجام این کار نیستیم. پس همان اتفاقی می‌افتد که یک دهه پیش شاهدش بودیم؛ کاغذ مطبوعات آن‌قدر گران شد که مطبوعات مستقل خود به خود تعطیل شدند، و حالا همین بلا سر ما می‌آید. آن‌قدر برای فعالیت ما هزینه می‌تراشند که از ادامه کار منصرف شویم. یعنی به شما می‌گویند به شرطی به تو مجوز می‌دهیم که مکانی تجاری در اختیار داشته باشی. از نظر من این یک استراتژی تعطیلی از درون است و من چیزی جز این نمی‌بینم.

باباوند سپس به قانون شهرداری‌ها پرداخت و گفت: قانون شهرداری که در دهه 40 تصویب شده و امضای سیدحسن تقی‌زاده را پای آن می‌بینیم، شهرداری را موظف کرده که به موسسات فرهنگی و موزه‌ها کمک مالی کند. بر اساس همان قانون، شهرداری وظیفه دارد از اصناف و پیشه‌وران مراقبت کند، نه اینکه با ما مخالفت کند. قانون شهرداری می‌گوید اگر تاسیس یک شغل مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نکند یا موازین بهداشتی را زیر پا نگذارد، اشکالی در تاسیس آن نیست. به زبان ساده یعنی معارض خصوصی نداشته باشید. گالری "آ" کل پلاک را در اختیار داشته است و معارض خصوصی نداشته است، پس چرا آن‌را تعطیل کردند؟

وی افزود: یکی دیگر از وظایف قانونی شهرداری، تشریک مساعی با فرهنگ در حفظ ابنیه و آثار تاریخى شهر و ساختمان‌های عمومی و مساجد و.. است. شهرداری وظیفه دارد مکان‌هایی در اختیار هنرمندان قرار دهد و از آنها حمایت مالی کند. برای تاسیس موزه گرافیک سالهاست تلاش می‌شود که یک خانه قدیمی در مرکز شهر در اختیار قرار بگیرد. در حالی‌که شهرداری طبق قانون موظف است که این کار را انجام دهد و این لطفی از طرف شهرداری محسوب نمی‌شود. شهرداری موظف است مکان‌هایی در اختیار هنرمندان قرار دهد، مالکیت ملک هم به شهرداری تعلق داشته باشد، اما فضای آن برای فعالیت در اختیار ما قرار بگیرد. در شرایط فعلی ظاهرا بدهکار هم شده‌ایم، در حالی‌که طبق قانون ما باید طلبکار باشیم. حال ما می‌گوییم کمک شما را هم نمی‌خواهیم، اذیت‌مان نکنید. کل گردش مالی این حوزه با حساب حراج تهران 200 میلیارد تومان است و این شامل تمام نقاشان و مجسمه‌سازان و گالری‌دارها و.. می‌شود. این رقم نشان می‌دهد فاصله‌ ما با درآمدزایی از هنر یک فاصله نجومی است و هیچ نسبتی با تجارت جهانی هنر نداریم. این یک طفل نوپاست که تازه می‌خواهد کاری کند و جلوی این آب باریکه را می‌گیرند. به فرض که اسم آن‌را تجارت بگذارند، باید پرسید سرانه آن چه مقدار است؟

 

منظر شهری را تجارت می‌کنند

باباوند در بخش دیگری از صحبت‌هایش به چشم‌انداز پیش رو پرداخت و گفت: بعد از این چه خواهد شد؟ خصلت نولیبرالیسم این است که برای هر چیزی یک بدیل درست می‌کند. همان‌طور که در سینما همین اتفاق افتاد؛ مگر سینمای پیشرو و مستقل و متفکر ما تعطیل نشد؟ گفتند ما پولی برای پرداخت به شما نداریم و خودتان پول تهیه کنید. خب سرمایه‌گذارانی پیدا شدند که روی "هزارپا" سرمایه‌گذاری کردند و این همان بدیل است. می‌گویند سینما داریم و فیلمش هم "هزارپا"ست. سرمایه‌گذارانی داریم که یک کیسه پول‌اند و جز سود به چیز دیگری فکر نمی‌کنند و اینها مشغول فعالیت در عرصه فرهنگ‌اند. همین اتفاق برای گالری‌ها هم رخ خواهد داد. آثار تهمینه میلانی بالاخره در یک گالری نمایش داده شده است و چنین گالری‌هایی توسعه پیدا می‌کنند و مساله تهمینه میلانی تکثیر می‌شود. جنس اصل باید از دور خارج شود تا جنس قلابی به فروش برسد و این کار را خواهند کرد. یک دهه بعد با صدها تهمینه میلانی روبرو خواهیم بود، با حمایت گالری‌هایی که با چنان پول‌هایی ساخته شده‌اند.

وی در پایان گفت: باید جلوی این روند بایستیم و فشار بیاوریم تا مسئولان متوجه شوند مالکیت شهر مال شهروندان است و باید در اختیار شهروندان باشد. در حالی‌که منظر شهری را تجارت می‌کنند. در مسیر خانه تا محل کار دائما شما را بمباران تبلیغاتی می‌کنند. شهری را که حق داریم زیبا ببینیم، در و دیوارش را فروخته‌اند و در عوض ما را با چیزهایی بمباران می‌کنند که خواهانش نیستیم. با این تبلیغات حق شهروندی ما را ضایع کرده‌اند. این وسط وقتی می‌گوییم 15 اثر هنری هم به نمایش بگذارید، آن‌را کار تبلیغاتی معرفی می‌کنند تا پول بگیرند. این یعنی نولیبرالیسم؛ شهر ما را فروخته‌اند و نسخه‌های بدیل از راه خواهند رسید. وقتی در مورد فرهنگ صحبت می‌کنیم، جواب می‌دهند که فرهنگ وجود دارد و برای اثباتش می‌گویند سینمای ایران هر سال فلان مقدار می‌فروشد. ما راضی هستیم که این سینما نفروشد. نسخه‌های بدیل بهتر از ما خواهند فروخت، همان‌طور که در بازارچه پارک لاله شاهد هستیم. جایی که قرار بود گذر فرهنگ و هنر باشد، الان محل فروش چه شده است؟ چنین فضاهایی را یکی یکی از دست ما خارج خواهند کرد.

 

تاثیر مراکز فرهنگی بر فضای شهری

پس از آن آریا اقبال به بیان تجربیات خود در این عرصه پرداخت و گفت: گالری "آریا" شاید سومین یا چهارمین گالری فعال بعد از انقلاب در تهران بود؛ در آن زمان آیین‌نامه تاسیس گالری وجود نداشت و من اساسنامه‌ای نوشتم و به وزارت ارشاد بردم؛ در حالی‌که آنها نمی‌دانستند این اساسنامه به چه دردی می‌خورد و اصلا تعریفی برای مجوز گالری نداشتند. به هر حال در آن زمان گالری آریا را تاسیس و حدود هفده سال پیش نیز آموزشگاه آریا را راه‌اندازی کردیم که موجب بهبود فضای اجتماعی اطراف آن شد؛ فضایی که تا پیش از آن شاهد تجمع فروشندگان مواد مخدر و سرقت و.. بود، با وجود این آموزشگاه دچار تحول شد. حضور مراکز فرهنگی تاثیر زیادی بر فضای شهری دارد و در شهرهایی مانند نیویورک و لس‌آنجلس خود شهرداری برای ایجاد چنین فضاهایی هزینه می‌کند. هنر و کار فرهنگی در توسعه و رشد یک جامعه تاثیر بسیار زیادی دارد.

وی ادامه داد: موسسه "ماه مهر" پانزده سال پیش در ملک مسکونی و با کرایه ملک مسکونی تاسیس شد و امسال با حدود 1578 نفر دانشجو، دیگر نمی‌توانیم به کارمان ادامه دهیم. بارها به شهرداری و شورای شهر مراجعه کرده‌ایم و مشکلاتمان را با آنها در میان گذاشته‌ایم. اما نه وزارت ارشاد، نه شهرداری، نه شورای شهر، نه میراث فرهنگی و نه هیچ نهاد دیگری که ساختمان‌های فراوانی در اختیار دارند، هیچ نوع همکاری با ما نکردند. به این ترتیب حدود 1600 هنرجو و 40 استاد موقعیت خود را از دست می‌دهند. در حالی‌که این موسسه با نقش آموزشی‌اش، تغییرات زیادی در جامعه هنری و در شهر تهران ایجاد کرده است.

 

روندهای فرسایشی ما را از پا انداخته است

مدیر گالری "آریا" اضافه کرد: علاوه بر شهرداری، گالری‌دارها با اداره دارایی نیز مشکلات زیادی دارند. جامعه هنری و گالری‌دارها از پرداخت مالیات معافند اما اداره دارایی مدام به ما مراجعه می‌کند و ما باید مرتب ثابت کنیم که کارمان مشمول مالیات نیست. مالیات‌های بسیار سنگینی برای برخی از دوستان ما در نظر گرفته شده است. ممکن است پس از یکی دو سال دوندگی بتوانند این مالیات‌های غیرقانونی را صفر کنند، اما زمانی را از دست می‌دهند که می‌توانستند صرف بسیاری فعالیت‌های هنری و فرهنگی کنند.

اقبال ادامه داد: در هر اداره باید کسانی حضور داشته باشند که بتوانند مسائل را درک کنند. اگر افرادی آشنا به هنر در شهرداری و شورای شهر و اداره گمرک و دارایی در یک واحد جداگانه به امورات ما رسیدگی کنند، هنرمند و گالری‌دار نیازی ندارد هر بار به افراد مختلف چیزهایی را بفهماند که خود آنها پیشاپیش باید بدانند. اداره دارایی باید یک شعبه مختص هنرمندان داشته باشد و در شهرداری باید فردی جوابگو حضور داشته باشد، نه اینکه هر بار ما مجبور باشیم خودمان را اثبات کنیم. این روند فرسایشی دیر یا زود افراد را از پا می‌اندازد، همان‌طور که خودم بعد از 28 سال گالری‌داری توان ادامه کار ندارم. ما هیچ وظیفه‌ای نداریم که مدام خودمان را اثبات کنیم، بلکه این نهادهای موجودند که وظیفه دارند به حل و فصل این مسائل بپردازند.

 

عقبگرد نسبت به 20 سال پیش

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: برخلاف تصوری که داشتیم، هرچه جلوتر می‌رویم و امروز که نزدیک به 200 گالری در تهران وجود دارد، نه تنها مشکلات ما حل نشده است که متاسفانه شاهد عقبگرد هستیم. بیست سال پیش که گالری "آریا" پلمب شد، مشکل در عرض یک نصف روز حل شد و شهرداری هم از عملکرد مامورش عذرخواهی کرد و بر اساس کتاب "ملاک عمل" گفتند هیچ مشکلی برای فعالیت ندارید. حالا می‌بینیم در سال 92 تمام آن موارد را از کتاب "ملاک عمل" حذف کرده‌اند، در حالی‌که باید آن‌را توسعه می‌دادند. اینکه آموزشگاه‌ها هنوز در کتاب ملاک عمل حضور دارند هم حاصل کار جامعه هنری نیست، بلکه حاصل کار سازمان فنی و حرفه‌ای است. بعید نیست در نسخه بعدی کتاب ملاک عمل، آموزشگاه‌های دیگر را نگه دارند و آموزشگاه‌های هنری را هم حذف کنند. همان‌طور که آقای باباوند اشاره کرد این ماجرا به دهه 40 برمی‌گردد و الان در پایان دهه 90 هستیم و انتظار می‌رفت این ماجرا تاکنون به نتیجه‌ای رسیده باشد. اما متاسفانه اگر یک قدم به جلو برداشته‌ایم، با چند قدم عقبگرد مواجه شده است.

اقبال در پایان گفت: 22 سال برای تاسیس اتحادیه گالری‌دارها تلاش کردیم که متاسفانه تحت هیچ شرایطی نتوانستیم این اتحادیه را تاسیس کنیم و هیچ قانونی به ما اجازه چنین کاری نداد. در نهایت هفت ماه پیش انجمن گالری‌دارها را تاسیس کردیم. اتحادیه می‌توانست عملکرد بسیار گسترده‌تری داشته باشد اما به هر حال بعد از حدود ربع قرن دوندگی حالا یک انجمن خیلی ساده داریم. بعد از آغاز به کار انجمن و طی هفت ماه گذشته، توانستیم اداره دارایی را قانع کنیم که شعبه‌ای مختص هنرمندان داشته باشد.

 

آتلیه‌های هنرمندان جوان در خطر تعطیلی‌ست

دیگر سخنران این مراسم آسیه مزینانی بود که در ابتدای صحبت‌هایش گفت: به یکی از دردناک‌ترین مسائلی مبتلا هستیم که جامعه هنری کشور تا به حال با آن درگیر بوده است، هرچند که برای هنرمندان و هنردوستان این سرزمین مساله تازه‌ای محسوب نمی‌شود. اگر گالری‌داری حرمت و اعتباری دارد، بی‌شک نتیجه زحمات گالری‌داران هنرمند و متفاوتی‌ست که بخش اعظم زندگی هنرمندانه خود را فداکارانه به مدیریت فرهنگی و هنری و ایجاد فضاهای تازه برای جوانان هنرمند اختصاص داده‌اند.

وی ادامه داد: بر اساس مصوبه سال 82 آتلیه هنرمندان و گالری‌دارها اجازه داشتند در فضای مسکونی فعالیت کنند، اما در مصوبه 13 شهریور 1392 آتلیه هنرمندان، کارگاه‌های هنری و گالری‌ها را از شمول این قانون خارج کردند. جالب است که طبق همین قانون، مطب پزشکان، حوزه‌های وابسته به امور پزشکی، لابراتوارهای دندانسازی، دفاتر مهندسی، آموزشگاه‌ها، دفاتر مطبوعاتی، شرکت مهندسین مشاور، دفتر خدمات الکترونیک شهر، پانسیون‌ها، مشاغل خانگی و.. از امکان فعالیت در فضای مسکونی برخورداند. مساله فقط گالری‌ها نیستند و تمام هنرمندان باید از شرایط جدید خبردار شوند؛ آتلیه‌های هنرمندان جوان را دارند تعطیل می‌کنند. بنابراین دل‌نگرانی اصلی پیش از وضعیت گالری‌ها، آتلیه‌های هنرمندان جوان است. هنرمندان ما باید توانند در آرامش فعالیت کنند، و با این شرایط وحشتناک اقتصادی چطور چنین چیزی ممکن است؟ اگر هنرمند نتواند در خانه خودش فعالیت کند، تدارک دیدن یک استودیوی کوچک هم در شرایط اقتصادی فعلی ناممکن است. طبق قانون سال 92 دفاتر مطبوعاتی می‌توانند در فضاهای مسکونی فعالیت کنند، اما می‌بینیم که برای فعالیت مجله "آنگاه" مشکل ایجاد می‌کنند. مادامی که واکنشی در برابر این روند نشان داده نشود و نگران پاسداری از حقوق خود نباشیم، چنین مسائلی به‌راحتی پیش خواهد آمد.

 

تصورات غلط نسبت به گالری‌داری

معاون هنری خانه هنرمندان ایران اضافه کرد: اینکه یک گالری و فعالیت‌هایش را از منظر فعالیت تجاری بسنجیم و آن‌را یک تجربه تجاری محض بدانیم، یک اشتباه استراتژیک برای کل هنر این مملکت است. گالری‌های "آریا" و "الهه" که به جوانان میدان می‌دهند دست به ریسک می‌زنند؛ در حالی‌که با نصف آن هزینه‌ها می‌توانند مشغول فعالیت تجاری شوند و برداشت‌های مالی خیلی بیشتری هم داشته باشند. فعالیت حراج تهران هم لازم و ضروری‌ست، اما فعالیت گالری را نمی‌توان با آن مقایسه کرد. ابتدا باید چنین تصوراتی در شهرداری شکسته شود. این حرمتی‌ست که ما برای خودمان قائل هستیم. گالری‌دارها از چند جهت مظلوم واقع شده‌اند، هرچند که حتما نواقصی هم در کار ما وجود دارد. خلق اثر هنری مساله مقدسی به نظر می‌رسد ولی وقتی به مرحله فروش می‌رسیم، ناگهان می‌گویند گالری‌دار چیزی از هنر نمی‌فهمد و نباید نفعی از این ماجرا ببرد. ما مسائلی درون خودمان داریم که باید حل شوند تا بتوانیم با فشارهای بیرونی که هر روز دایره فعالیت را برای ما تنگ و تنگ‌تر می‌کند مقابله کنیم.

وی ادامه داد: این تصور که گالری‌داری یک شغل درآمدزاست باید کنار گذاشته شود. سهم زیادی از فعالیت گالری‌ها صرف هنرمندانی می‌شود که یک اثر آنها را هم به سختی می‌توان فروخت. اغلب هزینه‌ها و زمانی که صرف می‌شود، در راستای شناساندن هنرمندان جوان است؛ خب این وظیفه و عشق ماست و اگر جز این بود، همه ما می‌توانستیم وضع مالی بهتری داشته باشیم. اینکه گردش مالی گالری‌ها را با حراج تهران یکی بدانند، ظالمانه است. حتی اگر فعالیت گالری‌ها را تجاری بدانند، فعالیت هنرمندان جوان در آتلیه‌شان را چگونه می‌توان تجاری دانست؟

 

اعضای جامعه هنری باید از یکدیگر حمایت کنند

مزینانی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: خبر تعطیلی موسسه "ماه مهر" حقیقتا تلخ و دردناک است. غم‌انگیزتر اینکه یک به یک در حال از دست دادن نهادها و امیدهای‌مان هستیم. همه ما در تمامی رشته‌های هنری باید نگران این روند باشیم. پای دردل هریک از این حوزه‌های هنری که می‌نشینیم، قصه‌ای پرآب چشم می‌شنویم. ما هرگز پتانسیل‌های خودمان را جدی نگرفته‌ایم و به‌قدری که باید پشت یکدیگر نایستاده‌ایم و از همدیگر حمایت نکرده‌ایم. جگر ما از تعطیلی آموزشگاه‌ها و گالری‌ها و مجلات تخصصى تکه تکه می‌شود ولی در عمل از قدرت هنرمندان استفاده نمی‌کنیم. با وضعیتی که جامعه هنری دارد، من از شهرداری توقع ندارم درک کند که اساسا هنر به چه درد این شهر می‌خورد. ما خود باید ثابت کنیم که بود و نبودمان چه توفیری دارد. اگر روزی گالرى تاثیرگذارى مثل"طراحان آزاد" از تهران حذف شود، در این شهر چه چیزی برای ما باقی خواهد ماند؟

موسس گالری "آ" افزود: امیدوارم سنگرها و امیدهایی را که یکی پس از دیگری از دست می‌دهیم، جدی بگیریم. امیدوارم بتوانیم در جامعه هنری اندکی مساله ایجاد کنیم و از هنرمندان بخواهیم مسائل را جدی‌تر دنبال کنند و همراهی بیشتری با هم داشته باشیم.کسی پاسخگوی شرایط موجود نیست. شورای شهر می‌گوید باید مصوبه‌ای در مجلس وجود داشته باشد که شکل قانونی پیدا کند. مجلس می‌گوید تصویب چنین قانونی زمان‌بر است و فعلا آن‌را کوتاه‌مدت در شورای شهر حل کنید. در شورای شهر حمایت‌هایی از ما صورت می‌گیرد اما کسی پیدا نمی‌شود که مشکلات آنی ما را برطرف کند. همان‌طور که بقیه نهادها هم پاسخگو نیستند. روزی که گالری "آ" را بستند هیچکس جوابگوی ما نبود و اگر در کل بدنه شهرداری یک هنرمند واقعی مثل مجتبی موسوی وجود نداشت، در گالری باز نمی‌شد. ساعت 2 نصف شب بلوک نیوجرسی را طوری جلوی گالری "آ" گذاشتند که حتی درب آن بسته نمی‌شد. اگر حمایت‌های صنفی و حمایت هنرمندان از یکدیگر نبود، این مساله تبدیل به یک روال می‌شد و گالری‌های دیگر هم دچار این مساله می‌شدند. به تجربه می‌دانیم اگر چنین چرخه‌ای آغاز شود، دیگر نمی‌توان آن‌را متوقف کرد. امیدوارم این نشست‌ها نشان‌دهنده این باشد که ما هنرمندان و خانه هنرمندان ایران و انجمن گالری‌داران و انجمن‌های هنری در کنار یکدیگر ایستاده‌ایم و به‌سادگی تن به تضییع حقوق‌مان نخواهیم داد.

 

قرار نیست صدای ما شنیده شود

وی ادامه داد: ما می‌دانیم که قوانین موجود نیاز به اصلاح دارند، اما برای وضع قانون اساسا از هیچ هنرمندی و هیچ انجمن هنری مشورت نمی‌گیرند. حتی پیشنهاد آیین‌نامه‌ای انجمن گالری‌دارها، که صرفا یک پیشنهاد است، هم شنیده نمی‌شود. قرار نیست حرف هنرمندان شنیده شود، بلکه باید در چرخه‌هایی که دائم تکرار می‌شوند بچرخیم و زندگی‌هایمان با گرفتن مجوز و رفتن از این مرکز قانونی به مرکز دیگر تباه شود. کسی که در مجلس نشسته باید بداند در تمامی زمینه‌ها تخصص ندارد و برای تصمیم‌گیری در هر حوزه‌ای باید به متخصصش مراجعه کند.

مزینانی در پایان گفت: اگر نهادی مانند خانه هنرمندان ایران در هر جای دیگر جهان وجود داشت، اصلی‌ترین مشاور هنری شهرداری آن شهر و کشور می‌شد. چرا انجمن گالری‌داران تهران و شهرستان‌ها را از هم جدا کردند؟ فقط برای اینکه از قدرت این انجمن کاسته شود. چون قرار نیست ما نهادی داشته باشیم که کاری بکند و قدرتی پیدا و تغییری ایجاد کند. تا اگر انجمنی هم وجود دارد نتواند در لحظه حیاتی از اعضایش دفاع کند. اینها تماما بازی است؛ ما قرار است آزار ببینیم و از این آزار بمیریم. اگر امروز فردی با همان عشق چند دهه پیش آریا اقبال نسبت به این کار، گالری خود را تاسیس کند و دیوارهای گالری‌اش را در اختیار جامعه جوان این مملکت بگذارد و برای خودش کیسه‌ای ندوخته باشد، از شرایط آریا اقبال در چند دهه پیش جلوتر نخواهد بود. ما همان اقلیتی هستیم که قرار نیست صدای‌مان شنیده شود.